سال هاست که در آمریکا کلاس های نویسندگی خلاق برگزار می شوند و من یکی از قدیمی ترین نویسنده هایی هستم که به شکل مستمر ادبیات خلاق درس داده ام که اوج و شکوهش را هم از دانشگاه پرینستون می دانم. اروپایی ها هنوز به این کلاس ها باور ندارند، نویسنده های اروپایی زیاد جدی اش نمی گیرند و معتقدند ما آمریکایی ها می خواهیم همه چیز را آکادمیک کنیم و ادبیات آکادمیک نمی شود.
اما تعداد نویسندگان جوانی که می توانند حرفی برای گفتن داشته باشند و خیلی زود سر از دفتر ناشران بزرگ آمریکایی در می آورند می تواند نشانه ای از این باشد که در داستان نویسی هم آموزش می تواند راه را سریع تر هموار کند. البته که من از آموزش قاعده های نوشتن دفاع می کنم، برای اینکه به هرحال در تمام این سال ها دیده ام نویسنده هایی را که پشت میزهای دانشگاه پرینستون نشسته اند و بعد نویسنده های بهتری شده اند.
اما اساس نویسنده شدن و منتشر کردن کتابی درخور خواندن را می توان به کسی آموخت؟ این سوالی است که در هر گفت و گویی با آن مواجه می شوم و نشان می دهد که خیلی ها هنوز به این مساله ایمان ندارند و پاسخ من یک کلمه است، بله همان طور که موسیقی و نقاشی هم قابل تعلیم است نویسندگی هم همین طور است، اما نیمچه استعدادی لازم دارد، درست مثل من که ذره ای استعداد نقاشی ندارم و لابد مودیلیانی و رامبراند هم نمی توانستند یک نقاش معمولی از من بسازند.
اصل ماجرا اینجاست که در کلاس های ادبیات خلاق معجزه و معجونی در کار نیست، آدم هایی سر از این کلاس ها در می آورند که خود نویسنده هستند، اما در کلاس های ادبیات خلاق یاد می گیرند با دست و دلبازی بخش زیادی از نوشته هایشان را دور بریزند و داستان شان را تمیزکاری کنند و جلا بدهند.
به نظرم هیچ چیز برای یک نویسنده جوان بهتر از یک ویراستار خوب نیست. ویراستاری که به نویسنده ای که با صفحات داستانش درست مثل یک میراث به جا مانده از اجدادش برخورد می کند، یادآوری می کند که اینجا و آنجا را باید دور بریزی، و فصل آخر را هم بهتر است در کشوری میزت یادگاری نگه داری. به هر حال که نمی توان در هیچ کلاس داستان نویسی یک امیلی دیکنسون ساخت. قرار هم بر این نیست. با این حال از همان چیزی که این کلاس ها می پرورانند به شدت احساس رضایت می کنم، درواقع من در این کلاس ها برای دانشجویانم نقش همان ویراستار را بازی می کنم.
گاهی وقت ها با داستانی رو به رو می شوم که یکی از شاگردانم نوشته است، داستانی پر از شخصیت های عجیب و غریب، اما صدای اصلی، کسی که باید قهرمان داستان می شد لا به لای این همه قهرمان گم شده است، د رحالی که اول بودن و بیشتر دیده شدن حقش بود. من شاگردانم را به بازنویسی و بازنویسی و باز هم بازنویسی تشویق می کنم. با این حال کلاس داستان نویسی خلاق معجزه نمی کند، بلکه به شما یاد می دهد که نویسندگی هم قاعده هایی دارد، درست مثل فیلمسازی. قاعده هایی مثل یادداشت هایی که پیش از آغاز نوشتن باید جمع و جورشان کنید.
سرفصل هایی که باید برای نوشتن رمان داشته باشید و رفتن و دیدن فضاهایی که می خواهید در داستان تان به آنها بپردازید.
در نهایت اینکه نوشتن کار عجیبی نیست، اگر کمی استعداد داشته باشید، می توانید در کلاس های ادبیات خلاق یا به سبک اروپایی ها با داشتن یک ویراستار سختگیر به راه راست بیاوریدش و نویسنده ای خوب باشید و از همه مهم تر چیزی که همیشه در کلاس های ادبیات خلاق هم به دانشجویانم می گویم: «هیچ وقت کمتر از یک سال برای چاپ داستانی که نوشته اید عجله نکنید، به خودتان زمان بدهید، دست به انشتار داستانی نزنید که ممکن است بعدها مایه خجالت شما در کارنامه کاری تان باشد.»
گزارش کوتاه از روند کلاس های داستان نویسی در ایران
اگر حالا در هر شهری، در فرهنگسراها و دفتر مجلات و جلسات خصوصی تر مثل خانه نویسندگان می توان ردپای کلاس های داستان نویسی و کارگاه های ادبی را پیدا کرد، زمانی بود که نشستن سر این کلاس ها به راحتی حالا نبود. آن زمان که جلسات داستان خوانی به چند محفل محدود می شد و مهمترین آنها جنگ اصفهان بود.
محفلی با نام هایی چون محمد حقوقی، هوشنگ گلشیری و جلیل دوستخواه که از پایه گذاران این جلسات بودند و بعدها مجله ادبی جنگ اصفهان نیز از دل آن منتشر شد. جنگ اصفهان از اوایل دهه 40 شروع شد و در چند دوره نام های آشنایی چون احمد میرعلایی، احمد اخوت، یونس تراکمه، ابوالحسن نجفی، رضا فرخفال و بهرام صادقی را در کنار هم جمع کرد. این جلسات حتی پس از مهاجرت هوشنگ گلشیری، محمد حقوقی ابوالحسن نجفی از اصفهان نیز ادامه داشت. مهاجرتی که باعث شد یکی از جلسات مهم و تاثیرگذار داستان نویسی در ایران در تهران پا بگیرد. پس از این تاریخ است که بیشتر کلاس ها و جلسات داستان نویسی حول یک نام مطرح تشکیل می شود.
هوشنگ گلشیری، نوینسده و پس از آن معلم در دبیرستان و دانشگاه در دهه 60 با جلسات پنج شنبه ها شکلی از جلسات ادبی را شروع کرد که هنوز مثلی برای جلسات داستان و شاید آرزوی خیلی از جوانان علاقه مند به داستان نویسی این سال هاست. در این جلسات نویسندگانی چون محمد محمدعلی، آذر نفیسی و قاضی ربیحاوی شرکت می کردند و به خواندن و بحث درباره داستان ها می پرداختند.
جلسات داستان او که در دهه 70 نیز در گالری کسری با عنوان کارگاه داستان و جلسه های چهارشنبه برپا شد، توانست نویسندگان مهمی را به ادبیات داستانی تقدیم کند که خیلی از آنها حتی این روزها با شاگرد گلشیری بودن شناخته می شوند. حسین سناپور، حسین مرتضاییان آبکنار، کورش اسدی، آذردخت بهرامی و حمیدرضا نجفی در دورانی طولانی شاگردان مستقیم گلشیری بودند و تعدادی از آنها بعدها خودشان کارگاه ها و جلسات داستان نویسی برگزار کردند.
زمانی که گلشیری در گالری کسری کارگاه داستان برگزار می کرد، براهنی نیز کلاس های نقد وش عر و داستان داشت. رضا براهنی نیز از کسانی است که علاوه بر تالیف در زمینه داستان نویسی، مدرس جلسات داستان و شعر بوده است. کتاب قصه نویسی او هنوز در زمینه آموزش داستان کتاب مهمی است. شیوا ارسطویی، فرخنده حاجی زاده و مهسا محبعلی از مطرح ترین شاگردان براهنی در آن سال ها هستند که این روزها هر کدامشان نام مهمی در ادبیات داستانی اند.
جمال میرصادقی نویسنده دیگری است که به عنوان مدرس داستان نویسی شناخته می شود. او سال هاست جلسات داستان را به طور ثابت در دو ساعت مختلف برای علاقه مندان برگزار می کند. او که سال ها آموزگاری کرده و هم چنین مدرس داستان نویسی در دانشگاه بوده، کلاس هایش را برای دو سطح برگزار می کند تا علاوه بر شاگردان قدیمی تر، پذیرای نسل جوان علاقه مند به داستان نویسی نیز باشد. اما شهرت او به عنوان مدرس علاوه بر کلاس های داستان به دلیل کتاب هایی است که آثار مهمی در شناخت داستان و آموزش داستان نویسی به علاقه مندان هستند و اغلب به عنوان مرجع مورد استفاده قرار می گیرند.
مجله ادبی و موسسه کارنامه را هم می توان به عنوان پاتوقی برای جلسات داستان نویسی دانست که در طول دهه 80 دوره های مختلفی را برگزار کرده است و هر بار این فرصت را به علاقه مندان به داستان نویسی می دهد تا بتوانند پای درس های یک نویسنده بنشینند و از او بیاموزند. محمد محمدعی، شیوا ارسطویی، کوروش اسدی و حسین مرتضاییان آبکنار از نویسندگانی هستند که در این موسسه جلسات داستان نویسی برگزار کرده یا می کنند.
اما چندسالی است که شکل جدیدی از کلاس های داستان نویسی نیز پدید آمده است. کارگاه های رمان که در نهایت و با پذیرش استاد کارگاه به چاپ اثر هنرجویان می انجامد. این کارگاه ها که مه ترین هایشان با تدریس حین سناپور و حسن شهسواری برگزار شده، توانسته اند نویسندگان جوان و آثار قابل قبولی را به جامعه ادبی و چرخه نشر معرفی کنند. اما ماهیت آنها با جلسات داستان نویسی که در 50 سال گذشته رواج داشته، متفاوت است.
پذیرش در این کارگاه ها با پذیرش طرح متقاضی همراه است و اغلب کسانی را می پذیرند که آشنایی اولیه با داستان وداستان نویسی داشته باشند. در عین حال برخلاف آنچه پیش از این یک کلاس داستان نویسی داشت یعنی خواندن و نوشتن و آموزش و مطالعه در کنار هم، در این کارگاه ها بیشتر بر بخش نوشتن تاکید می شود. شاید پس زمینه ذهنی برگزارکنندگان این است که شرکت کنندگان آشنایی با داستان دارند یا طبق آنچه در کلاس های ادبیات خلاق در دنیا تدریس می شوند، این کلاس ها قرار است ترس از نوشتن را از بین ببرد و جرات نوشتن به فرد بدهد.
انتقاداتی که همیشه به برگزاری کلاس های داستان نویسی وارد بوده، در مورد این کارگاه های ادبی که به چاپ اثر منتهی می شوند، بیشتر است. درباره کلاس های داستان نویسی همیشه این سوال مطرح بود که چقدر می توان نوشتن را آموزش داد و چقدر این امر شهودی است. در پاسخ هم می شد از نویسندگانی مثال آورد که بدون گذراندن هیچ کلاس آموزشی مطرح و تاثیرگذار بوده اند و هم کسانی که با شرکت در کلاس های آموزشی نویسندگان بزرگ زمانه شان آثار موفقی را خلق و بعدها منتشر کردند.
اما درباره کارگاه های رمان نویسی همیشه این سوال مطرح است که آیا شاگردانی که با هدایت معلم توانسته اند یک رمان را به انتها برسانند و آن را منتشر کنند، بدون حضور او می توانند اثر بعدی خود را شروع کرده و با همان موفقیت به سرانجام برسانند؟ البته در این سال ها برخی از شاگردان کارگاه های رمان نویسی به نام های مهمی بدل شدند و آثار بعدی شان نیز گاه قدمی رو به جلو نسبت به آثار قبلی شان بود.
سارا سالار که در کارگاه رمان حسن شهسواری اثر تقدیرشده «احتمالا گم شده ام» را نوشت و کتاب بعد او نیز به تازگی منتشر شده، از این نمونه هاست. با این وجود حضور پررنگ استادان این کارگاه ها برای نوشتن یک رمان می تواند این تردید را برانگیزد که رمان دوم نویسنده بدون حضور استاد آیا حرکتی رو به جلو خواهد بود یا نه.
همچنان نگاه نسبت به نویسندگانی که از دل کارگاه های رمان نویسی بیرون می آیند، چندان مثبت نیست. شاید به این دلیل که یک انتقاد همیشگی نسبت به کلاس های داستان نویسی در این کارگاه ها پررنگ تر دیده می شود چرا که شاگردان در مدت کوتاهی اثر را خلق می کنند و شاید فرصت اینکه دوره های دیگر، نظرات استادان دیگر و مطالعات گسترده تری داشته باشند، نمی یابند. انتقاد یک شکل شدن آثار شاگردان یک استاد نه تنها در داستان که در هنرهای دیگر نیز انتقادی جدی است.
آنچه در این مطلب دنبال کردیم گفتن از کلاس های آموزش داستان نویسی و کارگاه های ادبی و تاثیر آنها در ادبیات این روزها و همچنین مقایسه ای با لکاس های داستان نویسی خلاق در دنیاست.
به نظر می رسد طی یکی دو دهه اخیر اقبال به نویسندگانی که از دل کارگاه های ادبی بیرون آمده اند، موج علاقه مندی به کارگاه های ادبی را دوچندان کرده باشد. ثبت نامدر کارگاه های ادبی که حتی از سوی موسسات دولتی هنری برگزار می شود هم در همین راستا افزایش پیدا کرده است. دیگر گوشه و کناری نیست که بنر برگزاری یک دوره داستان نویسی را نتوان در آن دید، اما نکته اینجاست که بازار نشر فعلا فضا را برای این دوره ها مهیا کرده است یا خیر.