معیار را اگر افتخار آفرینی بعد از رکوردشکنی هم فرض کنیم، عظیم قیچی ساز یکی از سه ورزشکار پرافتخار ایران است. کوهنوردی که بزرگ ترین قله های جهان را با کمترین امکانات فتح کرده و به قول خودش جزو آن دسته از ورزشکارانی است که وزیر ورزش احتمالا اگر وی را در خیابان ببیند نخواهد شناخت. قیچی ساز را رسانه ها این طور معرفی کردند: «عظیم قیچی ساز متولد 1360 از شهر تبریز، تنها هیمالیانورد ایرانی است که توانسته است به سیزده قله بالای هشت هزار متری دنیا صعود کند و از این حیث در ردیف برترین ورزشکاران این رشته جهان قرار دارد.» خودش اما این طور معرفی می کند: «وقتی در خیابان راه می رود، کسی سراغش نمی آید تا با او عکس یادگاری بگیرد یا با او احوالپرسی کند.
از عابرین هم که در مورد نام و رشته او سوال می کنیم او را نمی شناسند و می پرسند که آیا او اصلا ورشی است!؟ از همه مهم تر این که او خودروی مدل بالایی ندارد تا با آن بتواند به بقیه ورزشکاران و هم رشته های خودش فخر بفروشد. با اتوبوس و تاکسی این طرف و آن طرف می رود اما در عین این سادگی افتخاراتی دارد که در بین حدود هفت میلیارد نفر جمعیت جهان تنها کمتر از 30 نفر به آن رسیده اند. مانند کوه ساکت است و به سختی می توان از او حرف کشید. کمی خشک و سرد است و کمتر می گوید و می خنند. بیشتر شنونده است و سعی می کند توانایی اش را در عمل نشان دهد.»
گویا دل پری از وزارت ورزش و جوانان داری؟
من انتقاد دارم و فکر هم نمی کنم حرف هایم غیرمنطقی باشد. این طور نیست که هرکسی در هر مقامی فکر کند بهترین است و فقط خودش موضوعات را متوجه می شود. برای شما مثالی می زنم. هنگام تجلیل از قهرمانان با توجه به رتبه ای که من داشتم باید بیش از 30 سکه دریافت می کردم اما تنها 12 سکه به من دادند که آن را هم نگرفتم تا حق واقعی ام پرداخت شود. گفتند به این موضوع رسیدگی می کنند، اما فکر نمی کنم نتیجه ای داشته باشد و امیدی ندارم. اگر قرار باشد 12 سکه به من بدهند هرگز نمی پذیرم.
انتقاد تو مشخصا از کدام نهاد است؟
ببینید، وزارتخانه ورزش و جوانان بدون ورزشکاران و جوانان هویتی ندارد و غیر از رسیدگی به مشکلات ورزشکاران چه کار دیگری می خواهد انجام دهد؟ من فقط حق و حقوقم را می خواهم نه چیز دیگری. فقط می خواهم مرا به عنوان ورزشکار به دانشگاه معرفی کنند اما این کار کوچک را هم انجام نمی دهند.
خب طبیعتا با حمایت های همین نهادها بوده که عظیم قیچی ساز امروز یک ورزشکار پرافتخار و بزرگ است و نمی توان این نقش را انکار کرد.
به هیچ عنوان.خیلی رک و صریح بگویم. من همین حالا با فروش جوایزی که دریافت می کنم هزینه های صعودم را تامین می کنم. من برای صعود به قله ها که هزینه بالایی هم دارد اسپانسر می گیرم و کمکی از سوی وزارت ورزش و سازمان تربیت بدنی نشده است.
از این بحث خارج شویم. ورزش را از چه زمانی آغاز کردی؟
15، 16 ساله بودم که به سبلان می رفتم، ولی ورودم به ورزش با دوچرخه سواری کوهستان بود. در مسابقات کشوری دوچرخه سواری هم شرکت داشتم و مقام هایی نیز دارم، ولی چون با رقابت میانه نداشتم به کوه نوردی روی آوردم. بعد از یکی از مسابقات بود که با دوستان دوچرخه سوارم خداحافظی کردم و گفتم که می خواهم وارد کوه نوردی شوم. الان هم با احد کاظمی، قادر میزبانی و جهانیان که از دوچرخه سواران حرفه ای پتروشیمی هستند دوست صمیمی ام.
چگونه وارد کوه نوردی و هیمالیانوردی شدی؟
من سن و سالم کم بود و تازه وارد کوه نوردی شده بودم. وقتی به هیات کوه نوردی تبریز می رفتم پوستری روی دیوار نصب شده بود. وقتی به آن نگاه می کردم به خودم می گفتم آیا می شود این قله را صعود کرد؟! جالب است بدانید که یک سال بعد من روی آن قله کار کردم. منظورم سال 82 است که متاسفانه طی آن صعود حادثه ای برای محمد اوراز و مقبل هنرپژوه رخ داد و نتوانستیم این صعود را به اتمام برسانیم.
کوه نوردی چه لذتی دارد؟ آیا مثل فوتبال، والیبال، بسکتبال و یا رشته های دیگر است که بیننده داشته باشد و از دیدن آن لذت ببرند؟
کوه نوردی حرفه ای، رشته ای است که لذت بالایی ندارد. نظر شخصی من این است که لذت کوه نوردی در کوه پیمایی و صعود به همین کوه های خودمان است. هیمالیانوردی لذت خاصی ندارد، چون خطرناک است. این کار، یک کار جدی است و به جهاتی مثل رفتن به جنگ است، چرا که ممکن است برگردی یا برنگردی!
لذت بردن در هیمالیا در درجات دوم و سوم است. در عالم جوانی و نوجوانی همه دوست دارند در عرصه ورزش جزو بهترین ها باشند. من هم آمدم تا در این عرصه افتخاری را برای ایران کسب کنم.
دلیل عدم موفقیت برخی کوه نوردان برای صعود به قلل چیست؟
به عوامل زیادی بستگی دارد از جمله عتوان فرد، درجه سختی قله، ارتفاع، موقعیت و شرایط منطقه و خیلی چیزهای دیگر. چیزی که هیمالیا و صعود به هشت هزار را سخت می کند کمبود اکسیژن است. ارتفاع زیاد است و مدت زمانی برای هم هوایی و سازگاری بدن نیاز است که همین مدت زمان باعث می شود کوه نورد از لحاظ روحی و روانی و جسمانی تحت فشار قرار بگیرد. در هیمالیا تجربه حرف اول را می زند. اکثر نفراتی که در صعودهایشان موفق نمی شوند ممکن است در زمان حضور در بیس کمپ (کمپ اصلی) تا روزهای رفتن به ارتفاعات بالاتر، از لحاظ جسمی یا روحی تحلیل رفته و یا مریض شده باشند یا حادثه ای پیش آمده که قسمتی از توانایی شان را از دست داده اند.
در این زمان است که آن کوه نورد از خودش می پرسد من برای چه آمدم اینجا؟ اگر صعود کنم چه می شود؟ و با این حرفه های برای خودش چالش ایجاد می کند که بسیار آزاردهنده است و این اولین گام برای ناکامی است. البته برعکس این هم صادق است. نباید بیش از حد به خود مغرور بود و در شناخت توانایی ها اشتباه کرد که این خود خیلی خطرناک است.
مسائل روانی تا چه اندازه بر وضعیت ورزشکار تاثیر دارد؟
حفظ روحیه و شرایط جسمی اهمیت زیادی دارد. در صعودها بیش از پنجاه درصد موفقیت، به قبل از بالارفتن مربوط می شود و اصلا به کوه ربطی ندارد. به طور مثال مهم است که با چه شرکتی قرارداد می بندند، در منطقه چه تیم هایی هستند، چه زمانی به منطقه می رسند، آیا دیر به منطقه رسیده اند؟ آیا زود رسیده اند؟ منبع هواشناسی آن ها در منطقه چیست؟ تجهیزات شان چطور است و...
چه معیارهایی برای انتخاب همنوردان در صعودهایت داری؟ چگونه خیلی راحت کوه نوردانی را پیدا می کنی و با هم صعود می کنید؟
در مسیر رفتن به کمپ اصلی و شروع کار کوه نوردی حدود یک هفته زمان وجود دارد که معمولا در این مسیر همه کوه نوردان به ناچار در یک خودرو با هم هستند و این زمان باعث می شود با هم صحبت کنند و ارتباطات آغاز شود. در این مسیر با همدیگر آشنا می شویم و نفرات با هم هماهنگی می شوند و آرام آرام یک همنورد در سطح خود پیدا می کنند. غالبا شناخت در آنجا به دست می آید. خصوصیت اصلی همنورد ایناست که شرایطی نزدیک به خودت داشته باشد؛ به بهتر باشد نه ضعیف تر.
در صعودهایت تنها بوده ای؟ آیا تا به حال شده که از یک کوه نورد ایرانی خواسته باشی کنارت باشد؟
از این 13 صعود چهار موردش را کنار دیگر اعضای تیم ملی انجام دادم و سایر دوستان ایرانی در کنارم بودند. من در ایران دوستان و همنوردان خوبی مثل محمود هاشمی، ایرج معانی، رضا زارعی، حسین مقدم، حسن نجاریان و جلال چشمه قصابانی دارم که تجربه صعود به چندین قله هشت هزاری را دارند. از خانم ها نیز با شادروان لیلا اسفندیاری همنوردی داشتم و با پروانه کاظمی که سابقه چهار هشت هزاری را دارد دوست هستیم.
به نظر می رسد صعود تنهایی را ترجیح می دهی؟
البته که اگر در این صعودها یک همنورد ایرانی باشد تا همکلام و همراه شویم خیلی خوب است اما هیمالیا خطرات خاص خود را دارد و ممکن است این سفر، آخرین سفرت باشد. وقتی یک ایرانی همراه تو باشد و به فرض این که اتفاقی رخ دهد، خانواده ای که عزیز خودش را از دست داده، به نوعی همه چیز را از چشم کوه نوردی می داند که سالم برگشته و شاید حتی او را مقصر اصلی برای از دست دادن فرزندشان بدانند. این اولین دلیل ورود به حاشیه است و وقتی این مساله وجود نداشته باشد خیالم برای صعود راحت است و می دانم که مسئولیت هیچ کس با من نیست و مسئولیت من هم با کسی نیست. تنها دلیلی که تنها می روم این است؛ در غیر این صورت دوست داشتم همنورد داشته باشم.
کدام یک از قله هایی که فتح کردی برایت جذاب تر بوده و کدام یک را دوست داری بعدا دوباره باز هم صعود کنی؟
کوه نوردی برای من کل زندگی ام نیست، بخشی از زندگی ام است. دوست ندارم کل زندگی ام را پای کوه نوردی بگذارم. چون قلل هشت هزار متری خطرناک هستند و هرگز نمی خواهم ریسک کنم تا روی این قله های خطرناک کار کنم. همچنین دوست ندارم روی یک قله دو بار کار کنم. من در تمام این فتوحات تنها یک بار روی هر قله کار کرده ام و در هیچ یک از آن ها از شرپا (باربرهای محلی) استفاده نکرده ام و تجهیزات مورد نیاز صعود را خودم حمل کرده ام.
در مورد خطراتی که در کوه نوردی وجود دارد و تو آن ها را لمس کرده ای بیشتر بگو؟ چه خواسته ای از کوه نوردان ایران داری؟
عدم آگاهی و صبر و تحمل کافی و آماده نبودن در تمام ابعاد، مهم ترین موارد است. خواهش من از جامعه کوه نوردی این است که از تجربیات دیگران استفاده کنند. ما در ایران کوه نوردان باتجربه زیادی داریم که می توانند تجربیاتی که دارند را در اختیار دیگران قرار دهند. در چند سال اخیر کوه نوردان زیادی را از دست داده ایم. این ها ضایعات تأسف آور و خیلی سنگینی است. امیدوارم که کوه نوردان ما از این تجربیات استفاده کنند و اشتباهات را تکرار نکنند.
تو به عنوان پرافتخارترین کوه نورد ایرانی آیا به کوه نوردانی که می خواهند به قله ای که آن را فتح کرده ای صعود کنند مشورت هم می دهی؟ آیا آن ها از تو در مورد آن صعود چیزی می پرسند؟
تا به حال نشده که فردی یا گروهی از من مشورت جدی و دقیق بخواهد. شاید خودشان تجربه دارند و یا از تجربه دیگران بهره گرفته اند. برای خودم هم جای تعجب است. عمدتا از دور شرایط آن صعودها و کار آن افراد یا گروه را می پرسم و دنبال می کنم.
خودت از تجربیات دیگران استفاده می کنی؟
بله. از تجربیات همه در داخل و یا خارج استفاده می کنم. حتی در فرودگاه و یا در صعودهایی که می روم در مورد بقیه قلل سوال می کنم. مثلا امسال وقتی به تبت رفتم همه فکر می کردند که روی هر دو قله چوآیو و شیشاپانگما کار خواهم کرد چون این دو قله در آنجا هستند و گرفتن ویزای تبت هم بسیار مشکل است.
اما با تحقیقاتی که داشتم برخی دوستان گفته بودند بارندگی در قله شیشاپانگما در پاییز زیاد است و ممکن است خطرناک باشد. همین تجربه باعث شد فقط چوآیو را بروم و روی آن قله در زمان دیگری کار کنم. من در 13 صعودی که داشتم روی هر قله فقط یک بار کار کرده ام و این نشان می دهد که به کوچک ترین تجربیات هم توجه جدی دارم.
اطلاعات فنی قلل مد نظرت را از کجا به دست می آوری؟
پرس و جو و سوال از دیگران؛ چه کوه نوردان داخلی و چه کوه نوردان خارجی. معتقدم کوه نورد نباید در اخذ تجربه، خود را محدود کند.
آیا از کوه نوردان ایرانی در این صعودها همراه شما بوده اند؟
چندین بار اتفاق افتاده ودوست دارم با هم باشیم. ولی به آن ها گفته ام مشروط بر این که از ایران، به صورت جداگانه خارج شویم. این خروج جداگانه نشانگراین است که مسئولیت هرکدام از ما با خودش است و فرد همراه او هیچ مسئولیتی ندارد. درواقع به همان دلیلی که در سوالات قبلی پاسخ دادم. البته در منطقه و زمان صعود با هم هستیم و همکاری می کنیم. صعودهایی هم با کوه نوردان ایرانی داشته ام. مثلاً در ماناسلو با مهدی قلی پور و در گاشربروم های با برادران بهادرانی، محمود هاشمی، حسین مقدم، ایرج معانی و کورش نگهبان با هم بوده اسم.
در آستانه پیوستن به باشگاه هشت هزارتایی ها قرار گرفته ای. اتفاقی که هنوز برای هیچ ایرانی رخ نداده است. صعود به 14 قله بالای 8 هزار متر و پیوستن به این باشگاه از چه زمانی در ذهنت شکل گرفت؟
بعد از صعود سوم یا چهارم، هر کوه نوردی فکر صعود به هر 14 قله در ضمیر ناخودآگاهش زنده می شود و دوست دارد که باز هم ادامه دهد. این علاقه ای است که پیدا می شود و نمی شود به کسی در این باره خرده گرفت و یا او را از این کار بازداشت.
چه توصیه ای به کوه نوردان جوان داری که تازه می خواهند این رشته را شروع کنند؟
پیش شرط اول علاقه است. کوه نوردی رشته ای نیست که درآمدزا باشد و هزینه زیادی را می طلبد. قبل از این که این کار را شروع کنند پیشنهاد می کنم خودشان را آماده هر نوع سختی کنند و از هیچ کس انتظار نداشته باشند. در جامعه ما حمایت و پشتیبانی از کوه نوردی بسیار کم است، بنابراین فرد باید پیش فرض خود را روی صفر بگذارد و این که هیچ کسی در کنارش نخواهد بود.
هر کوه نورد باید روی توانایی و قدرت خودش از نظر مالی تکه کرده و همه این شرایط را برای خودش تعریف کند. او نباید انتظار کمک داشته باشد، وقتی انتظاری نداشته باشی خیلی از کارها برایت ساده می شود. برخی این شرایط را برای خودشان به خوبی حلاجی نکرده اند. خیلی ها زحمت می کشند، ولی وقتی از آن ها تقدیری نمی شود دلزده، سرخورده و مأیوس می شوند. هر کسی که می خواهد به کوه نوردی بیاید باید برای خودش تعریف کند که در این رشته دنبال چیست.
هدف تو از روی آوردن به کوه نوردی چه بود؟ آیا انتظار کمک داشتی؟
من در راه رسیدن به هدفم که همان باشگاه 14تایی هاست مهم نیست که حمایت شوم یا نشوم. 10 سال از عمر و جوانی ام را در این راه گذاشته ام. بالاترین سرمایه زمان و جان ماست که گذاشته ام. در این قضیه به کم و زیاد تقدیرها توجه نمی کنم. جمعیت جهان حدود هفت میلیارد نفر است اما از بین این همه انسان فقط تاکنون 30 نفر از 9 یا 10 کشور موفق شده اند به هر 14 قله بالای هشت هزار متری جهان صعود کنند و به باشگاهی موسوم به هشت هزاری ها بپیوندند.
جالب این که از بین این 30 نفر فقط 14 نفر هستند که این صعودها را بدون بهره گیری از کپسول اکسیژن مصنوعی انجام داده اند. من نیز تلاش دارم به عنوان اولین ایرانی نام خود و کشورم را در این باشگاه ثبت کنم و افتخاری قابل توجه برای کشورم به دست بیاورم.
آیا انتظار نداری از تو تقدیر شود؟
همه انتظار دارند ولی نباید هدف اصلی را تحت الشعاع قرار دهد. به نظرم خیلی بی ارزش است که انسان جانش را با جایزه و تقدیر برابر کند؛ به خصوص در کوه نوردی. این رشته مثل فوتبال نیست که گل بزنی یا بخوری. اگر شکست بخوری احتمال دارد جانت را از دست بدهی.
شغل پرافتخارترین کوه نورد ایران چیست؟
من دانشجوی کارشناسی رشته تربیت بدنی هستم و یک کارمند معمولی در شهرداری تبریز. ورزش را به صورت حرفه ای دنبال می کنم ولی درآمدم از ورزش نیست. در صورتی که وزشکار حرفه که عمده هزینه هایش به واسطه ورزش است؛ درآمدش هم از ورزش تامین شود.
کوه نوردان مطرح خارجی هم دچار مشکلات مالی هستند؟
اغلب کوه نوردان خارجی با شرکت ها و بانک ها قرارداد می بندند؛ آرم و لوگوی آن موسسات را روی لباس هایشان می زنند یا با هماهنگی آن ها گزارش برنامه صعود خود را ارائه می دهند. این کوه نوردان از این طریق هزینه هایشان را جبران می کنند و درآمدی هم به دست می آورند.
گزارش فنی صعودها تا چه حد می تواند برای استفاده بقیه کوه نوردان قابل اتکا باشد؟
در صعود گاشربروم یک و دو گزارش صعود خودم را در تبریز ارائه دادم که تا 300، 400 نفر هم حضور داشتند. اما از دو سال قبل به بعد دیگر فرصتی فراهم نشده تا گزارشی ارائه دهم. البته همه گزارش برنامه های را برای خودم مکتوب کرده ام ولی اگر بخواهم ارائه کنم براساس مخاطبم بازنویسی می کنم.
به عنوان پرافتخارترین کوه نورد ایرانی تجربه گرانبهایی داری، آیا قصد نداری این تجربیات را به رشته تحریر درآوری و آن ها را به صورت یک کتاب در اختیار بقیه افراد هم بگذاری؟
در فکرش هستم بعد از اتمام این صعودها کتابی را در این مزینه به چاپ برسان. در این کتاب قصد دارم برخی نوشته ها و مکتوبات، عکس ها و خاطرات خودم را چاپ کنم. البته هزینه چاپ این کتاب خیلی بالاست و به دنبال اسپانسرش هستم که هنوز پیدا نکردم.
صعود باقی مانده به شیشاپانگما و لوتسه را چه زمانی انجام خواهی داد؟
اگر بتوان در بهار 93 این دو صعود را انجام خواهم داد. برنامه اولم صعود به شیشاپانگماست. من در دنیای کوه نوردی در رؤیا زندگی نمی کنم. سعی می کنم از کوه نوردی لذت ببرم اما این ورزش برای من همه چیز نیست. از حالا نمی توانم بگویم برای آینده چه برنامه های دیگری دارم. اگر موفق شوم و بتوانم این دو قله را هم صعود کنم، رکورد جدیدی را به نام خودم و ایران ثبت خواهم کرد و اولین کوه نورد لقب می گیرم که در مدت 6 تا 5/6 سال این قلل را فتح کرده ام. رکورد قبلی 5/7 سال بود.
فکر می کنی بتوانی به باشگاه 14تایی ها بپیوندی؟
این موضوع نه منفعت مالی و نه مدال جهانی دارد بلکه فقط یک رکورد و یک اعتبار جهانی محسوب می شود که به عنوان جایگاه کوه نوردی در یک کشور نیز قلمداد می شود. البته نمی توان صددرصد پیش بینی کرد که من به این باشگاه خواهم پیوست، چون در هیمالیا نوردی نمی توان هیچ صعودی را پیش بینی قطعی کرد. مثلا همین امسال چندین کوه نورد خارجی که در 3، 4 سال اخیر با آن ها صعودهای مختلفی داشته ام، متأسفانه جان خود را از دست داده اند. یکی از آن ها با 10 صعود هشت هزاری امسال در اورست طنابش پاره شد و سقوط کرد. 2 کوهنورد چینی هم که هرکدام 11 صعود در کارنامه داشتند و من هم در 8 صعود با آن ها همنورد بودم، و دیگری نیز یک کوه نورد کره بود با 12 صعود که پس از صعود به اورست در مسیر بازگشت جان خود را از دست داد. این موارد اخیر را عنوان کردم تا تصریح کنم به هیچ وجه نمی توانم مدعی شوم که قطعا به این باشگاه خواهم پیوست.
بین صعودها که به ایران باز می گردی چه کار می کنی؟
کار می کنم. درس، دانشگاه و تمرین.
آخری بار که در ایران به کوه رفتی کی بود؟
سعی می کنم در روزهای تعطیل کوه نوردی کنم.
وسایل و تجهیزات کوه نوردی ات را از کجا تهیه می کنی؟ آیا برای هر صعود تجهیزات جدید تهیه می کنی؟
بیشتر وسایلم را از ایران تهیه می کنم. در سال های قبل هم وسایلم را از تجهیزات دست دوم که در نپال یا پاکستان می فروختند می خریدم.
اولین ها برای انسان همیشه در خاطره می ماند، از صعودهای اولت چه چیزی را نگه داشته ای؟
هنوز هم در صعودهایم از کفشی استفاده می کنم که در صعود به اورست از آن استفاده کردم. عکس های مرا رو قلل ببینید مشاهده می کنید که کفش های من همان کفش های قدیمی است. الان دیگر کهنه شده اما تعمیر کرده ام و دوباره استفاده می کنم.
چرا کفش های جدید نمی گیری؟ آیا نمی شود کفش هایی که برای هر صعود استفاده می کنی را کنار بگذاری تا در موزه و یادگاری بماند؟ مانند کاری که در فوتبال انجام می دهند و کفش های فوتبالیست های معروف را در موزه نگه می دارند؟
می خواهم و دوست دارم این کار را انجام دهم اما نمی شود. خرید یک کفش خوب هزینه زیادی دارد. یک کفش خوب حدود 3 تا 5/4 میلیون تومان است. الان وسایل خیلی گران است و تقریبا سه سال است لوازم جدید کوه نوردی نخریده ام.
گواهی صعود قله ها را چه سازمانی می دهد؟
دولت آن کشور این مجوز و گواهی را صادر می کند. وقتی مجوز صعود صادر شد یک افسر رابط به همراه کوه نوردان به کمپ اصلی می آید. پس از انجام صعود هم عکس های صعود را بررسی کرده و از شرپاها و کوه نوردان دیگری که در منطقه بودند پرس و جو می کند. بعد از این که مطمئن شد این صعود انجام شده تاییدیه را امضا و مهر می کند و از طریق اداره توریست گواهی را صادر می کنند.
تغذیه در کوه ها و در هوای سرد خیلی مهم است. تو به عنوان یک کوه نورد حرفه ای در کوه چه چیزی می خوری؟
زیاد دوست ندارم کنسرو و غذای آماده بخورم به همین خاطر از تنقلاتی مثل پسته و بادام استفاده می کنم. بیشتر از کمپ اصلی غذاهایی مانند نان، ماکارونی و کالباس خشک تهیه می کنم.
چکاپ پزشکی می شوی؟
قبل از صعودها از طریق فدارسیون پزشکی و دکتر پورکاظمی چک می شوم که خدا را شکر تا به حال مورد خاصی نبوده است.
حادثه در کوه نوردی برای کوه نوردان زیاد پیش آمده است. آخرین مورد آن که بیش از بقیه در رسانه ها و جامعه بازتاب داشت، حادثه تلخی بود که در برودپیک برای آیدین بزرگی، مجتبی جراحی و پویا کیوان به وجود آمد. در حالی که این حادثه حتی واکنش جامعه غیرورزش را در پی داشت، از تو واکنش خاصی دیده نشد و در این میان برخی افراد به تو ایراد گرفتند که چرا چیزی در مورد آن ها در سایت شخصی ات ننوشتی! یا به عنوان کسی که خودت کوه نورد بودی واکنش نشان ندادی! چه پاسخی داری؟
این ها که جان خودشان را در آن صعود از دست دادند هموطنان و دوستان خوب من بودند. در این مورد که چیزی ننوشته ام باید بگویم خیلی دوست ندارم به خاطر خوشایند دیگران چیزی در سایتم بنویسم. یا این که کسی بدش بیاید چیزی ننویسم. علاقه ای به نوشتن در مورد چیزی که اطلاعاتم کامل نیست ندام. پس از امور برنامه اعزام به چویوآ که تقریبا مقارن با ایام آن حادثه بود و پس از بازگشت، به دیدن خانواده این دوستان رفتم ولی نیازی نبود که مساله را رسانه ای کنم.
و دیگر صحبت هایی که درباره تو وجود دارد؛ این که قیچی ساز حمایت می شود، بقیه مستقل صعود می کنند و...
آنچه به عنوان کوه نورد مستقل یا غیرمستقل را شنیده ام و در رسانه ها خوانده ام، اصلا خوب نیست. کوه نورد مستقل یا غیرمستقل نداریم. وقتی کوه نوردی از ایران بیرون می رود به عنوان نماینده ایران است. این که سم پاشی می کنند که او مستقل است یا این غیرمستقل، کار خوبی نیست. اگر ما کوه نوردان خودمان را حمایت نکنیم کسی از بیرون ما را حمایت نخواهد کرد.
در مورد تکنیک هایت برای صعود به قله های باقی مانده بگو.
راستش من از این پس دیگر به صعود قله فکر نمی کنم، بیشتر بر این تمرکز دارم که در صعودهای باقی مانده زنده بمانم. مهم ترین اصل سلامتی است. مدت زمان صعودها برایم ارزش چندانی ندارد. موضوع خیلی حساس است. در این کشور برایم زحمات زیادی کشیده اند، فدراسیون، همنوردان، مربیان و دوستان، گروه ها و خانواده این همه برایم زحمت کشیده اند. تا به این حد برسم، حیف است که این زحمات را با بی احتیاطی به یکباره هدر دهم. بنابراین در وهله اول باید زنده بمانم تا این پروژه را تمام کنم و برای کشورم افتخار کسب کنم.
خانواده ات با این همه خطراتی که برای شما وجود دارد کنار آمده اند؟
راستش هرقدر که من تجارب زیادی کسب کرده باشم، باز هم خانواده ام همیشه نگرانند. با این حال من از آنها سپاسگزارم که تا به حال در روند صعودها و فعالیت های من اثر منفی نگذاشته اند. در عوض من نیز تلاش می کنم که مشکل آفرین نباشم.