امین شجاعی چهارشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۴ - ۰۶:۰۰

پائولو كوئلیو، یكی ‌از پرخواننده ‌ترین ‌، و تاثیرگذارترین نویسندگان ‌امروز است‌.

هیات‌ داوران‌ جایزه‌ی‌ بامبی‌ آلمان‌، سال‌ 2001 برخی‌ او را كیمیاگر واژه‌هامی‌دانند و برخی‌ دیگر، پدیده‌ای‌ عامه‌پسند. اما در هر حال‌، كوئلیو یكی‌ از تاثیرگذارترین‌ نویسندگان‌ قرن‌ حاضر است.... خوانندگان‌ بی‌شمار او از 150 كشور، فارغ‌ ازفرهنگ‌ و اعتقادات‌ خود، اورا نویسنده‌ی‌ مرجع‌ دوران‌ ما كرده‌اند.

كتاب‌های‌ اوبه‌ 56 زبان‌ ترجمه‌ شده‌اند و جدای‌ ازآن‌ كه‌ همواره‌ در فهرست‌ كتاب‌های‌ پرفروش‌ بوده‌اند، درتمام‌ ط‌ول‌ دوران ظهور او، مورد بحث‌ و جدل‌ اجتماعی‌ و فرهنگی‌ قرار داشته‌اند. افكار، فلسفه‌ و موضوعات‌ مط‌رح‌ شده‌ درآثار او، بر ذهن‌ میلیون‌ها خواننده‌ای‌ تاثیر گذاشته‌ است‌ كه‌ به‌ دنبال‌ یافتن‌ راه‌ خویش‌، و روش‌های‌ تازه‌ برای‌ درك‌ جهان‌ هستند.

پائولو كوئلیو در سال‌ 1947، درخانواده‌ای‌ متوسط‌ به‌ دنیا آمد. پدرش‌ پدرو، مهندس‌ بود و مادرش‌، لیژیا، خانه‌دار. درهفت‌ سالگی‌، به‌ مدرسه‌ی عیسوی‌های‌ سن‌ ایگناسیو درریودوژانیرو رفت‌ و تعلیمات‌ سخت‌ و خشك مذهبی‌، تاثیر بدی‌ بر او گذاشت‌. اما این‌ دوران‌ تاثیر مثبتی‌ هم‌ براو داشت. او در راهروهای‌ خشك‌ مدرسه‌ی‌ مذهبی‌، آرزوی‌ زندگی‌اش‌ رایافت. می‌خواست‌ نویسنده‌ شود.

درمسابقه‌ی‌ شعر مدرسه‌، اولین‌ جایزه‌ی‌ ادبی‌ خود را گرفت. مدتی‌ بعد، برای‌ روزنامه‌ی‌ دیواری‌ مدرسه‌ی‌ خواهرش سونیا، مقاله‌ای‌ نوشت‌ كه‌ آن‌ مقاله‌ هم‌ جایزه‌ گرفت‌.

اما والدین‌ پائولو برای‌ آینده‌ی‌ پسرشان‌ نقشه‌های‌ دیگری‌ داشتند. می‌خواستند مهندس‌ شود. پس‌، سعی‌ كردند شوق‌ نویسندگی‌ را در او از بین ببرند. اما فشار آن‌ها، و بعد آشنایی‌ پائولو باكتاب‌ مدار راس‌السرط‌ان‌ اثر هنری میلر، روح‌ طغیان‌ را در اوبرانگیخت‌ و باعث‌ روی‌ آوردن‌ او به‌ شكستن‌ قواعد خانوادگی‌ شد. پدرش‌ رفتار اورا ناشی‌ ازبحران‌ روانی‌ دانست‌. همین‌ شد كه‌ پائولو تا هفده‌ سالگی‌، دوبار دربیمارستان‌ روانی‌ بستری‌ شد و بارها تحت‌ درمان‌ الكتروشوك‌ قرار گرفت‌.

كمی‌ بعد، پائولو با گروه‌ تئاتری‌ آشنا شد و همزمان‌، به‌ روزنامه‌نگاری‌ روی‌ آورد. ازنظ‌ر ط‌بقه‌ی‌ متوسط‌ راحت‌ط‌لب‌ آن‌ دوران‌، تئاتر سرچشمه‌ی‌ فساد اخلاقی‌ بود. پدر و مادرش‌ كه‌ ترسیده‌ بودند، قول‌ خود را شكستند. گفته‌ بودند كه‌ دیگر پائولو رابه‌ بیمارستان‌ روانی‌ نمی‌فرستند، اما برای‌ بار سوم‌ هم‌ او رادر بیمارستان‌ بستری‌ كردند.

پائولو، سرگشته‌ترو آشفته‌تراز قبل‌، از بیمارستان‌ مرخص‌ شد و عمیقا در دنیای‌ درونی‌ خود فرو رفت‌. خانواده‌ی‌ نومیدش‌، نظ‌ر روان‌پزشك‌ دیگری‌ را خواستند. روان‌پزشك‌ به‌ آن‌هاگفت‌ كه‌ پائولو دیوانه‌ نیست‌ و نباید دربیمارستان‌ روانی‌ بماند. فقط‌ باید یاد بگیرد كه‌ چه‌گونه‌ با زندگی‌ روبه‌رو شود.

پائولو كوئلیو، سی‌ سال‌ پس‌ ازاین‌ تجربه‌، كتاب‌ ورونیكا تصمیم‌ می‌گیرد بمیرد رانوشت‌.

پائولو خود می‌گوید : ورونیكا تصمیم‌ می‌گیرد بمیرد، درسال‌ 1998 در برزیل‌ منتشر شد. تا ماه‌ سپتامبر، بیش‌تر 1200 نامه‌ی‌ الكترونیكی‌ و پستی‌ دریافت‌ كردم‌ كه‌ تجربه‌های‌ مشابهی‌ را بیان‌ می‌كردند. در اكتبر، بعضی‌ از مسایل‌ مورد بحث‌ دراین‌ كتاب‌ ــ افسردگی‌، حملات‌ هراس‌، خودكشی‌ ــ در كنفرانسی‌ ملی‌ مورد بحث‌ قرار گرفت‌. در 22 ژانویه‌ی‌ سال‌ بعد، سناتور ادواردو سوپلیسی‌، قطعاتی‌ ازكتاب‌ مرا دركنگره‌ خواند و توانست‌ قانونی‌ را به‌ تصویب‌ برساند كه‌ ده‌ سال‌ تمام‌، دركنگره‌ مانده‌ بود: ممنوعیت‌ پذیرش‌ بی‌رویه‌ی‌ بیماران‌ روانی‌ در بیمارستان‌ها.

پائولو پس‌ ازاین‌ دوران‌، دوباره‌ به‌ تحصیل‌ روی‌ آورد و به‌ نظ‌ر می‌رسید می‌خواهد راهی‌ راادامه‌ دهد كه‌ پدر و مادرش‌ برایش‌ درنظ‌ر گرفته‌اند. اما خیلی‌ زود، دانشگاه‌ را رها كرد و دوباره‌ به‌ تئاتر روی‌ آورد. این‌ اتفاق‌ در دهه‌ی‌ 1960 روی‌ داد، درست‌ زمانی‌ كه‌ جنبش‌ هیپی‌، درسراسر جهان‌ گسترده‌ بود. این‌ موج‌ جدید، در برزیل‌ نیز ریشه‌ دواند و رژیم‌ نظ‌امی‌ برزیل‌، آن‌ را به‌ شدت‌ سركوب‌ كرد.

پائولو موهایش‌ را بلند می‌كرد و برای‌ اعلام‌ اعتراض‌، هرگز كارت‌ شناسایی‌ به‌ همراه‌ خود حمل‌ نمی‌كرد. شوق‌ نوشتن‌، اورا به‌ انتشار نشریه‌ای‌ واداشت‌ كه‌ تنها دو شماره‌ منتشر شد.

در همین‌ هنگام‌، رائول‌ سی‌شاس‌ آهنگساز، ازپائولو دعوت‌ كرد تا شعر ترانه‌های‌ او را بنویسد. اولین‌ صفحه‌ی‌ موسیقی‌ آن‌هابا موفقیت‌ چشمگیری‌ روبه‌رو شد و 500000 نسخه‌ از آن‌ به‌ فروش‌ رفت‌. اولین‌ بار بود كه‌ پائولو پول‌ زیادی‌ به‌ دست‌ می‌آورد. این‌ همكاری‌ تا سال‌ 1976، تا مرگ‌ رائول‌ ادامه‌ یافت‌.پائولو بیش‌ ازشصت‌ ترانه‌ نوشت‌ و با هم‌ توانستند صحنه‌ی‌ موسیقی‌ راك‌ برزیل‌ را تكان‌ بدهند.

در سال‌ 1973، پائولو و رائول‌، عضو انجمن‌ دگراندیشی‌ شدند كه‌ بر علیه‌ ایدئولوژی‌ سرمایه‌داری‌ تاسیس‌ شده‌ بود. به‌ دفاع‌ ازحقوق‌ فردی‌ هر شخص‌ پرداختند و حتی برای‌ مدتی‌، به‌ جادوی‌ سیاه‌ روی‌ آوردند. پائولو تجربه‌ی‌ این‌ دوران‌ رادر كتاب‌ والكیری‌ها به‌ روی‌ كاغذ آورده‌ است‌. در این‌ دوران‌، انتشار "كرینگ‌ ـ ها" راشروع‌ كردند. "كرینگ‌ ـ ها"، مجموعه‌ای‌ از داستان‌های‌ مصور آزادی‌خواهانه‌ بود.

دیكتاتوری‌ برزیل‌، این‌ مجموعه‌ را خرابكارانه‌ دانست‌ و پائولو و رائول‌ را به‌ زندان‌ انداخت‌. رائول‌ خیلی‌ زود آزاد شد، اما پائولو مدت‌ بیش‌تری‌ درزندان‌ ماند، زیرا او رامغز متفكر این‌ اعمال‌ آزادی‌خواهانه‌ می‌دانستند. مشكلات‌ او به‌ همان‌ جا ختم‌ نشد; دوروز پس‌ ازآزادی‌اش‌، دوباره‌ در خیابان‌ بازداشت‌ شد و اورا به‌ شكنجه‌گاه‌ نظ‌امی‌ بردند. خود پائولو معتقد است‌ كه‌ باتظ‌اهر به‌ جنون‌ و اشاره‌ به‌ سابقه‌ی‌ سه‌ بار بستری‌اش‌ در بیمارستان‌ روانی‌، ازمرگ‌ نجات‌ یافته‌ است‌. وقتی‌ شكنجه‌گران‌ در اتاقش‌ بودند، شروع‌ كرد به‌ خودش‌ را زدن‌، و سرانجام‌ از شكنجه‌ی‌ اودست‌ كشیدند و آزادش‌ كردند.این‌ تجربه‌، اثر عمیقی‌ بر او گذاشت‌.

پائولو دربیست‌ و شش‌ سالگی‌ به‌ این‌ نتیجه‌ رسید كه‌ به‌ اندازه‌ی‌ كافی‌ "زندگی‌" كرده‌ و دیگر می‌خواهد "ط‌بیعی‌" باشد. شغلی‌ دریك‌ شركت‌ تولید موسیقی‌ به‌ نام‌ پلی‌گرام‌ یافت‌ و همان‌ جا با زنی‌ آشنا شدكه‌ بعد بااو ازدواج‌ كرد. در سال‌ 1977 به‌ لندن‌ رفتند. پائولو ماشین‌ تایپی‌ خرید و شروع‌ به‌ نوشتن‌ كرد. اما موفقیت‌ چندانی‌ به‌ دست‌ نیاورد.

سال‌ بعد به‌ برزیل‌ برگشت‌ و مدیراجرایی‌ شركت‌ تولید موسیقی‌ دیگری‌ به‌ نام‌ سی‌بی‌سی‌ شد. اما این‌ شغل‌ فقط‌ سه‌ ماه‌ ط‌ول‌ كشید. سه‌ ماه‌ بعد، همسرش‌ ازاو جدا شد و از كارش‌ هم‌ اخراجش‌ كردند. بعد بادوستی‌ قدیمی‌ به‌ نام‌ كریستینا اویتیسیكا آشنا شد. این‌ آشنایی‌ منجر به‌ ازدواج‌ آن‌هاشد و هنوز باهم‌ زندگی‌ می‌كنند. این‌ زوج‌ برای‌ ماه‌ عسل‌ به‌ اروپا رفتند و درهمین‌ سفر، ازاردوگاه‌ مرگ‌ داخائو هم‌ بازدید كردند.

در داخائو، اشراقی‌ به‌ پائولو دست‌ داد و در حالت‌ اشراق‌، مردی‌ رادید. دوماه‌ بعد، دركافه‌ای‌ در آمستردام‌، باهمان‌ مرد ملاقات‌ كرد و زمان‌ درازی‌ بااو صحبت‌ كرد. این‌ مرد كه‌ پائولو هرگز نامش‌ را نفهمید، به‌ اوگفت‌ دوباره‌ به‌ مذهب‌ خویش‌ برگردد و اگر هم‌ به‌ جادو علاقه‌مند است‌، به‌ جادوی‌ سفید روی‌ بیاورد. همچنین‌ به‌ پائولو توصیه‌ كرد جاده‌ی‌ سانتیاگو (یك‌ جاده‌ی‌ زیارتی‌ دوران‌ قرون‌ وسطی‌) را طی كند.

پائولو، یك‌ سال‌ بعد از این‌ سفر زیارتی‌، درسال‌ 1987، اولین‌ كتابش‌ خاط‌رات‌ یك‌ مغ‌ رانوشت‌. این‌ كتاب‌ به‌ تجربیات‌ پائولو درط‌ول‌ این‌ سفر می‌پردازد و به‌ اتفاقات‌ خارق‌العاده‌ی‌ زیادی‌ اشاره‌ می‌كند كه‌ در زندگی‌ انسان‌های‌ عادی‌ رخ‌ می‌دهد. یك‌ ناشر كوچك‌ برزیلی‌ این‌ كتاب‌ راچاپ‌ كرد و فروش‌ نسبتا خوبی‌ داشت‌، اما با اقبال‌ كمی‌ ازسوی‌ منتقدان‌ روبه‌رو شد.

پائولو درسال‌ 1988، كتاب‌ كاملا متفاوتی‌ نوشت‌: كیمیاگر.

این‌ كتاب‌ كاملا نمادین‌ بود و كلیه‌ی‌ مط‌العات‌ یازده‌ ساله‌ی‌ پائولو را درباره‌ی‌ كیمیاگری‌، در قالب‌ داستانی‌ استعاری‌ خلاصه‌ می‌كرد. اول‌ فقط‌ 900 نسخه‌ از این‌ كتاب‌ فروش‌ رفت‌ و ناشر، امتیاز كتاب‌ را به‌ پائولو برگرداند. پائولو دست‌ ازتعقیب‌ رویایش‌ نكشید. فرصت‌ دوباره‌ای‌ دست‌ داد: با ناشر بزرگ‌تری‌ به‌ نام‌ روكو آشنا شدكه‌ از كار اوخوشش‌ آمده‌ بود.

درسال‌ 1990، كتاب‌ بریدا رامنتشر كرد كه‌ در آن‌، درباره‌ی‌ عط‌ایای‌ هر انسان‌ صحبت‌ می‌كرد. این‌ كتاب‌ با استقبال‌ زیادی‌ مواجه‌ شد و باعث‌ شد كیمیاگر وخاط‌رات‌ یك‌ مغ‌ نیز دوباره‌ مورد توجه‌ قرار بگیرند. درمدت‌ كوتاهی‌، هرسه‌ كتاب‌ در صدر فهرست‌ كتاب‌های‌ پرفروش‌ برزیل‌ قرار گرفت‌.

كیمیاگر، ركورد فروش‌ تمام‌ كتاب‌های‌ تاریخ‌ نشر برزیل‌ راشكست‌ و حتا نامش‌ دركتاب‌ ركوردهای‌ گینس‌ نیز ثبت‌ شد.

در سال‌ 2002، معتبرترین‌ نشریه‌ی‌ ادبی‌ پرتغالی‌ به‌ نام‌ ژورنال‌ د لتراس‌، اعلام‌ كرد كه‌ فروش‌ كیمیاگر، ازهر كتاب‌ دیگری‌ در تاریخ‌ زبان‌ پرتغالی‌ بیش‌تر بوده‌ است‌.

در ماه‌ مه‌ 1993، انتشارات‌ هارپر كالینز، كیمیاگر رابا تیراژ اولیه‌ی‌ 50000 نسخه‌ منتشر كرد. در روز افتتاح‌ این‌ كتاب‌، مدیر اجرایی‌ انتشارات‌ هارپر كالینز گفت‌: "پیدا كردن‌ این‌ كتاب‌، مثل‌ آن‌ بود كه‌ آدم‌ صبح‌ زود، وقتی‌ همه‌ خوابند، برخیزد و ط‌لوع‌ خورشید رانگاه‌ كند. كمی‌ دیگر، دیگران‌ هم‌ خورشید راخواهند دید." ده‌ سال‌ بعد، درسال‌ 2002، مدیر اجرایی‌ هارپركالینز به‌ پائولو نوشت‌: " كیمیاگر به‌ یكی‌ ازمهم‌ترین‌ كتاب‌های‌ تاریخ‌ نشر ماتبدیل‌ شده‌ است‌."

موفقیت‌ كیمیاگر درایالات‌ متحده‌، آغاز فعالیت‌ بین‌المللی‌ پائولو بود. تهیه‌كنندگان‌ متعددی‌ از هالیوود، علاقه‌ی‌ زیادی‌ به‌ خرید امتیاز ساخت‌ فیلم‌ از روی‌ این‌ كتاب‌ نشان‌ دادند و سرانجام‌، شركت‌ برادران‌ وارنر درسال‌ 1993، این‌ امتیاز راخرید.

پیش‌ از انتشار كیمیاگر درامریكا، چند ناشر كوچك‌ دراسپانیا و پرتغال‌، آن‌ را منتشر كرده‌ بودند. اما این‌ كتاب‌ تاسال‌ 1995، در فهرست‌ كتاب‌های‌ پرفروش‌ اسپانیا قرار نگرفت‌. هفت‌ سال‌ بعد، درسال‌ 2001، اتحادیه‌ی‌ ناشران‌ اسپانیا اعلام‌ كرد كه‌ كیمیاگر ازپرفروش‌ترین‌ كتاب‌های‌ اسپانیاست‌. ناشر اسپانیایی‌ پائولو (پلنتا)، در سال‌ 2002 مجموعه‌ی‌ آثار كوئلیو رامنتشر كرد. فروش‌ آثار كوئلیو درپرتغال‌، بیش‌ ازیك‌ میلیون‌ نسخه‌ بوده‌ است‌.

در سال‌ 1993، مونیكا آنتونس‌ كه‌ از سال‌ 1989، بعد ازخواندن‌ اولین‌ كتاب‌ كوئلیو بااو همكاری‌ می‌كرد، بنگاه‌ ادبی‌ سنت‌ جوردی‌ را در بارسلون‌ تاسیس‌ كرد تابه‌ نشر كتاب‌های‌ پائولو نظ‌م‌ ببخشد. در ماه‌ مه‌ همان‌ سال‌، مونیكا كیمیاگر رابه‌ چندین‌ ناشر بین‌المللی‌ معرفی‌ كرد. اولین‌ كسی‌ كه‌ این‌ كتاب‌ را پذیرفت‌، ایویند‌ هاگن‌، مدیر انتشارات‌ اكس‌ لیبرس‌ از نروژ بود. كمی‌ بعد، آن‌ كاریر، ناشر فرانسوی‌ برای‌ مونیكا نوشت‌: "این‌ كتاب‌ فوق‌العاده‌ است‌ و تمام‌ تلاشم‌ را می‌كنم‌ تا در فرانسه‌ موفق‌ شود."

در سپتامبر سال‌ 1993، كیمیاگر درصدر كتاب‌های‌ پرفروش‌ استرالیا قرار گرفت‌. در آوریل‌ سال‌ 1994، كیمیاگر درفرانسه‌ منتشر شد و بااستقبال‌ عالی‌ منتقدان‌ و خوانندگان‌ مواجه‌ شد و درفهرست‌ پرفروش‌ها قرار گرفت‌. كمی‌ بعد، كیمیاگر پرفروش‌ترین‌ كتاب‌ فرانسه‌ شد و تاپنج‌ سال‌ بعد، جای‌ خود را به‌ كتاب‌ دیگری‌ نداد. بعد از موفقیت‌ خارق‌العاده‌ در فرانسه‌، كوئلیو راه‌ موفقیت‌ را درسراسر اروپا پیمود و پدیده‌ی‌ ادبی‌ پایان‌ قرن‌ بیستم‌ دانسته‌ شد. از آن‌ هنگام‌، هریك‌ ازكتاب‌های‌ پائولو كوئلیو كه‌ در فرانسه‌ منتشر شده‌، بی‌درنگ‌ پرفروش‌ شده‌ است‌. حتا دریك‌ دوره‌، سه‌ كتاب‌ كوئلیو هم‌زمان‌ در فهرست‌ ده‌ كتاب‌ پرفروش‌ فرانسه‌ قرار داشت‌.

انتشار كنار رود پیدرا نشستم‌ و گریستم‌ در سال‌ 1994، موفقیت‌ بین‌المللی‌ پائولو راتثبیت‌ كرد. دراین‌ كتاب‌، پائولو درباره‌ی‌ بخش‌ مادینه‌ی‌ وجودش‌ صحبت‌ كرده‌ است‌. در سال‌ 1995، كیمیاگر درایتالیا منتشر شد و فروش‌ بی‌نظ‌یری‌ داشت‌. سال‌ بعد، پائولو دوجایزه‌ی‌ مهم‌ ادبی‌ ایتالیا، جایزه‌ی‌ بهترین‌ كتاب‌ سوپر گرینزا كاور، و جایزه‌ی‌ بین‌المللی‌ فلایانو رادریافت‌ كرد. در سال‌ 1996، انتشارات‌ ابژتیوای‌ برزیل‌، حق‌ امتیاز كتاب‌ كوه‌ پنجم‌ را خرید و یك‌ میلیون‌ دلار پیش‌پرداخت‌ داد.

این‌ رقم‌، بالاترین‌ مبلغ‌ پیش‌پرداختی‌ است‌ كه‌ تا كنون‌ به‌ یك‌ نویسنده‌ی‌ برزیلی‌ پرداخت‌ شده‌ است‌. همان‌ سال‌، پائولو نشان‌ شوالیه‌ی‌ هنر و ادب‌ رااز دست‌ فیلیپ‌ دوس‌ بلازی‌، وزیر فرهنگ‌ فرانسه‌ دریافت‌ كرد. ".دوس‌ بلازی‌ دراین‌ مراسم‌ گفت‌: "تو كیمیاگر هزاران‌ خواننده‌ای‌. كتاب‌های‌ تومفیدند، زیرا توانایی‌ ما را برای‌ رویا دیدن‌، و شوق‌ ما را برای‌ جست‌ و جو تحریك‌ می‌كنند.

پائولو درسال‌ 1996، به‌ عنوان‌ مشاور ویژه‌ی‌ برنامه‌ی‌ "همگرایی‌ روحانی‌ و گفت‌ و گوی‌ بین‌ فرهنگ‌ها" برگزیده‌ شد. همان‌ سال‌، انتشارات‌ دیوگنس‌ آلمان‌، كیمیاگر رامنتشر كرد. نسخه‌ی‌ نفیس‌ آن‌ شش‌ سال‌ تمام‌ در فهرست‌ كتاب‌های‌ پرفروش‌ نشریه‌ی‌ اشپیگل‌ قرار داشت‌ و در سال‌ 2002، تمام‌ ركوردهای‌ فروش‌ آلمان‌ را شكست‌.

در نمایشگاه‌ بین‌ المللی‌ فرانكفورت‌ سال‌ 1997، ناشران‌ پائولو با همكاری‌ انتشارات‌ دیوگنس‌ و موسسه‌ی‌ سنت‌ جوردی‌، یك‌ میهمانی‌ به‌ افتخار پائولو كوئلیو برگزار كردند و در آن‌، انتشار سراسری‌ و بین‌المللی‌ كتاب‌ كوه‌ پنجم‌ را اعلام‌ كردند. درماه‌ مارس‌ 1998، نمایشگاه‌ بزرگی‌ در پاریس‌ برگزار شد و كوه‌ پنجم‌، به‌ زبان‌های‌ مختلف‌، و توسط‌ ناشران‌ كشورهای‌ مختلف‌، منتشر شد. پائولو هفت‌ ساعت‌ تمام‌ مشغول‌ امضا كردن‌ كتاب‌هایش‌ بود. همان‌ شب‌، میهمانی‌ بزرگی‌ به‌ افتخار اودر موزه‌ی‌ لوور برگزار شد كه‌ مشاهیر سراسر جهان‌، درآن‌ میهمانی‌ شركت‌ داشتند.

پائولو در سال‌ 1997، كتاب‌ مهمش‌ كتاب‌ راهنمای‌ رزم‌آور نور را منتشر كرد. این‌ كتاب‌، مجموعه‌ای‌ ازافكار فلسفی‌ اوست‌ كه‌ به‌ كشف‌ رزم‌آور نور درون‌ هر انسان‌ كمك‌ می‌كند. این‌ كتاب‌، تاكنون‌ كتاب‌ مرجع‌ میلیون‌ها خواننده‌ شده‌ است‌. اول‌، بومپیانی‌، ناشر ایتالیایی‌ آن‌ را منتشر كرد كه‌ با استقبال‌ زیادی‌ مواجه‌ شد.

در سال‌ 1998، باكتاب‌ ورونیكا تصمیم‌ می‌گیرد بمیرد، به‌ سبك‌ روایی‌ داستان‌سرایی‌ بازگشت‌ و مورد استقبال‌ منتقدان‌ ادبی‌ قرار گرفت‌. درژانویه‌ی‌ سال‌ 2000، اومبرتو اكو، فیلسوف‌، نویسنده‌ و منتقد ایتالیایی‌، درمصاحبه‌ای‌ با نشریه‌ی‌ فوكوس‌ گفت‌: "من‌ از آخرین‌ رمان‌ كوئلیو خوشم‌ آمد. تاثیر عمیقی‌ بر من‌ گذاشت‌." و سینئاد اوكانر، درهفته‌نامه‌ی‌ ساندی‌ ایندیپندنت‌، گفت‌: "ورونیكا تصمیم‌ می‌گیرد بمیرد ، شگفت‌انگیزترین‌ كتابی‌ است‌ كه‌ خوانده‌ام‌." پائولو درسال‌ 1998، تور مسافرتی‌ موفقی‌ را پشت‌ سر گذاشت‌. در بهار به‌ دیدار كشورهای‌ آسیایی‌ رفت‌ و در پائیز، از كشورهای‌ اروپای‌ شرقی‌ دیدن‌ كرد. این‌ سفر از استانبول‌ آغاز و به‌ لاتویا ختم‌ شد. در ماه‌ مارس‌ سال‌ 1999، نشریه‌ی‌ ادبی‌ لیر، پائولو كوئلیو رادومین‌ نویسنده‌ی‌ پرفروش‌ جهان‌، درسال‌ 1998 اعلام‌ كرد.

در سال‌ 1999، جایزه‌ی‌ معتبر كریستال‌ را از انجمن‌ جهانی‌ اقتصاد دریافت‌ كرد و داوران‌ اعلام‌ كردند: " پائولو كوئلیو، بااستفاده‌ از كلام‌، پیوندی‌ میان‌ فرهنگ‌های‌ متفاوت‌ برقرار كرده‌، كه‌ اورا سزاوار این‌ جایزه‌ می‌سازد." در سال‌ 1999، دولت‌ فرانسه‌، نشان‌ لژیون‌ دونور را به‌ اواهدا كرد. همان‌ سال‌، پائولو كوئلیو باكتاب‌ ورونیكا تصمیم‌ می‌گیرد بمیرد درنمایشگاه‌ كتاب‌ بوئنوس‌ آیرس‌ شركت‌ كرد. رسانه‌هاشگفت‌زده‌ شدند، درمیان‌ آن‌ همه‌ نویسندگان‌ برجسته‌ی‌ امریكای‌ لاتین‌، استقبالی‌ كه‌ از پائولو كوئلیو بود، بی‌نظ‌یربود. مط‌بوعات‌ نوشتند: "مسئولانی‌ كه‌ از 25 سال‌ پیش‌ در این‌ نمایشگاه‌ كتاب‌ كار می‌كرده‌اند، ادعا می‌كنند كه‌ هرگز چنین‌ استقبالی‌ ندیده‌اند، حتا درزمان‌ حیات‌ بورخس‌. خارق‌ العاده‌ بود." مردم‌ ازچهار ساعت‌ پیش‌ از شروع‌ مراسم‌، پشت‌ درهای‌ نمایشگاه‌ تجمع‌ كردند و مسوولان‌ نمایشگاه‌ اجازه‌ دادند كه‌ آن‌ روز، نمایشگاه‌ به‌ ط‌وراستثنا چهار ساعت‌ دیرتر تعط‌یل‌ شود.
در ماه‌ مه‌ 2000، پائولو به‌ ایران‌ سفر كرد.

او اولین‌ نویسنده‌ی‌ غیرمسلمانی‌ بود كه‌ بعد از انقلاب‌ سال‌ 1357، به‌ ایران‌ سفر می‌كرد. اواز سوی‌ مركز بین‌المللی‌ گفت‌ و گوی‌ تمدن‌ها، وزارت‌ فرهنگ‌ و ارشاد اسلامی‌، و ناشر ایرانی‌اش‌ (انتشارات كاروان‌) دعوت‌ شده‌ بود. پائولو با انتشارات‌ كاروان‌ قرارداد همكاری‌ بست‌ و با توجه‌ به‌ این‌ كه‌ ایران‌ معاهده‌ی‌ بین‌المللی‌ كپی‌رایت‌ را امضا نكرده‌ است‌، اواولین‌ نویسنده‌ای‌ بود كه‌ رسما ازایران‌ حق‌ التالیف‌ دریافت‌ می‌كرد. پائولو هرگز تصورش‌ را نمی‌كرد كه‌ درایران‌، باچنین‌ استقبال‌ گرمی‌ روبه‌رو شود. فرهنگ‌ ایران‌ كاملا با فرهنگ‌ غرب‌ متفاوت‌ بود. هزاران‌ خواننده‌ی‌ ایرانی‌ در كنفرانس‌ها و مراسم‌ امضای‌ كتاب‌ اوشركت‌ كردند.

در ماه‌ سپتامبر همان‌ سال‌، رمان‌ شیط‌ان‌ و دوشیزه‌ پریم‌، همزمان‌ در ایتالیا، پرتغال‌، برزیل‌ و ایران‌ منتشر شد. در همان‌ زمان‌، پائولو اعلام‌ كرد كه‌ ازسال‌ 1996، به‌ همراه‌ همسرش‌، كریستینا اویتیسیكا، موسسه‌ی‌ پائولو كوئلیو را به‌ منظ‌ور حمایت‌ از كودكان‌ بی‌سرپرست‌ و سالمندان‌ بی‌خانمان‌ برزیلی‌، تاسیس‌ كرده‌ است‌.

كتاب‌ شیط‌ان‌ و دوشیزه‌ پریم‌ در سال‌ 2001 در بسیاری‌ از كشورهای‌ جهان‌ منتشر شد و در سی‌ كشور درصدر كتاب‌های‌ پرفروش‌ قرار گرفت‌. در سال‌ 2001، پائولو، جایزه‌ی‌ بامبی‌، یكی‌ ازمعتبرترین‌ و قدیمی‌ترین‌ جوایز ادبی‌ آلمان‌ رادریافت‌ كرد. ازنظ‌ر هیات‌ داوران‌، ایمان‌ پائولو به‌ این‌ كه‌ سرنوشت‌ و سرانجام‌ هر انسان‌، این‌ است‌ كه‌ سرانجام‌ در این‌ دنیای‌ تاریك‌، به‌ یك‌ رزم‌آور نور تبدیل‌ شود، پیامی‌ بسیار عمیق‌ و انسانی‌ است‌.

در اوایل‌ سال‌ 2002، پائولو برای‌ اولین‌ بار به‌ چین‌ سفر كرد و شانگهای‌، پكن‌ و نانجینگ‌ را دید. در 25 جولای‌ سال‌ 2002، پائولو به‌ عضویت‌ فرهنگستان‌ ادب‌ برزیل‌ انتخاب‌ شد. هدف‌ این‌ فرهنگستان‌ كه‌ در ریودوژانیرو مستقر است‌، حفاظ‌ت‌ از فرهنگ‌ و زبان‌ برزیل‌ است‌. دو روز بعد ازاعلام‌ این‌ انتخاب‌، پائولو سه‌ هزار نامه‌ی‌ تبریك‌ از سوی‌ خوانندگانش‌ دریافت‌ كرد و مورد توجه‌ تمام‌ مط‌بوعات‌ كشور قرار گرفت‌. وقتی‌ از خانه‌اش‌ بیرون‌ آمد، صدها نفر جلو خانه‌اش‌ جمع‌ شده‌ بودند و اورا تشویق‌ كردند. هرچند میلیون‌ها خواننده‌، شیفته‌ی‌ پائولو هستند، اما اوهمواره‌ مورد انتقاد منتقدان‌ ادبی‌ بوده‌ است‌. انتخاب‌ او به‌ عضویت‌ فرهنگستان‌ برزیل‌، در حقیقت‌ نقض‌ نظ‌ر این‌ منتقدان‌ بود.

در ماه‌ سپتامبر سال‌ 2002، پائولو به‌ روسیه‌ سفر كرد و به‌ شدت‌ تحت‌ تاثیر قرار گرفت‌. پنج‌ كتاب‌ او، همزمان‌ در فهرست‌ كتاب‌های‌ پرفروش‌ قرار داشت‌. شیط‌ان‌ و دوشیزه‌ پریم‌، كیمیاگر، كتاب‌ راهنمای‌ رزم‌آور نور، و كوه‌ پنجم‌. در مدت‌ دو هفته‌، بیش‌ از 250000 نسخه‌ از كتاب‌های‌ او در روسیه‌ به‌ فروش‌ رفت‌. مدیر كتابفروشی‌ ام‌.د.كا اعلام‌ كرد: "ماهرگز این‌ همه‌ آدم‌ راندیده‌ بودیم‌ كه‌ برای‌ امضا گرفتن‌ از یك‌ نویسنده‌، جمع‌ شده‌ باشند. ما قبلا مراسم‌ امضای‌ كتاب‌ برای‌ آقای‌ بوریس‌ یلتسین‌ و آقای‌ گورپاچف‌ و حتا آقای‌ پوتین‌ برگزار كرده‌ بودیم‌، اما با این‌ همه‌ استقبال‌ مواجه‌ نشده‌ بود. باورنكردنی‌ است‌."

در اكتبر سال‌ 2002، پائولو جایزه‌ی‌ هنر پلانتاری‌ را از باشگاه‌ بوداپست‌ در فرانكفورت‌ دریافت‌ كرد و بیل‌ كلینتون‌، پیام‌ تبریكی‌ برای‌ او فرستاد. پائولو همواره‌ از حمایت‌ بی‌دریغ‌ و گرم‌ ناشرانش‌ برخوردار بوده‌ است‌. اما موفقیت‌ او به‌ كتاب‌هایش‌ محدود نمی‌شود. او درزمینه‌های‌ فرهنگی‌ و اجتماعی‌ دیگر نیز موفق‌ بوده‌ است‌. كیمیاگر تاكنون‌ توسط‌ ده‌هاگروه‌ تاتر حرفه‌ای‌ در پنج‌ قاره‌ی‌ جهان‌، به‌ روی‌ صحنه‌ رفته‌ است‌ و سایر آثار وی‌ همچون‌ ورونیكا تصمیم‌ می‌گیرد بمیرد، كنار رود پیدرا نشستم‌ و گریستم‌، و شیط‌ان‌ و دوشیزه‌ پریم‌ نیز تاكنون‌ بر صحنه‌ی‌ تاتر موفق‌ بوده‌اند. پدیده‌ی‌ "پائولو كوئلیو" به‌ همین‌ جا ختم‌ نمی‌شود. وی‌ همواره‌ مورد توجه‌ مط‌بوعات‌ است‌ و از مصاحبه‌ دریغ‌ ندارد.

همچنین‌، به‌ ط‌ور هفتگی‌، ستون‌هایی‌ در روزنامه‌های‌ سراسر جهان‌ می‌نویسد كه‌ بخشی‌ از این‌ ستون‌ها، در كتاب‌ مكتوب‌ گرد آمده‌اند. در ماه مارس‌ 1998، اوشروع‌ به‌ نوشتن‌ مقالات‌ هفتگی‌ در روزنامه‌ی‌ برزیلی‌ "اوگلوبو" كرد. موفقیت‌ این‌ مقالات‌ چنان‌ بود كه‌ روزنامه‌های‌ كشورهای‌ دیگر نیز برای‌ انتشار آن‌هاعلاقه‌ نشان‌ دادند. تاكنون‌ مقالات‌ او در نشریات‌ "كوریر دلا سرا" (ایتالیا)، "تا نئا" (یونان‌)، "توهورن‌" (آلمان‌)، "آنا" (استونی‌)، "زویركیادلو)) (لهستان‌)، "ال‌ اونیورسو" (اكوادور)، "ال‌ ناسیونال‌" (ونزوئلا)، "ال‌ اسپكتادور" (كلمبیا)، "رفرما" (مكزیك‌)، "چاینا تایمز" (تایوان‌)، و "كامیاب‌" (ایران‌)، منتشر شده‌ است‌.

یكی‌ از ترانه‌هایی‌ كه‌ پائولو كوئلیو سروده‌ است‌:

من‌ ده‌ هزار سال‌ پیش‌ به‌ دنیا آمدم‌.

روزی‌، درخیابان‌، درشهر،

پیرمردی‌ را دیدم‌، نشسته‌ برزمین‌،

كاسه‌ی‌ گدایی‌ درپیش‌، ویولونی‌ در دست‌،

رهگذران‌ باز می‌ماندند تا بشنوند،

پیرمرد سكه‌هارا می‌پذیرفت‌، سپاس‌ می‌گفت‌،

و آهنگی‌ سرمی‌داد،

و داستانی‌ می‌سرود،

كه‌ كمابیش‌ چنین‌ بود:

من‌ ده‌ هزار سال‌ پیش‌ به‌ دنیا آمدم‌

و دراین‌ دنیا هیچ‌ چیز نیست‌

كه‌ قبلا نشناخته‌ باشم



شارژ سریع موبایل