ندا نیک روش سه شنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۲۲:۰۰

وقتی می خواستند تحقیرشان کنند، آنها را نگرو (Negro) صدا می زدند، همانطور که در فارسی می گویند کاکا سیاه. 50 سال پیش وقتی «قانون حقوق مدنی» به نفع سیاهان امضا شد، تصور می رفت که وضعیت بدی که دارند، برای همیشه تمام شود. به دست آوردن فرصت های برابر شغلی، فرصت های برابر جهت استفاده از تسهیلات مالی، حق رأی و اسکان عادلانه کم چیزی نبود اما آمریکایی ها به آنچه روی کاغذ آوردند، پای بند نبودند.

اگرچه امروز کسی به خود اجازه نمی دهد از کلمه نگرو استفاده کند اما هنوز طرز فکری که پشت این واژه است، از بین نرفته. همچنین باوری که سایه پوستان را تنها برای کارهای سنگین، بسکتبال ومطربی مناسب می دانند، هنوز حاکم است.

سیاه پوستان آمریکا نوادگان برده هایی هستندکه در زمان استعمار قاره آمریکا توسط اروپایی ها برای کار در مزارع و معادن به آمریکا آورده شدند. بین سال های 1500 تا 1800، پانزده میلیون سیاه پوست از آفریقا به آمریکا منتقل شدند. بیشترشان به عنوان غنایم جنگی به وسیله بقیه سیاه پوستان اسیر می شدند و به عنوان برده به تجار فروخته می شدند. برده ها را در زیر عرشه کشتی زندانی می کردند و برخی از آنها قبل از رسیدن به آمریکا می مردند.

تبعیض نژادی علیه سیاه پوستان از این زمان در آمریکا آغاز شدو رد پای آن حتی تا امروز و با کشته شدن آنها توسط نیروهای پلیس این کشور، با نمونه هایی که طی چند وقت اخیر در اخبار شنیده و دیده ایم، ادامه دارد.

1- آبراهام لینکلن

آبراهام لینکلن نخستین رییس جمهور حزب جمهوری خواه آمریکا بود. او نخستین سفیدپوستی در آمریکا بود که علیه برده داری مبارزه کرد، رسما به تاریخ برده داری در آمریکا خاتمه داد و ایالات متحده آمریکا را در دوران جنگ داخلی آمریکا پابرجا نگه داشت. قدرت سخنوری او در آمریکا توجه عموم را به اهدافش جلب می کرد.

پس از مراسم سوگنداولین دوره ریاست جمهوری لینکلن در چهارم مارس 1861 با اعلام تجزیه طلبی کارولینای جنوبی، آمریکا به حالت تجزیه درآمد. در واقع ایالات کارولینای جنوبی، جورجیا، فلوریدا، آلاباما، می سی سی پی، لوییزیانا و تگزاس مجموعه کشورهای آمریکا را تشکیل دادند. سپس کارولینای شمالی، تنسی، آرکانزاس و ویرجینیا به ایالات تجزیه خواه پیوستند.

 

 نمی توانم نفس بکشم!


عوامل متعددی منجر به شروع جنگ داخلی آمریکا شدند، اما برده داری عامل اصلی اختلاف بین شمال و جنوب بود. قانون برده داری در ایالت های شمالی که صنعتی شده بودند، لغو گشت. از طرف دیگر برده ها با کار در مزارع پنبه نقش مهمی درتوسعه اقتصادی و کشاورزی ایالات جنوبی ایفا می کردند. تا سال 1860 حدود چهار میلیون برده در ایالت های جنوبی مشغول به کار بودند و به همین علت جنوبی ها به شدت از برده داری دفاع می کردند. بسیاری از شمالی ها با برده داری در جنوب مشکلی نداشتند اما با گسترش برده داری به ایالت ها و نواحی غربی مخالف بودند. تمامی کارخانه ها در ایالات شمالی بودند، تفنگ و سلاح های سنگین در این ایالات تولیدمی شد. به علاوه دو سوم جمعیت آمریکا در این ایالات زندگی می کردند.

در جنگ داخلی، کشته ها و زخمی های نیروهای شمالی بیش از نیروهای جنوب بود اما ارتش لینکلن می توانستندجای کشته ها و زخمی هایشان را با نیروهای تازه نفس فوری پر کنند در حالی که جنوبی ها این توان را نداشتند.

جنگ های داخلی آمریکا بین ایالات برده دار جنوبی به رهبری جفرسن دیویس و ایالات شمالی تحت رهبری لینکلن عملا از آوریل 1861شروع شد و این نبردتا 1865 ادامه داشت.

در سپتامبر 1862 لینکلن دریافت که برای پیروزی در جنگ و حفظ آمریکا باید برده داری را برای هیمشه از میان بردارد و این کار را با اعلامیه آزادی بردگان و متمم سیزدهم قانون اساسی ایالات متحده انجام داد. اعلامیه آزادی بردگان تمامی بردگان ایالات جنوبی را از تاریخ یکم ژانویه 1863 آزاد اعلام می کند.

جنگ داخلی آمریکا باعث فقر و ویرانی ایالات جنوبی شد. سفیدپوست های شکست خورده، نسبت به برده های آزاد شده کینه داشتند. همچنین گروه های شرور و تروریستی نظیر «کوکلس کلان ها» علیه سیاه پوستان شکل گرفتند. هر چند که قوانین دولتی، مدافع حقوق مدنی و سیاسی برده های آزاد شده بودند، اما این قوانین تا پایان دوره بازسازی به مورد اجرا گذاشته نشدند.

لینکلن در 14 آوریل 1865 ترور شد.

2- رزا پارکس

اولین روز از دسامبر 1955 زنی سیاه پوست به نام رزا پارکس در ایالات آلاباما از سر کار برمی گشت که سوار اتوبوسی زرد شد. در آن زمان محل نشستن سیاه پوست ها در اتوبوس (مانند خیلی از چیزها) جدا از سفیدپوست ها و در عقب اتوبوس بود. رزا پارکس راننده اتوبوس را می شناخت، چند سال پیش پارکس بلیت را به راننده داده بود ولی راننده درها را بسته و قبل از اینکه رزا از عقب اتوبوس سوار شود، حرکت کرده بود؛ به همین علت پارکس هیچ گاه دیگر سوار اتوبوس او نشده بود اما آن روز چون دیرش شده بود، اجبارا سوار شده بود.

 

 نمی توانم نفس بکشم!


رزا پاراکس آن روز از رفتن به عقب اتوبوسامتناع ورزیده بود و روی صندلی جلوی اتوبوس نشسته بود. دو ایستگاه جلوتر مردی سفیدپوست سوار می شود و چون جایی برای نشستن نبوده مجبور می شود بایستد. بدون اینکه مرد سفیدپوست اعتراض کند، راننده اتوبوس به پارکس دستور داد که صندلی را برای آن مرد خالی کند. پارکس از جایش تکان نخورد. بقیه مسافران سیاه پوست وقتی احساس خطر کردند، از اتوبوس پیاده شدند. پارکس بر حقش پافشاری کرد و توسط پلیس بازداشت، جریمه و انگشت نگاری شد.

این عمل پارکس در تاریخ آمریکا اهمیت بالایی پیدا کرد و شروعی نمادین برای جنبش حقوق مدنی سیاه پوستان آمریکا نام گرفت. بازداشت رزا پارکس موجب تحریم شبکه حمل و نقل همگانی توسط سیاهان و اعتراضات بعدی شد. نتیجه این تحریم ها این بود که دیوان عالی کشور سال 1956 قوانین جداسازی در اتوبوس را لغو کرد.

رزا پارکس که مادر جنبش آزادی لقب گرفت، بیشتر سال های عمرش را صرف مبارزه با تبعیض نژادی در آمریکا کرد و سال ها بعد بنیاد «رزا و ریموند پارکس» را تاسیس کرد. او در سال 1996 مدال آزادیخواهی را از بیل کلینتون، رییس جمهوری وقت دریافت کرد.

3- مارتین لوترکینگ، نماد مبارزه با تبعیض نژادی

پس از بازداشت رزا پارکس، تحریم اتوبوس مونتگمری و اعتراضات آزادیخواهی متعاقب آن، مارتین لوترکینج جونیور رهبری جنبش تحریم سیاه پوستان را به عهده گرفت. مارتین لوترکینگ نقش مهمی در تشکیل کنفرانس رهبری مسیحی جنوب داشت و فعالیت بدون خشونت برای احقاق حقوق مدنی در سرتاسر جنوب افزایش داد. اوتحت تاثیر تعالیم مسیح، لینکلن و گاندی قرار داشت.

کینگ در آتلانتا با استفاده از استعدادهای سخنوری خود، در ضرورت پایاندادن به جداسازی و نابربری قانونی ادامه داد. در دهه 1960 به خاطر تظاهرات غیرخشونت آمیز در آلاباما، فلوریدا و جورجیا دستگیر شد. او در سال 1963 در زندان بیرمینگهام نوشت که پایه های جنبش مدنی را ایجاد کرد. در همان ماه و همان سال او در پارک ملی واشنگتن سخنرانی معروفش «رویایی دارم» را برای بیش از 200 هزار نفر اجرا کرد.

 

 نمی توانم نفس بکشم!


به خاطر تلاش های کینگ و طرفدارانش سال بعد لیندون جانسن، رییس جمهور آمریکا، قانون مشهور حقوق مدنی (Civil Rights Act) را امضا کرد که طی آن بسیاری از قوانین تبعیض آمیز مانند تبعیض در استخدام و محل سکونت از بین رفت.

کینگ مبارزاتش را برای به دست آوردن حق رأی سیاهان ادامه داد و سال 1965 جانسن قانون حقوق رأی دادن را هم امضا کردم. مارتین لوترکینگ در سال 1964 جایزه صلح نوبل را به حق برای تلاش های خود دریافت کرد.

در چهارم آوریل 1968، یک روز پس از سخنرانی تکاندهنده اش، «من در قله کوه بوده ام»، مارتین لوترکینگ در بالکن اتاقش در هتل ممفیس توسط یک مرد سفیدپوست ترور شد.

در مقاله ای به نام «میثاق امید» که بعد از ترورش منتشر شد، کینگ سیاه پوستانآمریکا را ترغیب کرده تا به تععهد خود به عدم خشونت ادامه دهند ولی همچنین هشدار داد که عدالت برای مردم سیاه پوست بدون تغییرات اساسی در ساختار جامعه آمریکا ممکن نیست.

4- عدالت برای مردم سیاه پوست بدون تغییرات اساسی در ساختار جامعه آمریکا ممکن نیست

این جمله مارتین لوترکینگ پیش بینی است که امروز معنای آن را می توان درک کرد. با وجود ممنوعیت برده داری و تصویب قوانین حقوق مدنی در آمریکا، تبعیض نژادی در اذهان بسیاری از آمریکایی ها و البته بقیه مردم جهان از بین نرفته است.

هنوز هم در افکار عمومی، سیاه ها مجرم بالقوه هستند. این طرز تفکر درمیان خیلی از نیروهای پلیس آمریکاا همچنان هست و دستگیر کردن یک نفر تنها به خاطر رنگ پوستش هنوز وجود دارد.

در ژوییه 2009 هنری لوییس گیتز، استاد سیاه پوست دانشگاه هاروارد، تنها به دلیل مشکوک بودن پلیس جلوی در منزلش در ماساچوست بازداشت شد. پلیس در واکنش به تماس تلفنی یک زن که گزارش داده بوددو مرد سیاه پوست (آقایا گیتز و راننده او) تلاش داشته اند به زور وارد خانه ای شوند، آقای گیتز را بازداشت کرد.

 

 نمی توانم نفس بکشم!


البته این استاد دانشگاه که در آن زمان 58 سلاش بوده در نهایت آزاد شد اما در مقابل خبرنگاران جمله ای گفت که واقعیت محض است: «این نحوه ای است که با مردان سیاه پوست در آمریکا برخورد می شود.»

در حالی که سیاه پوستان فقط 13 درصد جمعیت آمریکا را شامل می شوند، 28درصد افراد بازداشت شده از سال 2010 میلادی و 32 درصداز افرادی که در زمان دستگیری کشته شده اند، افراد سیاهپوست بوده اند.

طبق قانون ایالات میزوری ماموران پلیس باید اعلام کنند در سال چند راننده را برای بازرسی ماشین متوقف کرده اند؛ آمارها نکته جالبی را نشان می دهد:

«در سال گذشته سیاه پوستان 93 درصد راننده های بازداشتی را شامل می شدند و سفیدپوستان تنها 7 درصد. این در حالی است که وقتی پلیس ماشین افراد مظنون را گشته بود، در ماشین های 33 درصد سفیدپوستان مواد مخدر و غیره پیدا کرده بود؛ آمار مشابه برای سیاه پوستان تنها 29 درصد بود. یعنی با وجود اینکه سفیدپوستان به نسبت بیشتر مرتکب جرم شده بودند ولی سیاه پوستان بیشتر مورد ظن بودند.»

5- دست هایم را بالا برده ام

حالا حالاها از شهر فرگوسن به عنوان مقتل مایکل براون یاد می شود. دارن ویلسون مامور 38 ساله پلیس با شلیک حداقل شش گلوله جان این نوجوان 18 ساله را گرفت. براون مسلح نبود و سوءسابقه نیز نداشت. اداره پلیس فرگوسن چند بار روایتش از ماجرا را عوض کرده است.

براون و دوستش دوربان جانسون پیاده از خیابان عبور می کردندکه ماشین پلیس کنارشان ایستاد و ویلسون به آنها دستور دادکه به پیاده رو بروند تا مورد بازرسی قرار بگیرند.

 

 نمی توانم نفس بکشم!


بین براون و ویلسون مشاجره درگرفت و آن دو از پنجره اتومبیل پلیس دست به گریبان شدند تا اینکه ویلسون تیری شلیک کرد. براون و جانسون از دو جهت متفاوت فرار کرده اند و ویلسون در تعقیب براون تیرهای دیگری شلیک کرده و با وجود آنکه مایکل براون دست هایش را به نشانه تسلیم بالا گرفته بود، شش یا هفتمین گلوله پلیس او را از پای درآورد.

این حادثه به دلیل سیاه پوست بودنقربانی و سفیدپوست بودن پلیس نشانی از ناعدالتی نژادی شد و اعتراضات مردمی گسترده ای تا چند هفته به دنبال داشت.

معترضان بارها در راهپیمایی جمله از بروان نقل قول می کردند: «دست هایم را بالا برده ام، شلیک نکنید!»

6- نمی توانم نفس بکشم

اریک گارنر، نگهبان پارک و فضاهای تفریحی در نیویورک، 43 ساله و مبتلا به آسم بود. هر کسی او را می شناخت، از او به عنوان فردی شوخ و مهربان یاد می کرد.

روز 17 ژوییه 2014 افسر پلیسی تصور کردکه او در حال فروش سیگار نخی (Lossies) است اما وقتی گارنر اعلام کرد که سیگار نمی فروشد، چهار افسر پلیس برای دستگیری اش او را محاصره و به او حمله می کنند.

یکی از آنها از روش منسوخ و ممنوع فشار دادن گردن (Chokehold) استفاده می کند. در فیلمی که حین دستگیری او ضبط و سپس در یوتیوب منتشر شده، گارنر مرتب فریاد می زند: «نمی توانم نفس بکشم!» سپس همانجا از حال می رود. وقتی او را به بیمارستان منتقل می کنند که دیگر درگذشته است. پزشکی قانونی علت مرگ او را خفگی به خاطر فشار واردشده به گردن اعلام می کند.

مرگ اریک گارنر ودیگر قربانیان سیاه پوست و تبرئه پلیس های مقصر، آن هم در دوره ای که رییس جمهور خود یک سیاه پوست است، موجی از خشم و یأس در میان آمریکایی ها ایجاد کرد که شعله اعتراضات و تظاهرات عمومی را برافروخت. مردم با هر رنگ پوستی برای همدردی با گارنر پلاکاردهایی حمل می کردند که رویش جمله «نمی توانم نفس بکشم» نقش بسته بود.

کارشناسان حقوق بشر سازمان ملل به خاطر تبرئه و عدم محاکمه دو مامور پلیس مقصر در مرگ مایکل براون و اریک گارنر، هیات منصفه آمریکا را به کوتاهی و قصور متهم می کنند. گزارشگر ویژه سازمان ملل گفته است که تبرئه این دو مامور به خاطر مصونیت مامورانی است که قربانی آنها از اقلیت ها محسوب می شوند.

7- درهای گردان

ذهنیت منفی، نگاه پرظن و تبعیض آمیز تنها در میان نیروهای پلیس آمریکا نیست بلکه در لایه های ذهنی اکثر مردم دنیا حتی خودما هم موزیانه پنهان شده. (همانطور که در ناخودآگاهمان یک افغانی ساکن ایران مجرم است مگر خلافش ثابت شود.)

حدود12 درصد از جمعیت آمریکا را سیاه پوستان تشکیل می دهند ولی آنها حدود 9.31 درصد از کل بازداشت های آمریکا را شامل می شوند. به علاوه 42 درصد افرادی را که در آمریکا محکوم به اعدام بوده و منتظر اجرای حکم هستند، سیاه پوستان تشکیل می دهند.

آمار می گوید نرخ جرم و بزه در میان سیاهان بیشتر است و این خود یکی از علت های زیاد بودن جمعیت زندانیان سیاه پوست است اما برخورد تبعیض آمیز و ذهنیت منفی علیه آنها در جریان کار پلیس، بازجویی و محاکمه نیز یکی از علل افزایش آمار آنها در زندان است.

چرا سیاهان مجرم بالقوه تلقی می شوند؟ آیا این تنها یک باور غلط است؟ طبقه اجتماعی و اقتصادی که اکثریت سیاه پوستان آمریکا در آن بزرگ می شوند بستری جرم خیز است که آنها به ناچار با آن درگیر هستند و نظام کنونی هم تغییر مثبتی در آن ایجاد نمی کند. در واقع آنها اسیر «رویه های درهای گردان» (Revolving Doors Policy) هستند، به این معنی که آنها در این درهای گردان گیر کرده اند و راهی برای خارج شدن از آنها ندارند.

این درها چنان تند می چرخند و سیستم اجتماعی طوری پیش می رود که فرد برای خروج از آن و ورود به محیطی جدید فرصتی پیدا نخواهدکرد. یعنی کودکی سیاه پوست که در خانواده ای گرفتار رشد می کند، خود نیز گرفتار می شود. این بار نیز آمار تاکید می کند که 70 درصد کودکان سیاه در خانه بدون پدر بزرگ می شوند. در همسایگی و محله ای که پر از خلافکار است، اولین چیزی که ممکن است بیاموزند، خلافکاری است.



شارژ سریع موبایل