موضوع «پلیس زن» میتواند و میبایست از ابعاد و جنبههای گوناگون علمی، اجتماعی، شرعی، امنیتی، انتظامی و ... مورد بحث و بررسی قرار گیرد. اما مهمترین این جنبهها بررسی موضوع از دیدگاه جامعهشناسی است.
به لحاظ جامعهشناختی هیچ جامعهای به دور از آسیب و کجروی اجتماعی نیست. میزان آسیبهایاجتماعی و انواع آن از جامعهای به جامعه دیگر فرق میکند، ولی اصل وجود آن در هر نوع جامعه و گروه اجتماعی اجتنابناپذیر است.
در برخورد با آسیبهایاجتماعی از منظر جامعهشناختی دو نحوه برخورد مطرح است:
١- پیشگیری از آسیبهایاجتماعی
٢- مقابله با آسیبهایاجتماعی
در بخش پیشگیری از جرم و آسیباجتماعی با مجموعه عوامل متعدد و گستردهای مواجهیم که بایستی در ابعاد مختلف در جامعه درنظر گرفته شود.
بخش مقابله با آسیباجتماعی در مقایسه با بخش پیشگیری از گستردگی و عمق کمتری برخوردار است، اما عملیتر از بخش پیشگیری است، بنابراین بیشتر به آن توجه میشود. در جوامع بزرگ و پیچیده امروزی نیروی پلیس مهمترین نیروی سازمانیافته و رسمی برای مقابله با آسیباجتماعی است.
قدمت چنین سازمانی نسبتا قابلتوجه و طولانی است. در جوامع گذشته هم تشکیلاتی برای تحقق امنیت و نظم و مقابله با جرم و مجرمان وجود داشته، ولی با تشکیلات کنونی پلیس در کشورهای مختلف متفاوت بوده است، منتهی سابقه حضور زنان در تشکیلات پلیس به کمتر از یک قرن بازمیگردد. در کشور ما حضور زنان پلیس در سازمان شهربانی سابق در سالهای پیش از انقلاب مطرح بوده است. این حضور را از چند منظر میتوان تبیین کرد:
١- سیاستهای رژیم شاه در جهت ایجاد زمینه حضور نمایشی و غیرفعال زنان در صحنههای مختلف اجتماعی- سیاسی بهعنوان یکی از مظاهر مدرنیته بوده و بحث پیشرفت واقعی زنان مطرح نبوده است.
٢- اصرار رژیم پهلوی برای حضور زنان در جامعه با هیأت و فرمی خاص بود که مشخصا با فرهنگ دینی و هنجارهای اخلاقی جامعه مغایرت داشت. درواقع رژیم از این حضور به مثابه ابزاری در تقابل با دین در جامعه استفاده میکرد. جریان کشف حجاب و به دنبال آن ظاهر شدن برخی زنان با لباسها و آرایشهای فرنگی مآبانه در محافل و مجالس در همین راستا صورت گرفت.
٣- توده مردم مسلمان در مقابل این حضور نمایشی و ابزاری زنان نهتنها رویکرد مثبتی نداشتند، بلکه به مقابله و مبارزه با آن دست زدند و در رأس این مبارزه هم طبعا علمای دینی و حوزههای علمیه قرار داشتند.
در آن دوران پلیس زن هم یکی از جلوههای چنین حضوری از زن در صحنه جامعه به حساب میآمد و طبعا با نگاهی مثبت و خوشبینانه به آن نگریسته نمیشد. همین نحوه نگرش هم باعث شد که در سالهای آغاز پیروزی انقلاب اسلامی موضوع پلیس زن در دستگاه انتظامی جمهوری اسلامی منتفی شود.
بهخصوص که آن سالها، سالهایی پرآشوب و درگیری در شهرها بود (بهطور خاص شهرهای مناطق مرزی) و حضور زنان در جریان مهار و سرکوب این آشوبها و فتنهها چندان بایسته بهنظر نمیرسید. اما اتفاقا همین آشوبها نقطه آغازی بر آشکاری ضرورت حضور زنان در نیروی پلیس به حساب میآمد. علت آن بود که گروههای شبهنظامی که با جهتگیریهای سیاسی به مقابله با نظام جمهوری اسلامی دست میزدند غالبا اعضا و طرفدارانی از میان دختران و زنان داشتند که در جریان درگیریها هم حاضر میشدند و جریان تعقیب و دستگیری آنها توسط مأموران مرد صورت میگرفت و البته در آن هنگام توجه چندانی به این مسأله نشد.
با پایان گرفتن جنگ تحمیلی هشت ساله عراق با ایران، اهمیت نیرویانتظامی که در این سالها کمرنگ شده بود، یک بار دیگر نمایان شد. بهخصوص که سیاستهای فرهنگی و اقتصادی پس از جنگ در سالهای بازسازی، زمینه حضور زنان را در فعالیتهای متنوع و گسترده اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی فراهم آورد. در این صورت طبیعی است که آسیبها و جرمهای مربوط به زنان نیز بیش از پیش در جامعه پدیدار میشود، اعم از جرمهایی که نسبت به زنان صورت میگیرد یا جرمهایی که توسط زنان انجام میپذیرد. در مقابله با این جرمهاست که بحث پلیسزن مطرح میشود و اهمیت و ضرورت مییابد. زیرا:
١- از نگاه دین و احکام دینی ارتباط صحیح زن و مرد در سطح جامعه در چارچوبی مشخص تعریف شده است. شکستن هنجارها و قالبهای مربوط به این ارتباط، نوعی ناهنجاری است که در جامعهاسلامی، پلیس بایستی به آن هم بپردازد. طبعا نیروی پلیس در رهگذر این مقابله حق ندارد که خود به همین ناهنجاری مبتلا شود. اولین نقطه ضرورت حضور پلیسزن در جامعه همین است که برای افراد غیرمتخصص هم ملموس است.
٢- مسأله مهمتری که به لحاظ تخصصی از منظر روانشناسی انحرافات و جامعهشناسی انحرافات مطرح است، عامل جنسیت است که در تبیین علل و عوامل جرم و راههای مقابله با آن بسیار مهم است. همانگونه که امروزه تمامی برنامههای توسعه و تحول اجتماعی در سطح کشوری، منطقهای و جهانی عامل جنسیت را بهعنوان عاملی موثر و تعیینکننده درنظر میگیرند، در مقولههایی چون نظم و امنیتاجتماعی و مقابله با جرم، این عامل باید به حساب آید و وجود زنانپلیس در تبیین، سیاستگذاری و برنامهریزیهای مربوطه به همین لحاظ، مهم و ضروری است.
افکار عمومی و پلیسزن
همانگونه که اشاره شد، در زمان حاکمیت رژیم پهلوی افکارعمومی نگاه مثبتی نسبت به حرکتها و اصلاحات که با عنوان پیشرفت زنان صورت میگرفت نداشت. اما روند انقلاباسلامی به گونهای بود که حضور تودههای زنان مسلمان را در جریان انقلاب موجب شد. این حضور در سالهای پس از انقلاب، در دوران جنگ و بازسازی، ادامه یافت و بلکه تقویت شد.
این نحوه حضور زنان که دقیقا مطابق با چارچوبهای دینی و براساس نقطهنظر رهبری انقلاب امامخمینی صورت گرفت، برخلاف گذشته موجب تغییر نگرش افکارعمومی نسبت به حضور اجتماعی زنان شد و همین تغییر نگرش منشأ تحولاتی مهم در وضع دختران و زنان گشت بهگونهای که مراکز آموزشی با افزایش چشمگیر شمار دختران روبهرو شد و در عرصههای سیاسی- اجتماعی هم حضور رو به گسترش زنان مشهود بود.
تغییر نگرش افکارعمومی نسبت به حضور زنان در فعالیتهای اجتماعی و عرصههای اقتصادی، بیشک میتواند زمینهساز حضور پلیسزن در جامعه باشد. بهخصوص اگر نقش موثر پلیسزن در ایجاد امنیت و آرامش برای زنان و دختران و کلا خانوادهها برای افکارعمومی مطرح شود.
البته در پذیرش پلیسزن از نظر افکارعمومی، موقعیت و جایگاه تشکیلات پلیس هم تأثیر اساسی دارد. دستگاه پلیس در جامعه پیش از انقلاب دستگاهی سرکوبگر و ضدمردمی در خدمت اهداف خاص رژیم شاه محسوب میشد. در سالهای پس از انقلاب که حاکمیت جمهوری اسلامی برقرار شد، نیروی پلیس نقش منفی ضدمردمی خود را در دیدگاه عامه تبدیل به نیرویی در خدمت نظامجمهوریاسلامی و مردم کرد. اما واقعیت این است که نیرویانتظامی در سالهای اخیر نتوانسته اقتدار و قابلیت کافی در جهت ایجاد امنیت، نظم و نگاهبانی از هنجارهای دینی و ارزشهای متبلور را در این هنجارها به دست آورد.
ناگفته نماند در حفظ ارزشها و هنجارها در یک جامعه، تنها نیرویانتظامی موثر نیست، بلکه مجموعه دستگاههای فرهنگی و سیاستگذاریها و برنامهریزیهای آنهاست که نقش تعیینکننده دارد، منتهی نیرویانتظامی هم بهعنوان بازوی اجرایی این مجموعه نقشی بسزا در حفظ و تثبیت هنجارها دارد که بهنظر میرسد به سبب مشکلات و ضعفهایی که در این سالها در دستگاه پلیس کشور بوده، این نقش بهخوبی ایفا نشده است (مشکلات اداری و سازمانی، اقتصادی و لجستیکی). در این صورت ممکن است این موقعیت نه چندان مطلوب پلیس نگاه جامعه را نسبت به پلیسزن هم دچار تردید و سوال سازد. در این زمینه صاحب نظران دوگونه نظریه را مطرح میکنند:
اول- گروهی معتقدند که از آنجا که پلیس زن در نیروی انتظامی جمهوریاسلامی ایران پدیده جدیدی است، میتواند نگاه و داوری جدیدی را هم از سوی افکارعمومی به خود جلب کند. نگاهی که مثبتتر از نگاه به کلیت پلیس باشد.
دوم- گروهی دیگر اعتقاد دارند که عدماعتماد و اطمینان کامل عمومی نسبت به پلیس شامل پلیسزن هم خواهد شد.
هر دو گروه برای صحیح نشاندادن نقطهنظر خود دلایل و شواهدی دارند، اما از آنجا که ضرورت حضور پلیس زن امری آشکار و انکارناپذیر است، بهتر آن است که حضور پلیسزن با تمهیدات و مقدمات درست تحقق یابد و از آن طرف افکارعمومی برای شناختن ضرورت و اهمیت آن در معرض روشنگری قرارگیرد که در این صورت احتمال پذیرش افکارعمومی نسبت به پلیسزن بسیار زیاد خواهد بود.
عدموجود پلیسزن
در سالهای پس از پیروزیانقلاباسلامی قاعدتا میبایستی دستگاههای قانونگذار و سیاستگذار و مجریان امور در طرح و اعمال یک برنامه فرهنگی منسجم و عملی برای ایجاد تغییرات اساسی در جامعه طاغوتزده، تلاش کنند. اما متاسفانه در همه این سالها جز برنامهها و عملکردهای غیرریشهای، متفرق و بعضا حتی متناقض با یکدیگر کار مهمی برای فرهنگسازی صورت نگرفت. صاحبنظران و آگاهان در اموراجتماعی بر این باورند که این ناکامی معلول عوامل متعددی است که نبود زنان در سطحهای مختلف سیاستگذاری و اجرا از اهم این عوامل است.
یعنی بسیاری از تصمیمگیریها و برنامههای عملیاتی برای ایجاد تغییرات فرهنگی مطلوب در جامعه (مثلا حجاب) که اتفاقا بیشترین ارتباط را با زنان داشت، بدون حضور نگرش زنانه به مسأله انجام گرفت و درنتیجه به مقصود نرسید. مشخصا در نیرویانتظامی که متولی سه وظیفه مهم (پیشگیری از جرم، مقابله با جرم، ارایه خدماتی چون صدور گذرنامه) است نبود زنان، مشکلات مهم در سیاستها و برنامهها و اجرا به دنبال داشت که تبیین چند و چون این مشکلات برعهده مسئولان و دستاندرکاران نیرویانتظامی است.
اثرات حضور پلیسزن
دستگاه پلیس در هر سه وظیفه اساسی خود مخصوصا در پیشگیری (با ایجاد نظم، امنیت و آرامش) و در ارایه خدمات، با اقشار گوناگون زنان و دختران سر و کار دارد. مسلم است که امنیت و آرامش کامل برای دختران و زنان در صورتی در جامعه محقق خواهد شد که نیروی پلیسزن نیز در ایجاد آن سهمی داشته باشد.
در بخش خدمات نیز سهولت و صحت خدمات به لحاظ اجرایی و هم شرعی ایجاب میکند که کار زنان را در نیرویانتظامی خود زنان انجام دهند. بدیهی است مراد از حضور پلیسزن، تنها در سطوح اجرایی به کار گرفته شدن زنان در نیرویانتظامی نیست، بلکه این حضور بایستی در کلیه سطوح بهخصوص سطوح تصمیمگیری و سیاستگذاری هم باشد.
پلیس زن در برخی کشورهای اسلامی
بنگلادش
اعضای پلیس اعم از زن و مرد دارای امتیازات و حقوق مساوی برای اجرای سیاست امنیتملی هستند.
استخدام پرسنل زن از نظر شرایط مانند مردان است، بهجز در آزمایشات فیزیکی و بدنی که برای زنان دوی ٦٠ متر و ٦٠٠ متر و برای مردان دوی ١٠٠ متر و ١٠٠٠ متر تعیین شده است.
زنان ٦/٥ درصد از کل پرسنل پلیس را تشکیل میدهند. استخدام زنان به صورت کارمند بوده و زنان حق نگهبانی، درجهداری، افسری و شرکت در مأموریتهایی که گذراندن دورههای تخصصی نظامی را میطلبد، ندارند.
- یونیفرم نیرویپلیس برای زن و مرد یکسان است.
مالزی
پلیسزن در مالزی نقش پشتیبانی و حمایتکننده در دفاع از مرزهای داخلی و خارجی کشور را دارد. استخدام زنان از سال ١٩٥٥ در مالزی، صورت پذیرفته است.
زنان در سمتهای دانشجو، معاون و سرپرست نیروی پلیس، بازرس، پاسبان و پلیس خارجی انجام وظیفه میکنند. - زنان و مردان از طریق آگهی استخدام و پس از اطمینان از دارا بودن شرایط لازم با قبولی در مصاحبه به کار فرا خوانده میشوند.
اردن
اولین مدرسه پلیسزن در اردن در سال ١٩٧٢ ایجاد و ٦ دختر با کسب امتیازات لازم، اولین فارغالتحصیلان این مدرسه بودند. با افزایش تعداد داوطلبان در سال این مدرسه تحتعنوان موسسه ملکه سبا فعالیت خود را افزایش داد و در سال ١٩٧٨ به مرکز فرماندهی پلیسزن تغییر نام یافت.
آموزش این داوطلبان، کوتاهمدت و طی ٣ هفته انجام میگیرد. البته قرار است به منظور ارتقای سطح کیفی آموزش این مدت به ٩ ماه افزایش یابد.
شرایط پذیرش داوطلبان و استخدام آنها مشابه آقایان است.
گویان
در این کشور از زنان پلیس بنا بر میزان تحصیلات و مهارتهای نظامی و تجربیات آنها در برقراری امنیتملی استفاده میشود.
زنان پلیس گویان در امور مرزی و مرزبانی بهکار گمارده نمیشوند.
زنان نیز مانند مردان باید از وضع مناسب جسمانی و روانی برای استخدام برخوردار باشند.