زادروز: ۳۷۰ قمری (۱ شهریور ۳۵۹)
محل تولد: بخارا (پایتخت سامانیان)، در ازبکستان کنونی
درگذشت: جمعه ۱ رمضان ۴۲۸ قمری (۲ تیر ۴۱۶) (در سن 57-56 سالگی) همدان
محل زندگی: فرارود، خراسان، گرگان، ری و همدان
ملیت: ایرانی
نامهای دیگر: ابوعلی سینا، پور سینا
پیشه: فیلسوف ، دانشمند و حکیم
سالهای فعالیت: اواخر سدهٔ چهارم و اوایل سدهٔ پنجم قمری
لقب: شیخالرئیس؛ شرف الملک ، حجت الحق
دوره: اواخر سامانیان و اوایل غزنویان
مذهب: اسماعیلیان (نقل از دائرةالمعارف اسلامی-کتاب سه الف از عباس پارس وا انتشارات قوانین)
منصب: وزارت
مکتب: فلسفه مشایی
آثار: شفا، قانون، دانشنامهٔ علایی و رسالههای بسیاری به عربی و فارسی
همسر: یاسمین
والدین: عبدالله و ستاره
ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا، مشهور به ابوعلی سینا و ابن سینا و پور سینا (زادهٔ ۳۵۹ ه. ش. در بخارا –درگذشتهٔ ۲ تیر ۴۱۶ در همدان، ۹۸۰-۱۰۳۷ میلادی)، پزشک و شاعر ایرانی و از مشهورترین و تاثیرگذارترینِ فیلسوفان و دانشمندان ایرانزمین است که به ویژه به دلیل آثارش در زمینه فلسفه ارسطویی و پزشکی اهمیت دارد. وی نویسنده کتاب شفا یک دانشنامه علمی و فلسفی جامع است و القانون فی الطب یکی از معروفترین آثار تاریخ پزشکی است.
وی ۴۵۰ کتاب در زمینههای گوناگون نوشتهاست که شمار زیادی از آنها در مورد پزشکی و فلسفه است. جرج سارتن در کتاب تاریخ علم وی را یکی از بزرگترین اندیشمندان و دانشمندان پزشکی میداند. همچنین وی او را مشهورترین دانشمند دیار ایران میداند که یکی از معروفترینها در همهٔ زمانها و مکانها و نژادها است. کتاب قانون در پزشکی پورسینا دز سال 1973 در شهر نیویورکایالات متحده آمریکا تجدید چاپ گردیده است.
زندگی
پورسینا در روستای افشانه نزدیک بخارا(در ازبکستان کنونی) متولد شد. زبان مادریاش فارسی بود. پدرش که از صاحب منصبان در حکومت سامانی بود وی را به مدرسه بخارا فرستاد تا در آنجا به خوبی تحصیلکند. پدر و برادر پورسینا مجذوب تبلیغات اسماعیلیه شده بودند، اما پورسینا از آن دو تبعیت نکرد. وی حافظه و هوشی خارق العاده داشت. به طوری که در ۱۴ سالگی از معلمان خود پیشی گرفت.
او علم منطق را از استادش ناتیلی آموخت. او کسی را نداشت که از وی علوم طبیعی یا داروسازی را فرا بگیرد و پزشکان مشهور از دستورالعملهای او تبعیت میکردند. البته وی در فراگیری علم ماوراءالطبیعه ارسطو دچار مشکل شد که تنها به کمک تفسیر فارابی توانست آن را بفهمد. او امیر خراسان را از یک بیماری سخت نجات داد. امیر خراسان در ازای این کار اجازه داد که پورسینا از کتابخانه باشکوه مخصوص شاهزادگان سامانی استفاده کند. در سن ۱۸ سالگی، پورسینا بر تمام علومی که بعدها شناخته شدند، تسلط یافت. پیشرفتهای بعدی وی، مرهون استدلالهای شخصی وی بود.
بخشی از زندگینامه او به گفته خودش به نقل از شاگردش ابو عبید جوزجانی بدین شرح است:
پدرم عبدالله از مردم بلخ بود در روزگار نوح پسر منصور سامانی به بخارا درآمد. بخارا در آن عهد از شهرهای بزرگ بود. پدرم کار دیوانی پیشه کرد و در روستای خرمیثن به کار گماشته شد. به نزدیکی آن روستا، روستای افشنه بود. در آنجا پدر من، مادرم را به همسری برگزید و وی را به عقد خویش درآورد. نام مادرم ستاره بود من در ماه صفر سال ۳۷۰ از مادر زاده شدم. نام مرا حسین گذاشتند چندی بعد پدرم به بخارا نقل مکان کرد در آنجا بود که مرا به آموزگاران سپرد تا قرآن و ادب بیاموزم. دهمین سال عمر خود را به پایان میبردم که در قرآن و ادب تبحر پیدا کردم آنچنان که آموزگارانم از دانستههای من شگفتی مینمودند.
در آن هنگام مردی به نام ابو عبدالله به بخارا آمد او از دانشهای روزگار خود چیزهایی میدانست پدرم او را به خانه آورد تا شاید بتوانم از وی دانش بیشتری بیاموزم وقتی که ناتلی به خانه ما آمد من نزد آموزگاری به نام اسماعیل زاهد فقه میآموختم و بهترین شاگرد او بودم و در بحث و جدل که شیوه دانشمندان آن زمان بود تخصصی داشتم.
ناتلی به من منطق و هندسه آموخت و چون مرا در دانش اندوزی بسیار توانا دید به پدرم سفارش کرد که مبادا مرا جز به کسب علم به کاری دیگر وادار سازد و به من نیز تاکید کرد جز دانش آموزی شغل دیگر برنگزینم. من اندیشه خود را بدانچه ناتلی میگفت میگماشتم و در ذهنم به بررسی آن میپرداختم و آن را روشنتر و بهتر از آنچه استادم بود فرامیگرفتم تا اینکه منطق را نزد او به پایان رسانیدم و در این فن بر استاد خود برتری یافتم. چون ناتلی از بخارا رفت من به تحقیق و مطالعه در علم الهی و طبیعی پرداختم اندکی بعد رغبتی در فراگرفتن علم طب در من پدیدار گشت.
آنچه را پزشکان قدیم نوشته بودند همه را به دقت خواندم چون علم طب از علوم مشکل به شمار نمیرفت در کوتاهترین زمان در این رشته موفقیتهای بزرگ بدست آوردم تا آنجا که دانشمندان بزرگ علم طب به من روی آوردند و در نزد من به تحصیل اشتغال ورزیدند. من بیماران را درمان میکردم و در همان حال از علوم دیگر نیز غافل نبودم. منطق و فلسفه را دوباره به مطالعه گرفتم و به فلسفه بیشتر پرداختم و یک سال و نیم در این کار وقت صرف کردم. در این مدت کمتر شبی سپری شد که به بیداری نگذرانده باشم و کمتر روزی گذشت که جز به مطالعه به کار دیگری دست زده باشم.
بعد از آن به الهیات رو آوردم و به مطالعه کتاب ما بعد الطبیعه ارسطو اشتغال ورزیدم ولی چیزی از آن نمیفهمیدم و غرض مؤلف را از آن سخنان درنمییافتم از این رو دوباره از سر خواندم و چهل بار تکرار کردم چنانکه مطالب آن را حفظ کرده بودم اما به حقیقت آن پی نبردهبودم. چهره مقصود در حجاب ابهام بود و من از خویشتن ناامید میشدم و میگفتم مرا در این دانش راهی نیست... یک روز عصر از بازار کتابفروشان میگذشتم کتابفروش دوره گردی کتابی را در دست داشت و به دنبال خریدار میگشت به من الحاح کرد که آن را بخرم من آن را خریدم، اغراض مابعدالطبیعه نوشته ابو نصر فارابی، هنگامی که به در خانه رسیدم بیدرنگ به خواندن آن پرداختم و به حقیقت مابعدالطبیعه که همه آن را از بر داشتم پی بردم و دشواریهای آن بر من آسان گشت. از توفیق بزرگی که نصیبم شده بود بسیار شادمان شدم. فردای آن روز برای سپاس خداوند که در حل این مشکل مرا یاری فرمود. صدقه فراوان به درماندگان دادم. در این موقع سال ۳۸۷ بود و تازه ۱۷ سالگی را پشت سر نهاده بودم.
وقتی من وارد سال ۱۸ زندگی خود میشدم نوح پسر منصور سخت بیمار شد، اطباء از درمان وی درماندند و چون من در پزشکی آوازه و نام یافته بودم مرا به درگاه بردند و از نوح خواستند تا مرا به بالین خود فرا خواند. من نوح را درمان کردم و اجازه یافتم تا در کتابخانه او به مطالعه پردازم. کتابهای بسیاری در آنجا دیدم که اغلب مردم حتی نام آنها را نمیدانستند و من هم تا آن روز ندیده بودم. از مطالعه آنها بسیار سود جستم. چندی پس از این ایام پدرم در گذشت و روزگار احوال مرا دگرگون ساخت من از بخارا به گرگانج خوارزم رفتم. چندی در آن دیار به عزت روزگار گذراندم نزد فرمانروای آنجا قربت پیدا کردم و به تالیف چند کتاب در آن شهر توفیق یافتم پیش از آن در بخارا نیز کتابهایی نوشته بودم.
در این هنگام اوضاع جهان دگرگون شده بود ناچار من از گرگانج بیرون آمدم مدتی همچون آوارهای در شهرها میگشتم تا به گرگان رسیدم و از آنجا به دهستان رفتم و دوباره به گرگان بازگشتم و مدتی در آن شهر ماندم و کتابهایی تصنیف کردم. ابو عبید جوزجانی در گرگان به نزدم آمد.
ابو عبید جوزجانی گوید: این بود آنچه استادم از سرگذشت خود برایم حکایت کرد. چون من به خدمت او پیوستم تا پایان حیات با او بودم. بسیار چیزها از او فرا گرفتم و بسیاری از کتابهای او را تحریر کردم استادم پس از مدتی به ری رفت و به خدمت مجدالدوله از فرمانروایان دیلمی درآمد و وی را که به بیماری سودا دچار شده بود درمان کرد و از آنجا به قزوین و از قزوین به همدان رفت و مدتی دراز در این شهر ماند و در همین شهر بود که استادم به وزارت شمسالدوله دیلمی فرمانروای همدان رسید. در همین اوقات استادم کتاب قانون را نوشت و تالیف کتاب عظیم شفا را به خواهش من آغاز کرد. چون شمس الدوله از جهان رفت و پسرش جانشین وی گردید استاد وزارت او را نپذیرفت و چندی بعد به او اتهام بستند که با فرمانروای اصفهان مکاتبه دارد و به همین دلیل به زندان گرفتار آمد ۴ ماه در زندان بسر برد و در زندان ۳ کتاب به رشته تحریر درآورد. پس از رهایی از زندان مدتی در همدان بود تا با جامه درویشان پنهانی از همدان بیرون رفت و به سوی اصفهان رهسپار گردید.
من و برادرش و دو تن دیگر با وی همراه بودیم. پس از آنکه سختیهای بسیار کشیدیم به اصفهان در آمدیم. علاءالدوله فرمانروای اصفهان استادم را به گرمی پذیرفت و مقدم او را بسیار گرامی داشت و در سفر و حضر و به هنگام جنگ و صلحاستاد را همراه و همنشین خود ساخت. استاد در این شهر کتاب شفاء را تکمیل کرد و به سال ۴۲۸ در سفری که به همراهی علاءالدوله به همدان میرفت، بیمار شد و در آن شهر در گذشت و به خاک سپرده شد. او با روشهای متفکرانه بیماران را درمان میکرد.
مهاجرت از گرگانج به گرگان (۴۰۳-۴۰۲ هجری/ ۱۰۱۳-۱۰۱۲ میلادی)
پورسینا در ۴۰۲ هجری گرگانج را به مقصد گرگان ترک نمود تا دوستش کاووس بن وشمگیر دیلمی از آل زیار را ملاقات کند. در این راه، پورسینا به طرف خراسان رفت و از شهرهای نسا، ابیورد، طوس، سمنگان، جاجرم گذشت و به گرگان رسید. اما در این اثنا (در زمستان ۴۰۳ هجری/ژانویه و مارس ۱۰۱۳ میلادی) قابوس درگذشت. گرچه در شرح حال پورسینا به زبان خودش، دلیلی بر این موضوع نیامده، اما میتوان علت مرگ قابوس را مسائل سیاسی دانست. پورسینا در طی این سفر به نظر نمیرسد که در شهری توقف کرده باشد. پورسینا مدت کوتاهی در گرگان در خانه یکی از دوستان صمیمی اش اقامت نمود و در آنجا جوزجانی را ملاقات نموده و در خدمت منوچهر بن کاووس بود.
در ری (۴۰۵-۴۰۴ هجری/ ۱۰۱۵-۱۰۱۴ میلادی)
پورسینا از گرگان به ری مهاجرت کرد و در دستگاه حکومتی حاکم آل بویه مجدالدوله رستم وارد شد. مادر مجدالدوله سیده، دستی پشت پرده در تصمیم گیریهای حکومتی بود. پورسینا با مهارتی که در پزشکی داشت، از نخبگانسیاسی که به مجدالدوله مشاورهمیدادند پیشی گرفت و به وی نزدیکتر شد. پورسینا مجدالدوله را که مبتلا به مالیخولیا شده بود را مداوا نمود.
در همدان (۴۱۵-۴۰۵ هجری/ ۱۰۲۴-۱۰۱۵ میلادی)
پورسینا در ری بود تا شمسالدوله حاکم آل بویه (برادر مجدالدوله) در ذی قعده ۴۰۵/آوریل ۱۰۱۵ به آنجا حمله کرد. پورسینا به دلایل نامعلوم به قزوین مهاجرت کرده و سپس وارد همدان گردید. وی سپس برای معالجه شمسالدوله احضار گردید و به اجبار وزیر وی شد و تا مرگ شمسالدوله در ۴۱۲ هجری/۱۰۲۱ میلادی در این سمت باقیماند. یک بار در این دوران پورسینا با لشکریان امیر درگیر شد. پس از مرگ شمسالدوله، سماءالدوله روی کار آمد و از پورسینا خواست تا در مقامش باقی بماند. اما پورسینا تمایلی به این موضوع نداشت و در انتظار فرصتی برای ترک آن دیار بود. او مخفیانه با علاءالدوله حاکم آل کاکویه مکاتبه کرد که دیوان آل بویه در همدان و مخصوصا تاج الملوک وزیر کرد آل بویه به وی ظنین گردیده و به اتهام خیانت در قلعهای در فرجان پورسینا را زندانی کردند. پورسینا ۴ ماه زندانی بود تا اینکه علاءالدوله به همدان تاخت و سلطنت سماءالدولهرا پایان داد و پورسینا از زندان آزاد شد. علاءالدوله به پورسینا پیشنهاد منصبی در همدان را داد که نپذیرفت. چندی بعد پورسینا تصمیم به مهاجرتبه اصفهان گرفت و در لباس صوفیان به همراه برادرش جوزجانی و دو برده به آنجا رفت.
در اصفهان (۴۲۸-۴۱۵ هجری/۱۰۳۷-۱۰۲۴ میلادی)
علاءالدوله، پورسینا را با عزت و احترام پذیرفت و پورسینا در اصفهان سکنی گزید و سالهای پایانی عمرش را در خدمت وی گذراند و در اکثر سفرها با وی همراه بود. در یکی از این سفرها به همدان در سال ۴۲۸ هجری، پورسینا مبتلا به قولنج شد که دائماً به آن مبتلا میگشت و در اثر آن درگذشت و در همدان به خاک سپرده شد و آرامگاه بوعلیسینا هم اکنون در این شهر قرار دارد.
پورسینا و ازدواج
در منابع تاریخی ما هیچ گزارش جدی در رابطه با ازدواج پورسینا مطرح نشده است جز اینکه برخی گفتهاند با دختری به نام یاسمین که کنیز فراری خلیفه بغداد بود، ازدواج کرد و که آن هم دیری نپایید.
علت مرگ پورسینا
بعضی از حکمای معاصر وی علت مرگ او را میل زیاد او به معاشرت و مقاربت با زنان دانستهاند که در آن افراط میکرده است. مستندترین گزارش از علت مرگ پورسینا مربوط به جوزجانی شاگرد او است که تا آخر عمر همراه او بود: زیادهروی در شهوات سرانجام جسم نیرومند شیخ را فرسوده کرد. هنگامی که علاءالدوله با تاش فراش میجنگید و پورسینا همراه وی بود، بیماری قولنج گریبان شیخ را گرفت. شیخ از ترس آنکه مبادا در هنگام کارزار و فرار امیر زمینگیر شود و از همگامی با او بازماند، در یک روز هشت بار دستور تنقیه داد که در اثر زیادهروی رودههایش زخم شد. چون در کار درمان ورزیده بود، خویشتن را به داروهای مناسب اندکی بهبود بخشید اما علیل گشت زیرا از غذا پرهیز نمیکرد و از همنشینی با زنان دست بردار نبود. در نتیجه بیمای قولنج وی گاهی زورآور میشد و زمانی تسکین مییافت تا آن هنگام که در رکاب علاءالدوله به سوی همدان رهسپار گردید. در این سفر بیماری شیخ به شدت گرایید و چون به همدان رسید، دانست که نیروی جسمانی خود را چنان از دست داده که دیگر از غذا و دارو کاری ساخته نیست. از این رو از درمان خویش دست کشید و گفت: « مدبر تن من از تدبیر فرومانده و درمان بی فایده است». چند روزی بر این حال بود تا دیده از جهان فرو بست. جسمش را در همدان به خاک سپردند. در آن هنگام پنجاه و هشت ساله بود»
سنگ مزار پورسینا
اخلاق و صفات
پورسینا از حیث نیروی جسمانی، مردی نیرومند بود و به همین خاطر از کار کردن احساس خستگی نمیکرد. او با داشتن این نیروی فراوان جسمی میتوانست از پس کار وزارت فرمانروایان برآید و همیشه چه در سفر و چه در نبرد همراه آنان باشد و علاوه بر این به کار دانش و نوشتن نیز بپردازد. میگویند که او شبها تا دیرگاه به نوشتن کتاب و رساله میپرداخت و در این کار افراط میکرد. پورسینا از لحاظ نیروی ذهنی و تفکر نیز بسیار نیرومند بود. اینکه او در هجده سالگی توانست تمامی دانشهای زمان خود را فراگیرد خود نشانگر نیروی ذهنی اوست. نکتهٔ منفی در اخلاق پورسینا گفتار تند او نسبت به دانشمندان همدورهٔ خود و حتی به گذشتگانی مانند افلاطون و زکریای رازی بود. از دیگر خصوصیات خلقی او افراط در معاشرت و مقاربت با زنان بوده که بعضی از حکمای دوران او علت مرگش را در همین افراط میدانند.
پورسینا فیلسوف
پورسینا بسیار تابعفلسفه ارسطو بود و از این نظر به استادش فارابی شباهت دارد. مبحث منطق و نفس در آثار او در واقع همان مبحث منطق و نفس ارسطو و شارحان او نظیر اسکندر افرودیسی و ثامیسطیوس است. اما پورسینا هرچه به اواخر عمر نزدیک میشد، بیشتر از ارسطو فاصله میگرفت و به افلاطون و فلوطین و عرفان نزدیک میشد. داستانهای تمثیلی او و نیز کتاب پرحجم منطق المشرقین که اواخر عمر تحریر کرده بود، شاهد این مدعاست. متأسفانه امروزه از این کتاب تنها مقدمهاش در دست است. اما حتی در همین مقدمه نیز پورسینا به انکار آثار دوران ارسطویی خویش مانند شفا و نجات میپردازد.
آثار پورسینا
نسخهای از کتاب قانون پورسینا به زبان لاتین، چاپ ۱۴۸۴ میلادی در مخزن کتب نفیس کتابخانه مرکز علوم درمانی دانشگاه تکزاس در سنآنتونیو
به دلیل آنکه در آن عصر، عربی زبان رایج آثار علمی بود، پورسینا و سایر دانشمندان ایرانزمین که در آن روزگار میزیستند کتابهای خود را به زبان عربی نوشتند. بعدها بعضی از این آثار به زبانهای دیگر از جمله فارسی ترجمه شد. از جمله اثر قانون در طب که توسط عبدالرحمن شرفکندی به زبان فارسی ترحمه شدهاست.
افزون بر این، پورسینا در ادبیات فارسی نیز دستی قوی داشتهاست. بیش از ۲۰ اثر فارسی به او منسوب است که از میان آنها، بی گمان «دانشنامه علائی» و «رگشناسی» (رساله نبض) از نوشتههای او است. آثار فارسی پورسینا، مانند سایر نثرهای علمی زمان وی، با رعایت ایجاز و اختصارکامل نوشته شدهاست. پورسینا برای بیان مفاهیم نو به فارسی در آثار خود دست به واژهسازی زده است. برپایهٔ پژوهشهای زندهیاد دکتر محمد معین و شادروان سیدمحمد مشکات، شمار واژگان آفریدهٔ پورسینا در دانشنامهٔ علایی و رگشناسی ۱۰۳۹ واژه است. برخی واژههای آفریدهٔپورسینا در این دو اثر سترگ چنین هستند:
بُرینش (قطع، در رایش و اندازه)، پذیرا (قابل، در فلسفه)، روان(نفس) ، سربهسر (مساوی)، کرده (مفعول) ، کُنا (فاعل) ، گداخته (مایع) ، مایگی (مادیت) ، نهاد (وضع) ، یکیای (وحدت) ، افکندن گمان (تولید شک)، ایستادگی بهخودی خود ، (قائمِ بالذات بودن) ، بالش (نمو، از بن واژهٔ بالیدن)، بَستَناکی (انجماد) ، بهرهپذیر (قابلِقسمت) ، بیگسستگی (لاینقطع) ، پیداگر، پیوندپذیر، جانِ سخنگویا (نفس ناطقه) ، جُنبایی (حرکت) ، جنبشدار، جنبش راست (حرکت مستقیم)، جنبش گِرد (حرکت مستدیر) ، چهچیزی (ماهیت) ، دیرجنب، رایش (علم ریاضی)، روشنسرشتی ، زایشدِه (مولّد) ، زِفر زبرین (فلک اعلی) ، زِفر زیرین (فلک اسفل) ، شایدبود (امکان) ، گوهر روینده (جوهر نامی) ، نادیداری (باطنی) ، هرآینگیبودن (وجوب) ، حد کِهین ، حد مِهین ، حد میانگین ، علم ترازو (علم منطق) ، علم سپسطبیعت (علم مابعدالطبیعه) ، نبض درنگی ، نبض دمادم ، نبض ستبر ، نبض لرزنده .
آثار فراوانی از پورسینا به جا مانده و یا به او نسبت داده شده که فهرست جامعی از آنها در فهرست نسخه های مصنفات پورسینا آورده شدهاست. این فهرست شامل ۱۳۱ نوشته اصیل از پورسینا و ۱۱۱ اثر منسوب به او است.
از مصنفات اوست:
کتاب المجموع در یک جلد، کتاب الحاصل و المحصول در بیست جلد، کتاب البرّ و الاثم ، در دو جلد، کتاب الشفاء، در هجده جلد، کتاب القانون فی الطب ، در هجده جلد، کتاب الارصاد الکلیه ، در یک جلد، کتاب الانصاف ، در بیست جلد، کتاب النجاه ، در سه جلد، کتاب الهدایه ، در یک جلد، کتاب الاشارات ، در یک جلد، کتاب المختصر الاوسط ، در یک جلد، کتاب العلائی ، در یک جلد، کتاب القولنج ، در یک جلد، کتاب لسان العرب فی اللغه ، در ده جلد، کتاب الادویة القلبیه ، در یک جلد، کتاب الموجز ، در یک جلد، کتاب بعض الحکمة المشرقیه ، در یک جلد، کتاب بیان ذوات الجهه ، در یک جلد، کتاب المعاد ، در یک جلد، کتاب المبدأ و المعاد ، در یک جلد.
و رسالههای او عبارتند از:
رسالة القضاء و القدر ، رسالة فی الآلة الرصدیه ، رسالة عرض قاطیغوریاس ، رسالة المنطق بالشعر ، قصائد فی العظة و الحکمه ، رسالة فی نعوت المواضع الجدلیه ، رسالة فی اختصار اقلیدس ، رسالة فی مختصر النبض به زبان فارسی، رسالة فی الحدود ، رسالة فی الاجرام السماویة ، کتاب الاشاره فی علم المنطق ، کتاب اقسام الحکمه ، کتاب النهایه ، کتاب عهد کتبه لنفسه ، کتاب حیّ بن یقطان ، کتاب فی انّ ابعاد الجسم ذاتیة له ، کتاب خطب ، کتاب عیون الحکمه ، کتاب فی انّه لا یجوز ان یکون شیء واحد جوهریا و عرضیا ، کتاب انّ علم زید غیر علم عمرو ، رسائل اخوانیه و سلطانیه و مسائل جرت بینه و بین بعض العلماء .
فلسفه
شفا
نجات
الاشارات و التنبیهات
حی بن یقظان
ریاضیات
زاویه
اقلیدس
الارتماطیقی
علم هیئت
المجسطی
جامع البدایع
طبیعی
ابطال احکام النجوم
الاجرام العلویة واسباب البرق والرعد
فضا
النبات والحیوان
پزشکی
قانون
الادویة القلبیه
دفع المضار الکلیه عن الابدان الانسانیه
قولنج
سیاسة البدن وفضائل الشراب
تشریح الاعضا
الفصد
الاغذیه والادویه
کتاب قانون یک دائرةالمعارف پزشکی است که درآن تمام مبانیاصلی طب سنتی مورد بحث قرار گرفتهاست مانند: مبانی دانش کالبد شناسی (تشریح) (آناتومی)، (anatomy)، مبانی علامت شناسی، سمیولوژی (semiology)، داروشناسی و داروسازی و نسخهنویسی، فارماکولوژی (Pharmacology)و غیره. کتاب قانون در سال ۱۳۶۰ توسط مرحوم شرفکندی(ماموستا هژار) از زبان عربی به زبان فارسی امروزی ترجمه شد و توسط انتشارات سروش منتشرگردید وتاکنون چندین بار تجدید چاپ شدهاست. کتاب قانون در دانشگاههای اروپایی و آمریکایی تا دو قرن پیش مورد استفاده پزشکان بوده و به بیشتر زبانهای دنیا ترجمه شدهاست ، کتاب پزشکی قانون بعد از کتاب مذهبیانجیل بیشترین چاپ را داشتهاست.
افلاطون مغز (مخ) و دل (قلب) و جگر سیاه (کبد) را اندام های زیستی (اعضای حیاتی) یا اعضای رئیسه یا اندام های اصلی بدن انسان می دانست و به همین دلیل این اعضا را مثلث افلاطون ، به زبان یونانی (تریگونوم پلاطو)(trigonome plato) یا (Plato's tripod) ،به زبان انگلیسی(plato' triangle) مینامیدند. پورسینااعلام نمود که دوام و بقای نسل انسان وابسته به دستگاه تولید مثل است و بنابر این جمع چهار اندام نام برده را مربع پورسینا ، به زبان یونانی(کوادرانگولا اویسینا) (quadrangula Avicenn) و به زبان انگلیسی(Avecena's quadrangle) نامیدند. وی همچنین علاقهمند به تاثیرات اندیشه بر جسم بود و آثاری نیز در باب روانشناسی دارد.
کتاب قانون پورسینا در سال ۱۵۹۳
علوم غریبه
پورسینا از جمله فلاسفهای ست که به علوم غریبه پرداختهاند. او رسالهای درباره حروف مقطعه در قرآن دارد و برای هر یک از حروف معنایی قاپل است. همچنین او رسالهای به فارسی به نام کنوزالمعزمین نگاشته است که شامل شرح نیرنجات ، طلسمات، رُقیه و تسخیر کواکب میباشد.
موسیقی
پورسینا تئوریدانی (نظریه پردازی)دارای دیدگاههای موسیقایی است. او مرد دانش و نه کنش در موسیقی بود ولی آنچنان از همین دانش نظری سخن میراند که گویی در کنش نیز چیرهدست است. گمان میشود پورسینا و فارابی بنیادگذاران نخستین پایههای دانش هماهنگی (هارمونی) در موسیقی بودهاند. آثار موسیقایی پور سینا روی هم رفته پنج اثر مهم اوست که در بخشهایی از آنها به موسیقی پرداخته شده:
شفا که نام بخش موسیقی آن " جوامع علم الموسیقی " میباشد
المدخل الی صناعة الموسیقی* (در دسترس نیست)
لواحق (در دسترس نیست)
دانشنامه علایی
نجات
اقسام العلوم
اشعار
پورسینا در شعر نیز دستی داشته و اشعار زیادی به زبان عربی سرودهاست و حتی منظومههایی مثل قصیده ارجوزه در مسایل علمی ساختهاست. اشعاری نیز به زبان فارسی از او روایت کردهاند که برخی از آنها به نام دیگران نیز آمدهاست و با توجه به اسلوب و معانی آنها باید در انتساب این اشعار به پورسینا تردید روا داشت
از شیوه نگارش کتابهای علمی و فلسفی پورسینا و اشعار عربی او که مشهورترین آنها قصیده عینیه روحیهاست به خوبی میتوان توانایی و تسلط او در شاعری و سخنوری در ادبیات عرب را دریافت. اشعار فارسیای که به پورسینا نسبت دادهاند، روی هم رفته ۲۲ قطعه و رباعی در ۶۵ بیت میشود، ولی در صحت انتساب آنها به وی تردید کردهاند.
دید داخلی آرامگاه بوعلیسینا
ابوعلی سینا و ادبیات
ابوعلی سینا به عربی و فارسی شعر می سروده است. حدود هفتاد ودو بیت شعر فارسی در کتابهای مختلف و تذکره ها بدو منسوب شده است در میان ابیات بوعلی سینا طنزهای تکان دهنده ای به چشم میخورد که نشان از بی ارزشی جهان هستی و ضعف و ناتوانی آدمیان است. روزکی چند در جهان بودم/بر سر خاک باد پیمودم
ساعتی لطف و لحظه ای در قهر/جان پاکیزه را بیالودم
باخرد را به طبع کردم هجو/بی خرد را به طمع بستودم
آتشی برافروختم از دل/و آب دیده ازو بیالودم
با هواهای حرص شیطانی/ساعتی شادمان بنغودم
آخرالمر چون سرآمد کار/رفتم تخم کشته بدرودم
گوهرم باز شد به گوهر خویش/من از این خستگی بیالودم
کس نداند که من کجا رفتم/خود ندانم که من کجا بودم
زاهدنمایان زمان بوعلی مردم فریبان ومتعصبان که از روی جهالت خویشتن را علما می خواندند وهر که را خلاف نظرشان می اندیشند از زندگی و آسایش محروم می کردند به این شکل مورد تمسخر بو علی قرار می گیرند:
با یک دو سه نادان که چنین میدانند/از حمق که دانای جهان آنانند
خر باش که این جماعت از فرط خری/هر کو نه خر است کافرش می خوانند
و در برابر اتهامات اینان اینگونه میفرماید که:
کفر چو منی گزاف وآسان نبود/محکمتر از ایمان من ایمان نبود
در دهر یکی چو من و او هم کافر/پس در همه دهر یک مسلمان نبود
آرامگاه ابن سینا
بو علی در قطعه ای با اینکه به نحوی ترک ادب شرع می نماید جهل و حماقت را زشت می شمارد اما این قطعه دارای طنز دلپذیری است که بر ترک ادب شرع غلبه دارد.جهل و حماقتی که باعث حکم شرع بر تحریم می شود و عقلا و علما را به زحمت ورنج انداخت:
غذای روح بود باده ی رحیق الحق/که رنگ وبوش کند رنگ وبوی گل را دق
به رنگ زنگ زداید ز جان اندهگین/همای گردد اگر جرعه ای بنوشد بق
به طعم تلخ چو پند پدر ولیک مفید/به پیش میطل باطل به نزد دانا حق
می از جهالت جهال شد به شرع حرام/چو مه که از سبب منکران دین شد شق
حلال گشته به فتوای عقل بر دانا/حرام گشته به احکام شرع بر احمق
شراب را چه گنه گر که ابلهی نوشد/زبان به هرزه گشاید دهد ز دست ورق.
شاگردان پورسینا
پورسینا علاوه بر آثار خود شاگردان دانشمند و کارآمدی به مانند ابوعبید جوزجانی ، ابوالحسن بهمنیار ، ابو منصور طاهر اصفهانی و ابوعبدالله محمد بن احمد المعصومی را که هر یک از ناموران روزگار گشتند تربیت نمود، که هر کدام دانشمند بزرگی در زمان خود شدند. از میان شاگردان او این چندتن سرشناس ترند:
ابوالحسن بهمنیار بن مرزبان شاگرد بسیار معروف پورسینا است که برخی از آثار او در دست است. وی از زردشتیان آذربایجان بود. ولی بعدها مسلمان شد و کنیهٔابوالحسن را برگزید. چنانکه بسیاری از ارباب تواریخ به این مطلب تصریح کردهاند و از نوشتههای خود ابوالحسن بهمنیار از جمله التحصیل چنین مطلبی تایید میشود. یکی از کتابهای پورسینا به نام المباحث بیشتر شامل جواب سؤالات اوست.
ابوعبیدالله عبدالواحد بن محمد جوزجانی از سال ۴۰۳ هجری تا هنگام مرگ پورسینا پیوسته در خدمت او بودهاست و پس از مرگ او به گردآوری و تألیف آثاراو پرداخت. تبحر او در ریاضیات بود.
ابوعبدالله محمد بن احمد المعصومی یکی دیگر از شاگردان مشهور پورسینا است که رسالةالعشق را پورسینا به نام او نوشت. وقتی نزاع علمی بوعلی سینا و ابوریحان بیرونی بر اثر برخی گفتارهای ابوریحان منقطع شد معصومی ادامهٔ بحث با ابوریحان را به عهده گرفت. مطالب معصومی به همراه اجوبه پورسینا و سوالات و ردود ابی ریحان در کتاب اسئله و اجوبه در ایران و لبنان چاپ شدهاست.
شیخ علی نسائی خراسانی یکی دیگر از شاگردان پورسینا که ناصر خسروهم در سفرنامهاش از وی نام میبرد.
ابومنصور حسین بن طاهر بن زیله اصفهانیاز دانشمندان ایرانی قرن چهارم و پنجم هجری و از شاگردان پورسینا بود. وی در دانشهای زمان خود بیشتر در ریاضیات مهارت داشت. او در سال ۴۴۰ هجری درگذشت.
تاثیر و جایگاه امروزی
تاثیر بر اروپا
چهارتاقی دانشمندان ایرانی
انتقال علوم یونانی توسط مسلمانان و ترجمه آثار عربی به لاتین، نخستین رنسانس یعنی تجدید حیات علمی را در جنوب اروپا سبب شد. این رنسانس در قرن دهم در سیسیلآغاز شد و در قرن دوازدهم در طُلَیطُلَه(تولدو) درخشید، سپس از آن بزودی به فرانسه رسید. دو اثر اصلی پورسینا (شفا و قانون) وی را در اروپا بصورت استاد بی بدیل طب و علوم طبیعی و فلسفه درآورد.
از قرن دوازدهم تا شانزدهم پایههای علمی و عملی پزشکی، تعلیمات پورسینا بود. با آثار ابوبکر محمد بن زکریای رازی نیز آشنا بودند و او را طبیب معالجی بهتر از پورسینا میشمردند، ولی قانون مجموعه تعلیمی بی نظیری به شمار میرفت و کتاب «کلیات فی الطب» ابن رشد تنها با قسمت اول کتاب قانون مطابقت داشت. قانون توسط ژرارد کرمونائی میان سالهای ۱۱۵۰ و ۱۱۸۷ به تمامی ترجمه شد و روی هم رفته هشتاد و هفت ترجمه از آن به عمل آمد که البته بعضی، از آنها فقط شامل قسمتی از این کتاب بود.
بیشتر ترجمهها به لاتینی بود، ولی چندین ترجمه به عبری در اسپانیا و ایتالیا و جنوب فرانسه نیز انجام شد. ترجمه کتابهای طبی به خوبی ترجمه کتابهای فلسفی او نیست و بعضی کلمات یونانی که تحریف شده و به صورت عربی درآمده، در ترجمهها به صورت نامفهوم و ناشناخته آمده است، و نیز بعضی اصطلاحات فنی عربی کمابیش به حروف لاتینی نقل شده و کاملاً نامفهوم است. قانون اساس تعلیم طب در همه دانشگاهها بود.
مجسمهٔ پورسینا در دفتر سازمان ملل متحد در وین
در قدیمی ترین برنامه تعلیمی که تا کنون بدست آمده و مربوط به مدرسه طب منوپلیه است و در منشوری از پاپ کلمنت پنجم مورخ ۱۳۰۹ مسیحی و نیز در تمام منشورهای پس از آن تا سال ۱۵۵۷ نام قانون آمده است. ده سال بعد جالینوس را بر پورسینا برگزیدند، ولی کتاب قانون تا قرن هفدهم هنوز تدریس میشد. چاپ متن عربی آن در رمنشانه آن است که چه اندازه ارزش برای این کتاب قائل بودهاند. چاسر در مقدمه کتاب «داستانهای کنتربری» نوشته است که هیچ طبیبی نباید از قانون قانون غفلت کند. تقریباً هرکس قسمتهایی از قانون و مخصوصاً فصول مربوط به تبها یا بیماریهای چشم را، یا نوشتههای کوتاهتری چون «مقالة فی النبض» یا «رساله در بیماریهای قلبی» را در اختیار داشت. همه مولفان عرب از قرن هفتم تا قرن دهم ه. ق /سیزدهم تا شانزدهم م. از خوان نعمت پورسینا برخوردار بودهاند - حتی اگر مانند پدر ابن زهر نسبت به او تردید نشان داده یا مانند ابن نفیس به تکمیل قانون پرداخته باشند.