سوروایولیستهای بریتانیا از هم اکنون بر روی زنده ماندن در شرایط احتمالی آینده برنامهریزی میکنند. انگیزههای آن چیست؟
پیتر استنفورد؛ یک سوروایولیست
سوروایولیست ها (Survivalists) که به پرِپِرز (Preppers) نیز شهرت دارند، در واقع همانهایی هستند که معتقدند در آینده اتفاقات تلخی روی خواهد داد و باید از همین حالا به فکر راه چارهای بود.
پیتر استنفورد که خودش را یک مربیِ زندگی انگیزشی میداند، در کنار رودی در وسط منطقه ییلاقیِ «بدفوردشایر» ایستاده و با کمک تلمبه دستی قایق بادیاش را باد میکند.
او از این روش برای فرار در شرایط «آخرالزمانی» استفاده خواهد کرد. او نگاه او، بحران شدید مالی و یا تکرار ناآرامیهای لندن به نوعی شرایط آخرالزمانی تعبیر میشود. پیتر میگوید: «من دوست ندارم که هنگام بروز فاجعه مردد بمانم.»
پیتر استنفورد میگوید که پس از غروب آفتاب و در پوشش تاریکی با قایق به آب خواهد زد تا فرار آینده را از همین حالا تمرین کند. او باور دارد که این ساعت از روز بهترین زمان فرار است، چرا که دیگران او را نخواهند دید و منابع غذایی موجود در قایقش در امان خواهد ماند.
پیتر حتی یک قایق دیگر هم خریده تا در صورت نیاز، پسر و دوست قدیمیاش هم به او بپیوندند. او میگوید: «ما استراتژی داریم و حتی جایی را برای ملاقات اعضای خانواده انتخاب کردهایم. او البته میگوید که به هیچ وجه به پسرش اصرار نخواهد کرد که همراهش بیاید و انتخاب با خود او است.
چرا پیتر سوروایولیست شد؟
تصمیم پیتر حدود 20 سال پیش شکل گرفت. او پس از شنیدن تجارب دست اولِ برخی از دوستان نظامیاش در مورد عواقب جنگ، مصمم شد تا از همین حالا برای آینده برنامهریزی کند. به همین دلیل است که او یک سوروایولیست واقعی است.
فرارهای با چاشنی نظامی تقریبا در سراسر این منطقه شکل میگیرد که انگیزهای آنها همان جنبه سوروایولیستی افراد به شرایط آینده است.
تنها مغازهی سوروایولیستهای اروپا
لینکلن مایلز در یکی از مزارع بدفوردشایر مغازهای را راه انداخته که با افتخار آن را تنها مغازهی سوروایولیستهای اروپا میداند. در این مغازه اجناس زیادی از تیر و کمان گرفته تا لباس مخصوص فاجعه هستهای به فروش میرسد.
لینکلن میگوید: «به خاطر افزایش تقاضا این مغازه را باز کردم... دانستن این مسئله که چند سوروایولیست در بریتانیا وجود دارد، کار مشکلی است، چرا که تقریبا اکثر افراد سعی میکنند فعالیتهای خود را مخفی نگه دارند. اما میدانیم که جمعیت سوروایولیستهای بریتانیا در حال افزایش است.»
انواع و اقسام چاقو را میتوان در مغازه مایلز یافت که حمل اغلب آنها بدون دلیل خاص، غیرقانونی است. با این حال، سوروایولیستها معتقدند که به این نوع چاقوها نیاز دارند.
تنها موارد جنجالیِ موجود در مغازه آن چاقوها نیستند، زیرا پرچم کنفدراسیون نیز به شکلی افتخار آمیز در پشت مغازه آویزان شده است.
مایلز میگوید: «پرچم کنفدراسیون از نظر من نماد آزادی و جدایی از حکومت است.»
این پرچم بر روی بازوی مایلز خالکوبی شده و از آینه عقب اتومبیلش نیز آویزان شده است. پرچم کنفدراسیون با جنگ داخلی ایالات متحده و مفهوم نژادپرستی در ارتباط است، اما مایلز آن را سمبل سوروایولیستها میداند.
لینکلن مایلز میگوید: «بحث تکیه به خود و نه دیگران مطرح است. منظور از دیگران، دولت، همسایه و دوستان و خانواده است. نباید جز خودت به کس دیگری تکیه کنی.»
به عقیده مایلز، مفهوم سوروایولیسم با ایالات متحده گره خورده و «تکیه بر خود» در کنار آزادی از دولت، دو عامل اصلی سوروایولیسم است.
او میگوید: «ما برای گوشیهای همراه بلاکر داریم تا افراد حکومتی نتوانند ما را ردیابی کنند، چرا که نمیتوان منکر این حقیقت شد که آنها ما را ردیابی میکنند. ما زیادی به آنها اعتماد میکند... در واقع، ما به خیلی از افراد اینگونه اعتماد میکنیم. ولی در مواقع ضروری، آنها به کمک ما نخواهند آمد.»
یکی از لغات کلیدی ادبیات سوروایولیستها «زامبی» است؛ زامبی در حقیقت به جمعیت خشن و غیر آماده اشاره دارد که درصدد سرقت اموال و منابع سوروایولیستها هستند.
ایدهی «هر کس برای خودش» به وفور در دنیای سوروایولیستها مطرح میشود. هر سوروایولیست باید تواناییهای خودش را به تنهایی، فارغ از جامعهی سوروایولیستها، رشد دهد.
مایکل، یک سوروایولیست کارکشته
مایکل ساندرسون که اغلب دوستانش او را «روچ» صدا میزند، در جنگلهای هرتفوردشایر است. او چاقویی را به دست دارد که نامش بر روی آن درج شده است. او صاحب خودرویی است که خودش آن را جمع کرده و چادری بزرگ به گنجایش چهار نفر برای او، همسر و دو فرزندش بر روی سقف اتومبیل تعبیه شده است. در کنار خودرویش، یک میز و اجاق نیز تعبیه شده تا او در مواقع ضروری بتواند غذاهای فوری درست کند.
روچ میگوید: «این نوع زندگی مربوط به سوروایولیستها نیست؛ در واقع، سبک زندگی ساده زیستی است. من نمیخواهم دنیا به پایان برسد. دوست ندارم اتفاقات بد برای آدمهای خوب بیفتد. اما من که هستم که اتفاقات دنیا را کنترل کنم!»
روچ بیشتر زندگی کاریاش را به عنوان پیراپزشک در نیروهای نظامی خدمت کرده است. او در زندگی خود چیزهایی را به چشم دیده که دوست ندارد نصیب کسی شود. همین تجارب کاریِ روچ باعث شده که او به یک سوروایولیست بدل شود.
روچ میگوید: «من پارانویید نیستم. این اتفاقات میتواند و خواهد افتاد.» روچ معتقد است که سوروایولیسم چیز خاصی نیست، فقط باید اوضاع را در کنترل نگه داشت.
او در ادامه میگوید: «سوروایولیسم فقط در مورد پایان دنیا نیست. ما آماده هر چیزی هستیم. اگر همین فردا به شما بگویند که از کار اخراجید، چه کار خواهید کرد؟ چه فکری در سر دارید؟ آیا به اندازه کافی پسانداز و غذا برای تامین نیاز خود و خانوادهتان در اختیار دارید؟»
نام روچ از کانال مایکل در یوتیوب گرفته شده است. او در کانال خود، نمونههایی از سوروایولیسم را به اشتراک گذاشته و معتقد است کسانی که برای آینده آماده نیستند، ساده لوحاند.
وقتی کسی به من میگوید که «روچ، تو یک سوروایولیست واقعی نیستی،» من جواب میدهم: «فکر نکنم که تو هم سوروایولیست نباشی. به نظرم دانستن این مطلب مهم است که همه چیز در یک چشم به هم زدن میتواند به هم بریزد.»
روچ خودش هم قبول دارد که شاید کمی زیاده روی کرده است، اما او همچنان اصرار میورزد که سوروایولیسم یک مفهوم کلی است و اکثر ما بیآنکه بدانیم برای آینده آماده هستیم.
او میگوید: «ممکن است شما ذره ذره پولتان را برای روز مبادا در بانک بگذارید. این کار خودش نمونهای از سوروایولیسم است. شاید با این کار بتوانید بدهیهایتان را چند سال زودتر تسویه کنید. هر کاری که در جهت آماده شدن برای آینده صورت میپذیرد، نمونهای از سوروایولیسم و آیندهنگری است.»