شهریورگان یا آذر جشن از جمله جشنهای دوازدگانه سال ایران باستان و از شمار جشنهای آتش بوده است. روز چهارم از هر ماه به نام شهریور و چهارم ماه شهریور جشن شهریورگان است.
به موجب یزدانشناسی اوستایی شهریور میان امشاسپندان یا ملائک و ایزدان شش گانه از لحاظ مرتبت و مقام دومین است. نخست بهمن و دوم شهریور. این نام در اوستا «خشتر وئیریه» آمده که جزء اول به معنی کشور و پادشاهی و جزء دوم به معنی آرزو شده است و روی هم به معنی پادشاهی یا کشور آرزو شده و مجازا به مفهوم عام از آن بهشت نیز اراده شدهاست.
همچنین نام شهریور به معنای تقریبی «شهر و شهریاری (شهرداری) آرمانی و شایسته» است. چنین مینماید که این اندیشه و آرمان، خاستگاه نظریههای افلاطون و فارابی در زمینه «آرمانشهر» یا «مدینه فاضله» بوده باشد. نام شهریور چند بار به همین معنا در «گاتها» زرتشت نیز آمده است و بعدها در اوستای نو، او را به گونهای تشخصیافته به پیکر یکی از امشاسپندان در میآورند.
چنانکه همه امشاسپندان دارای دو وجه مینوی و زمینی هستند این امشاسپند در جهان مینوی نماینده قدرت و شهریاری مطلقه اهورامزدا و در زمین نگاهبانی و سرپرست فلزات و جنگ ابزارها و سلاحها بدو محول است.
فرشته مظهر سلطنت آسمانی
شهریور روز به نام امشاسپند توانای خشترا یا شهریور است این فرشته مظهر سلطنت آسمانی و قدرت رحمانی و همیشه خواهان فر و بزرگی و نیرومندی است، در جهان مادی نگهبان زر و سیم و فلزات دیگر و دستگیر بینوایان و فرشته رحم ومروت است؛ پادشاهان دادگر در تحت حمایت این فرشته مقتدر هستند.
نظر به همین صفات پاک است که ایرانیان قدیم این روز را جشن میگرفتند و به فقرا احسان و اطعام میکردندچون این جشن به پادشاهان دادگر بستگی دارد که نماینده سلطنت آسمانی هستند لذا معمولا در این جشن باید به حضور پادشاهان بروند و شادباش بگویند. سپس توپالهای کهنه را از انبارها بیرون میآوردند و نو میکردند و پس از آن به شادی و پایکوبی میپرداختند.
ابوریحان در صفحه ۲۵۱ترجمه آثار و الباقیه مینویسد: «شهریور ماه روز چهارم آن شهریور روز است و آن به مناسبت توافق دو اسم جشن می باشد و آنرا شهریورگان گویند . معنی شهریور دوستی و آرزو است شهریور فرشته ای است که بهجواهر هفتگانه از قبیل طلا و نقره و دیگر فلزات که برقراری صنعت و دوام دنیا و مردم بهآنها بستگی دارد موکل است»
برای جشن شهریورگان از دو گونه دیگر می توان برتری قائل شد اول اینکه در این ماه محصولات کشت و زرع جمع آوری می شود و چون معمولا برای بهدست آوردن نتیجه هر کاری جشن و شادی لازم است لذا شهریورگان به مناسبت نتیجه گرفتن از نعمت کشت و کار و بهدست آوردن محصولات بهخصوص برای کشاورزان بهترین جشن وشادی است و در واقع جشن سر خرمن می باشد.
دوم اینکه در این ماه پاییز کاری شروع می شود و چون معمولا هر کار نیکی را با شادی باید آغاز کرد از این لحاظ جشن شهریورگان را می توان آغاز فصل جدید دیگری از هنگام کشت و زرع دانست و آنرا مورد احترام قرار داد با دلایلی که ذکر شد جشن شهریورگان بهخصوص برای کشاورزان از لحاظ جمع آوری محصول و بهدست آوردن خرمن و همچنین از نقطه نظر شروع بهکار پاییز بهترین جشن و شادمانی است و به همین جهت است که نسبت به آن احترام زیادی قائل هستند و با شادی فراوان مراسم آنرا بهجای می آورند.
این جشن آتشهای خانگی محسوب میشد. مردم در خانهها آتش میافروختند و ستایش خداوند و شکر نعمتهای او میگزاردند. در خانهها اغلب مهمانی برپا کرده و خوراکهای متنوع و ویژه تدارک میبینند و به مناسبت تغییر هوا شب هنگام در بامها نیز آتش میافروزند اما متأسفانه بقایای این جشن نیز میان زرتشتیان فراموش شده و فقط برخی از خانوادههای قدیم در کرمان به گونه محدودی این جشن را برگزار مینمایند.
برگزار نشدن آیینهای جشن شهریورگان توسط ایرانیان در زمانی طولانی، موجب شده است تا همه جزییات آن به فراموشی سپرده شود و حتی در متون کهن نیز آگاهیهای چندانی در باره آن فرا دست نیاید.
زایش داراب و مرگ مانی
بر اساس متون ایرانی، جشن شهریورگان یا چهارم شهریورماه، با زایش و مرگ دو نفر از تأثیرگذارترین شخصیتهای تاریخ ایران همزمان است: زایش داراب و مرگ مانی.
خلف تبریزی در «برهان قاطع» (جلد سوم، ص ۱۳۱۶) از این روز به عنوان زادروز داراب نام میبرد. با توجه به پارهای اشارههای تاریخی و شباهتهای داستان داراب در شاهنامه فردوسی و دیگر تاریخنامههای ایرانی با گزارشهای مورخان یونانی و ایرانی در باره کوروش بزرگ، میتوان احتمال ضعیفی در باره اینهمانی داراب و کورش را پیش کشید. ممکن است منتسب دانستن زادروز داراب یا کورش به روز شهریورگان که بر شهریاری آرمانی و شایسته دلالت دارد، یادمانی از خاطره پادشاهی کورش بزرگ در یاد مردمان و تاریخنگاران بوده باشد.
اما از سوی دیگر متون مانوی (متن ce و p به زبان پارتی) از این روز به عنوان روز جانباختن مانی یاد کردهاند:
«(مانی) با شادی بزرگ و با خدایان روشنیها و با نوای چنگ و سرود شادی پرواز کرد . . . و جاودان بماند به نزد خداوند اهورامزدا . . . چهار روز گذشته از شهریورماه، شهریورروز، روز دوشنبه، ساعت یازده، در استان خوزستان و به شهر بیلاباد (گندی شاپور)، که او پرواز کرد . . . به سوی سرای فروغ».
«وامقی، ایرج، نوشتههای مانی و مانویان، ۱۳۷۸، ص ۲۹۰ تا ۲۹۳»
آنگونه که از متون مانوی برمیآید، روز مرگ مانی در نزد مانویان یکی از بزرگترین جشنها دانسته میشده و ظاهراّ به هنگام مرگ مانی این روز برابر با جشن «بِـما/ بِـمو» نیز بوده است.
به این ترتیب، چهارم شهریورماه نه تنها هنگام جشن شهریورگان، بلکه همزمان با جشن زادروز داراب (کورش) و جشن درگذشت یا جانباختن مانی نیز هست. همزمانی این دو رویداد اخیر از نگرگاهی دیگر نیز توجه برانگیز است: از سویی هنگام زایش پادشاهی بلندآوازه و کوششگر آرمانشهر ایرانی؛ و از سوی دیگر مرگ مانی درست در همین روز و دستاورد سلطه موبدان ساسانی بر ایرانشهر و تباهی آرمانشهر ایرانی.
مانی، پیامبر بزرگ و پاکدل و صلحجوی ایرانی، همه عمر شصت و یکساله خود را صرف گسترش پیام دین مانوی کرد. او برخلاف بسیاری از ادیان که به رسمیت نشناختن و رد کردن ادیان و باورهای دیگر را افتخاری برای خود میدانند، تمامی پیامبران و ادیان پیشین خود را به رسمیت شناخت و گرامی داشت. مانی پیامبر دینی به تمام معنا در پیوند با فرهنگ و هنر بود که خود و پیروانش بیش از همه ادیان دیگر از خود کتاب و آثار مکتوب و نگارههای بیهمتا باقی گذاشتند. همچنین مانی پیامآور جهانشمولترین دین جهان باستان بود که پیروانش به مدت قریب یک هزار سال در گسترهای از شمال اروپا تا شرق چین زندگی میکردند.
یکی از شناختهشدهترین آیینهای مانوی که در سراسر جهان امروز برجای مانده و بهکار میرود و یادمان آن نیکومرد آشتیجوی ایرانی است، شیوه دست دادن مردمان با دست راست است.
مانی، سرنوشت تلخی داشت، داستان بسیار ساده بود. همانگونه که بعدتر با مزدک و دیگران هم اجرا شد. مانی را به جلسه مناظره با موبدان در حضور بهرام یکم دعوت و او را در یک دادگاه تفتیش عقاید به جرم «کفر» محکوم به مرگ میکنند. او در زندان نیز نه تنها از پیام دین و آرمان خود دست بر نمیدارد و توبه نمیکند؛ بلکه از هر فرصتی برای رساندن اندرز و شناساندن دین و اندیشههای خود برای جامعه بشری بهره میبرد.
مانی به حکم موبدان پیرو صلح و آشتی و با تأیید بهرامشاه در شهریورروز از شهریورماه سال ۲۷۶ میلادی و در روزی که موبدان سرگرم آراستن مجلس جشن شهریورگان یا آیین آرمانشهر ایرانی بودهاند، پس از شکنجههای هولناک کشته میشود و پیکرش را برای مدتی طولانی بر دروازه گندیشاپور میآویزند.
دروازهای که تا صدها سال بعد به نام «دروازه مانی» خوانده میشده است. در دوران اخیر زرتشتیان جشن شهریورگان را به عنوان روز پدر انتخاب کردهاند چرا که شهریور از امشاسپندان مردگونه؛ و به معنای شهریاری بر اراده و نفس است. جشن روز پدر پیش از این در ماه بهمن و در جشن بهمنگان برگزار میشد اما هماكنون روز جشن بهمنگان در گاهشمار رسمی كشور با نام «روز پاسداری از جانوران سودمند» نامگذاری شده است.
برگزاری روز پدر در شهریور
ایرانیان همواره، آیینهایشان را بر پایه مفاهیم گاهشماری، نامگذاری كردهاند و هرگز آیینها و جشنهایشان به مناسبت زایش چهره یا شخصیتی نبودهاست، روز مهر و دوستی را در جشن مهرگان پاس داشتهاند، چون ایزد مهر پاسدار مهر، پیوند و عهد و پیمان است، روز مادر و زن را در اسفندگان، جشن گرفتهاند چون اسفندماه زمان زایش و باروری زمین است و مادران همچون زمین، نماد باروری، زایش و زندگی هستند، جشن شهریورگان از آن روی بهعنوان روز پدر برگزیدهشده است كه به معنای شهریاری بر اراده و نفس است.
شهریور یكی از ٦ امشاسپندانی است كه در اوستا و گاتها از آن نام برده شدهاست. در اوستا سه تا از این امشاسپندان، زنگون و سهتای دیگر مردگونه، هستند كه شهریور از امشاسپندان مردگونه است. جشن پدر در جشن شهریورگان، درست ٦ ماه پس از روز مادر و جشن اسفندگان برگزار میشود.
در باور زرتشتی هر روز نامی دارد و هر نام معنایی. گذشتگان ما با نام نهادن بر روزها و ماهها برای ما پیام بزرگی داشتهاند و خواستهاند ما با آغاز هر ماه و هر روز، زمان و فرصتهای زندگی را ارج بنهیم و هرگز از معنای نامها، غافل نشویم. پس چه بهتر كه ماه شهریور و در جشن شهریورگان به مفهوم شهریاری نفس بر خویش پی ببریم و با همه دشواریهای زندگی، اندیشمندانه به رویارویی بپردازیم.