مشکلات یکی از واقعیات گریزناپذیری است که هر کس در زندگی خود با آن مواجه می شود اما برخی از انسان ها با مشکلی به نام معلولیت مواجه هستند که معمولا برای اشاره به ناتوانی جسمی، ذهنی، اختلالات حسی، اختلالات شناختی، بیماری روانی و دیگر بیماری های مزمن به کار می رود.
یک جمله معروف وجود دارد که می گوید: «معلولیت ناتوانی نیست بلکه محدودیت است.» شاید این جمله برای شما کلیشه ای به نظر برسد اما انسان هایی در دنیا وجود دارند که توانسته اند با فائق شدن بر محدودیت های خود به موفقیت های چشمگیر دست یابند که در حالت عادی هم تصویر دستیابی به آنها مشکل است.
کسی که با معلولیت نه تنها برای زندگی خود تلاش می کند بلکه به یک موفقیت عظیم یا به اصطلاح «مگاموفقیت» دست می یابد. انسان شگفت انگیزی است. چنین انسانی قطعا قدرت زیاد و نگرش شجاعانه ای داشته و بررسی زندگی او دربردارنده نکات قابل ملاحظه و پندآموزی است که می تواند برای همه ما حاوی درس های زیادی باشد.
انسان های معروف و مطرحی که با وجود محدودیت های جسمی و ذهنی خود از عالم علم تا عرصه های هنری توانستند قله های موفقیت را درنوردند. زندگی این افراد بیشتر شبیه به فیلم های سینمایی است؛ فیلم های تاثیرگذاری که شاید تعجب کنید اگر فهمید بر اساس زندگی واقعی این افراد ساخته شده اند. در این گزارش قصد داریم تعدادی از این شخصیت ها را به شما معرفی کنیم.
استیون هاوکینگ
یکی از معروف ترین افراد این لیست «استیون هاوکینگ» است که بدون شک نیاز به معرفی ندارد. هاوکینگ یکی از شناخته شده ترین چهره های علم فیزیک و کیهان شناسی در دنیاست که هر روز از زندگی او یک معجزه به شمار می رود، چه برسد به موفقیت های عظیم و جهشی که در عالم علم به وجود آورده است.
بدون شک بزرگترین موفقیت وی زندگی اوست، زندگی عجیبی که بر علم پزشکی و ساختار بدن انسان و پیش بینی پزشکان و خیلی چیزهای دیگر خط بطلان کشید، چون همه آنها که با علم پزشکی آشنایی دارند متفق القول هستند که هاوکینگ باید خیلی پیش تر ازت اینها می مرد!
او در سال 1963 از روی پلکان دانشگاه کمبریج افتاد و سرش ضربه دید. مدتی با مشکل حافظه مواجه شد و گاهی نمی توانست بند کفشش را ببندد. همه اینها باعث شد تا پدرش او را به دکتر ببرد و متوجه یکی از تلخ ترین واقعیات زندگی اش شود. آزمایش هایی که روی او انجام شد علائم بیماری بسیار نادر و درمان ناپذیری به نام «ای ال اس» را نشان داد.
این بیماری بخشی از نخاع و مغز و سیستم عصبی را مورد حمله قرار می دهد و به تدریج اعصاب حرکتی بدن را از بین می برد و با تضعیف ماهیچه ها فلج عمومی ایجاد می کند، طوری که به مرور توانایی هرگونه حرکتی از شخص سلب می شود.
معمولا مبتلایان به این بیماری بی درمان مدت زیادی زنده نمی مانند و این مدت برای استیون بین دو تا سه سال پیش بینی شده بود اما همان ویژگی نقادانه و روحیه سرسختش باعث شد فکر کند همانطور که در کتب درسی گاهی اشتباهات فاحشی وجود دارد شاید پیش بینی پزشکان هم اشتباه باشد.
او مصمم شد تا بر این محدودیت فائق آید و اکنون به خاطر آثار علمی اش به اندازه بازیگران و ستاره های معروف دنیا شهرت دارد. در سال 2009 مدال آزادی را از سوی رییس جمهور دریافت کرد که بالاترین و مهمترین جایزه شهروندی در ایالات متحده است.
عضو افتخاری انجمن سلطنتی هنرها و عضو دائمی آکادمی علوم وابسته به پاپ است. کتاب تاریخچه زمان او که بحثی بنیادی در خصوص عالم هستی و زمان است به مدت 237 هفته عنوان پرفروش ترین کتاب بریتانیا را در اختیار داشت و کتاب طرح بزرگ در سال 2010 بحث و جدل های علمی زیادی را در مجامع علمی دنیا به وجود آورد و نام او را بر سر زبان ها انداخت.
اخیرا فیلمی به نام «نظریه همه چیز» به کارگردانی جیمز مارش از زندگی استیون ساخته شد که به ازدواج اول او و ابتلا به بیماری و در نهایت موفقیتش در عرصه فیزیک می پردازد.
رالف بروین
رالف بروین بنیانگذار و مدیرعامل یک یاز تولیدکنندگان پیشرو در ویلچرهای برقی قابل دسترسی است که توسط باراک اوباما «قهرمان تغییر» نام گرفته است.
رالف بروین مردی بود که در رشد و رونق آزادی حرکت برای معلولین نقش بسزایی داشت. او سال 1940 در ایندیانای آمریکا متولد شد. وقتی 6 ساله بود، دکترها تشخیص دادند او دیستروفی عضلانی دارد و به همین دلیل از سن 14 سالگی مجبور شد از ویلچر استفاده کند.
زندگی او با رفتن به روی ویلچر وارد فاز جدیدی شد. در سن 15 سالگی با کمک پدرش یک واگن موتوردار برای دور زدن ساخت. 5 سال بعد او با این نگرش یک اسکوتر برقی با استفاده از وسایل مزرعه پسرعمویش ساخت که نامش را سه چرخه نهاد. او سوار سر چرخه می شد و در کارخانه ای نزدیک به عنوان مدیر کنترل کیفیت سر کار می رفت تا اینکه این کارخانه به چند مایل دورتر نقل مکان کرد. او یک جیپ قدیمی را برداشت و مجهز به کنترل دستی و هیدرولیکی و آسانسوری کرد که بدون نیاز قادر بود سه چرخه را به داخل و خارج از ماشین منتقل کند.
او در سال 1996 اولین ون قابل دسترسی به ویلچر با کمک کنترل دستی را ساخت و در سال 91 یک مینی ون برای دسترسی آسان معلولین با همین روش در شرکت خود به نام توانایی بروین تولید کرد.
نگرش و دیدگاه او به میلیون ها نفر در سراسر دنیا تحرک بخشید. با وجود اینکه این مرد با انگیزه در سال 2013 فوت کرد اما میراثی فراموش ناشدنی در دنیا باقی گذاشت.
مارلی ماتین
مارلی ماتین یک بازیگر سینمایی ناشنوا است که در سینمای آمریکا با آن همه چهره و استعداد توانست در سال 1986 جایزه بهترین نقش زن آکادمی اوارد را برای ایفای نقش اول در فیلم بچه های یک خدای کوچکتر کسب کند. او جوان ترین بازیگر و تنها ناشنوایی است که توانسته جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن را دریافت کند.
او وقتی که تنها 18 ماه داشت، شنوایی خود را از دست داد اما این ناتوانی نتوانست سد راهی در مقابل اهداف و توانایی های وی باشد و او را تبدیل به یکی از موفق ترین بازیگران سینما کرد که به جز آکادمی اوارد و اسکار، یک جایزه گلدن گلوب و دو نامزدی دیگر این جایزه و چهار نامزدی در جایزه امی در کارنامه او دیده می شود.
فرید اکالو
فرید اکالو نقاش مطرح مکزیکی است که زندگی و هنرش مورد توجه هنرمندان زیادی بوده است. ابعاد زندگی فریدا و روحیه سرسختانه و مبارزش یکی از سوژه های سینمایی بود که به کارگردانی جولی تیمور محصول سال 2002 با بازی سلما هایک، آلفرد مولینا و آنتونیو باندراس ساخته شد؛ فیلم موفقی که در آن هایک در نقش فریدا و مولینا نقش همسرش دیه گو ریورا را بازی می کنند.
هایک برای بازی در این نقش نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین هنرپیشه نقش اول زن شد و موسیقی فیلم و چهره پردازی آن جوایز اسکار آن سال را به دست آوردند.
فریدا 6 ساله بود که به بیماری فلج اطفال مبتلا شد و این بیماری باعث نقص دایمی در پایش شد که راه رفتن را برایش کمی دشوار می کرد.
اما نقطه عطف زندگی فریدا در سن 18 سالگی بود که در رشته پزشکی در دانشگاه درس می خواند؛ او هنگام عبور از خیابان تصادف شدیدی با یک اتوبوس داشت که موجب جراحات زیاد و شکستگی در ناحیه پا، شانه، سینه، کمر، لگن و غیره شد.
در این تصادف میله صندلی داخل شکم او فرو رفت و باعث شد تا آخر عمر بچه دار نشود اما زنده ماندن او یک معجزه به نظر می رسید و به روند عادی زندگی برگشتن معجزه ای شگفت انگیزتر بود که فریدا توانست با اراده آهنین خود این مهم را انجام دهد.
پس از این تصادف، بستر بیماری جایی بود که فریدا درست در نقطه ای که می توانست پایان زندگی اش باشد، سرنوشت خود را به دست گرفت و برای اولین بار شروع به کشیدن نقاشی کرد و همین کار باعث شد روحیه و انگیزه اش را بازیابد و به تدریج شروع به راه رفتن کند؛ هر چند درد پا هرگز تا آخر عمر دست از سرش برنداشت.
فریدا به یک یاز معروف ترین هنرمندان قرن بیستم تبدیل شد و پرتره نگاری های شخصی وی به شهرت جهانی رسید.
جان نش
یکی از مطرح ترین فیلم هایی که با اقتباس از زندگی افراد ناتوان ساخته شد، فیلم «ذهن زیبا» به کارگردانی ران هوارد است که در سال 2001 اکران شد. راسل کرو بازیگری بود که در این فیلم به زیبایی نقش «جان نش» را ایفا کرد و توانست نامزد جایزه بهترین بازیگر مرد در جشنواره اسکار شود.
این فیلم به موفقیت های بی شماری دست یافت که از آن جمله می توان به جایزه بهترین کارگردانی برای ران هوارد، جایزه بهترین فیلم و همچنین جایزه بهترین فیلمنامه اقتباسی در اسکار اشاره کرد.
جان فوربس نش، ریاضیدان نابغه و برجسته آمریکایی است که در سنین جوانی به بیماری خطرناک اسکیزوفرنی از نوع پارانوئید مبتلا شد اما این بیماری نتوانست او را از پا درآورد و تلاش و پشتکار او، جایزه معتبر نوبل اقتصاد را برایش به ارمغان آورد.
آثار او در تئوری گیم، هندسه دیفرانسیل و معادلات دیفرانسیل با مشتقات جزیی، بحث های خارق العاده ای است که در علم ریاضی مطرح کرد و با استقبال قابل توجهی مواجه شد. بیماری پارانوئید یکی از اختلالات روانی بسیار خطرناک است که موجب توهمات شدید بیمار می شود.
به همین دلیل نش با افراد تخیلی در ارتباط بود و تصور می کرد یک سازمان جاسوسی به دنبال اوست. پس از تشخیص بیماری او به طور داوطلبانه 9 سال تحت شوک درمانی قرار گرفت و پس از ترخیص از بیمارستان بهبود نسبی حاصل شد اما هرگز تا پایان عمر کاملا بهبود نیافت. این بیماری تاثیرات بسیاری بر روی کار و روابط او گذاشت اما او با مدیریت بیماری خود توانست بر روی بلندترین قله علمی دنیا بایستد.
ژان دومینیک بوبی
«مکعب غواصی و پروانه ها» فیلم فرانسوی که نامزد 3 جایزه در جشنواره کن و 4 جایزه در جشنواره اسکار شد، اقتباسی از زندگینامه ژان دومینیک بوبی ژورنالیست فرانسوی و سردبیر پیشین مجله ال بود که دچار حمله مغزی و معلولیت جسمی شد.
به دنبال این حادثه تمام بدن ژان فلج شد و تنها عضوی که قاد ربه حرکت بود پلک چشمهایش بود که همین عضو به ظاهر ناکارآمد او را به زندگی برگرداند و باعث شهرت او در دنیا شد.
او پیش از این اتفاق، فرد موفق و مشهوری در رسانه بود اما به ناگاه این عارضه مغزی او را به بیمارستان فرستاد و تمام ارتباط او را با جهان بیرون قطع کرد اما او از طریق پلک چشم و به کمک پرستار و اطرافیان خود توانست با همه ارتباط بگیرد.
به روشی خودساخته که کلمات مورد نظر خود را با تکرار حروف توسط دیگران و انتخاب حروف مورد نظر با استفاده از پلک زدن به دیگران منتقل می کرد و به چنان سرعت و مهارتی در این راه رسید که توانست زندگینامه خود را به کمک پرستارش به رشته تحریر درآورد. او 10 روز بعد از چاپ کتابش به دلیل ذات الریه درگذشت.
کریستی براون
کریستی براون نویسنده، شاعر و نقاش ایرلندی است که در سال 1932 در یک خانواده کاتولیک در دوبلین دیده به جهان گشود. او مبتلا به نوعی فلج مغزی بود که نمی توانست از اعضای بدنش استفاده کند و این اختلال موجب زمین گیر شدن و ناتوانی وی شد و حتی امکان حرف زدن برایش فراهم نبود.
پزشکان معتقد بودند او از لحاظ ذهنی دچار معلولیت است اما مادرش نمی خواست این مسئله را باور کند و تمام تلاش خود را به کار بست تا به او آموزش دهد و همین یادگیری در وی باعث یادگیری ارتباط برقرار کردن با دیگران شد و در سن 7 سالگی با پای خود گچی را برداشت و روی تخته کلمه ای را نوشت که این موضوع نقطه عطفی در زندگی اش بود.
در سن 5 سالگی فقط پای چپش به اراده او تکان می خورد. او برای اولین بار توانست با پایش با دیگران ارتباط برقرار کند.
براون با چاپ زندگینامه شخصی اش با عنوان «پای چپ من» به شهرت زیادی رسید. بعدها فیلمی به نام «پای چپ من» به کارگردانی «جیم شریدان» با اقتباس از این کتاب ساخته شد و جایزه اسکار را هم برد.