ندا نیک روش چهارشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۶:۰۰

بسیارند افرادی که هنگام مواجه شدن با کوچک ترین دشواری یا برای تصمیم گیری به دنبال یک نیروی کمکی بیرونی می گردند. این افراد توانایی هایشان را باور ندارند و گمان می کنند حتما برای حل هر مشکلی باید فردی غیراز خودشان به کمک آن ها بیاید.

یکی از این نیروهای کمکی، فال گیرها هستند که بسیاری اوقات با سخنانشان به مسیر زندگی افراد جهت می دهند؛ فردی که نزد فال گیر می رود، چون او را باور دارد، خودآگاه یا ناخودآگاه تلاش می کند آنچه را که از زبان فال گیر شنیده است، به حقیقت تبدیل کند.

برعکس فردی که خود توانایی هایش را باور دارد، به جای کمک گرفتن از یک نیروی نادرست، به توانایی های خودش تکیه کرده و سعی می کند با هوشمندی راهی مناسب برای زندگی و مشکلات پیش رویش بیابد؛ پس احتمالا فردی که مدام سراغ فال گیر می رود، از مشکلات شخصیتی رنج می برد. اصلا چرا افراد پدیده های دروغینی همچون فال را باور دارند؟ دکتر علی بابایی زاد از دیدگاه تحلیل رفتار متقابل، اطلاعات ارزشمندی را در مورد افرادی که مدام به دنبال فال و فال گیر هستند، در اختیار ما گذاشته است که در ادامه می خوانیم:

رفتن به سمت فال گیر، به این معناست که ما مشکلی داریم که شخصا از حل آن عاجز و ناتوانیم؛ پس هرچیزی که عملکرد ما را در حل مسئله خدشه دار کند، قادر است ما را به اشتباه به سمت کسی ببرد که گمان می کنیم با قدرت بالاتری در ارتباط است و می تواند مسئله ما را کاملا حل و فصل کند؛ بنابراین افرادی که سمت فال گیر می روند، همان افرادی هستند که از سطح بالای تنیدگی یا اضطراب در برخورد بامشکلی غیرقابل کنترل که در درونشان است، رنج می برند و احساس ناامیدی و ناتوانی دارند و در عین حال نسبت به عملکرد خودشان پیش بینی منفی می کنند و نیز مایلند همچون کودکی که برای حل مسائلش وابسته به مادرش است، به فردی مانند فال گیر وابسته شوند.

فال گیر یک پیش آگهی نسبت به اتفاقات منفی و ناخوشایند به او می دهد تا او بتواند با این پیش آگهی زمانی، کنترلی بر روان خودش داشته باشد.

پس پیش فال گیر رفتن در لایه های زیرین خودش مشکلی لاینحل را در ذهن فرد مراجع به همراه دارد.

تمایل به فال گرفتن از دیدگاه نظریات مختلف روان شناسی

از نگاه تحیلی رفتار متقابل فال گرفتن نشانه ای از عدم بلوغ است. مهارهایی مثل بزرگ نباش و فکر نکن و ایجاد رابطه همزیستی با فال گیر که از طرف فرد مراجع کودک و از طرف فرد فال گیر والدی در کار خواهد بود که این همزیستی مرضی را ایجاد می کند. مراجع از درون حس ناامنی و ترس می کند و کودکی نابسامان دارد و والدی که دچار تعصبات و خرافات است. این کار می تواند یک بازی باشد که ما بتوانیم در آینده سراغ فال گیر برویم که ببین با من چه کردی؟! به این ترتیب می توانیم مسئولیت اتفاقات را گردن او بیندازیم و همچنان ناکامل باقی بمانیم.

از منظر روان کاوی، فال گرفتن مجموعه ای از مکانیسم های دفاعی است. فردی که فال می گیرد، در سطح ناخودآگاهش از تنش و اضطراب بالایی برخوردار است و با مکانیسم های دفاعی سرکوب و انکار مسئله خود را نادیده می گیرد و با مکانیسم دفاعی باطل سازی نزد قدرت برتری که فکر می کند فال گیر است، می رود تا مسئله اش حل شود یا با پیشگویی وضعیتش بهتر شود.

از نگاه راتر Rotter، کسی نزد فال گیر می رود که منبع کنترلش بیرونی است؛ یعنی درونش بر احساسات، نیازها و عملکردش کنترلی ندارد و به یک منبع بیرونی وابسته می شود تا برایش تصمیم گیری کند.

از نگاه رفتار درمانی شناختی فال گیری نوعی انحراف فکری و انحراف از واقعیت است. ما با این انحراف می خواهیم خود را به امنیت برسانیم و این کار نتیجه باورها غیرمنطقی ماست؛ باورهایی از جمله اینکه من همیشه باید به قدرتی بیرون از خودم اتکا داشته باشم.

از منظر رفتار درمانی وقتی پیش فال گیر می رویم در لحظه احساس خوشحالی و آرامش می کنیم؛ بنابراین طی شرطی شدن کارکردی، فال گرفتن پاسخ مثبتی برای ما به ارمغان می آورد.

چه افرادی پیش فال گیر می روند؟

احتمالا همان افرادی که درون روانشان ضعف بیشتری را نسبت به افراد عادی تجربه می کنند، همان افرادی که سطح برانگیختگی شان در حل مسئله آن قدر زیاد است که نمی توانند برای مسئله و مشکلشان شخصا راه حلی پیدا کنند. آنچه باعث می شود سطح تنیدگی و برانگیختگی روانی ما بالا بوده و احساس یاس، ناامیدی و ناتوانی بیشتر و از سوی دیگر احساس کارآمدی و پیش بینی مثبت آینده مان کمتر باشد، همان چیزهایی است که روی عزت نفس و وضعیت روانی ما تاثیر می گذارند. بنابراین فردی که عزت نفس پایینی دارد، فردی است که به خودش مطمئن نیست و اعتماد به نفسش تخریب شده، آن قدر نگران و برانگیخته است که برای حل مسئله اش فال گیر را انتخاب می کند.

 

 وقتی فال گیرها به جای ما فکر می کنند!
 

در عین حال اگر بخواهیم به این موضوع از نظریه های مختلف نگاه کنیم، برای مثال از منظر تحلیل رفتار متقابل می توانیم بگوییم فردی که به حل مسئله می پردازد و سعی می کند برای آنچه اتفاق اتفاده است، راه حلی پیدا کند، همانی است که از طریق حالت «من مبالغ»، بهترین رفتار، افکار و پاسخ را می تواند به مسئله بدهد و به حل مسئله بپردازد و اقدامات لازم را انجام دهد.

اما فردی که به سمت فال گیر می رود بیشتر تحت تاثیر وجه کودک خودش است که ناتوان، کودک مآب و ترسیده الست و نزد فال گیری می رود که او را والد فرض می کند؛ بنابراین بسیاری اوقات فردی که نزد فال گیر می رود اگرچه بزرگ سال است و به نظر کودک نمی آید اما از نظر تحلیل رفتار متقابل کودک، ترسیده و پر از اضطراب است که مسئله اش را نزد والدی جادویی می برد تا در این ارتباط والد و کودک مسئله حل شود؛ درواقع انگار می خواهد با فال گیر خود نوعی رابطه همزیستی مریض گون ایجاد کند.

رابطه ای که شاید تا شش ماهگی، کودک با مادرش دارد و در آن زمان بهنجار است. اما برای یک بزرگ سال اینکه بخواهد کودکش را در آغوش والد دیگری قرار دهد که به واسطه این همزیستی و همپنداری با او مسئله اش حل شود، به منزل عدم بلوغ و ناتوانی است.

چه چیزهایی در سطح کودک می تواند تا این حد ناتوانی ایجاد کند که ما برای حل مسئله والدی دروغین و فرضی به نام فال گیر را انتخاب کنیم؟

وقتی به پیش نویس زندگی و تعریف آن نگاه می کنیم، می بینیم که پیش نویس زندگی طرحی است از زندگی که در زمان بچگی ریخته شده و توسط والدین توقیت می شود، سپس با حوادث بعدی توجیه می شود و بیشترین میزان نمود آن در انتخاب هایی است که در طول زندگی داریم.

زمانی که در زندگی با مسئله ای رو به رو می شویم و نمی توانیم آن را حل کنیم یا سطح برانگیختگی، تنش و اضطرابمان زیاد است، درگیر آن مسئله می شویم. اگر کسی در پیش نویس خودش بخواهد به سمت راه حل های جادویی و غیرمنطقی مثل فال گیر برود، باید ببینیم که چه چیزی در سطح کودک او وجود دارد که جلوی فکر کردن و حل مسئله را در او گرفته است.

دو مورد از مهارهای مهمی که مانع می شود ما بتوانیم فکر کنیم و به حل مسئله بپردازیم، اول: مهاری است به نام فکر نکن Don’t think و دوم: مهار بزرگ نباش Don’t grow. افرادی که در زمان بچگی به آن ها اجازه فکرکردن داده نشده است و یا با بیش کنترلی و بی حمایتی، والدینشان به آن ها مسئولیت نداده اند و در نتیجه آن ها بزرگ نشده اند، کودک آن ها میل به کودک مآب بودن و رفتارهای نابالغ دارند.

این افراد تحت فشار و استرس در پیش نویسشان قرار می گیرند، مهارهای «فکر نکن» و «بزرگ نباش» در آن ها فعال شده و یا بازدارنده ای به نام «دیگران را راضی نگه دار» آمیخته می شود؛ پس آن ها همچون دختر یا پسری محبوب و حرف گوش کن نزد فال گیر می روند و تا او برایشان راه حلی جادویی ارائه کند تا آن ها بتوانند مسئله شان را حل کنند.

از سوی دیگر وقتی ما از «پروفسور کوچولو» یا «بخش هوشمند کودک درون» صحبت می کنیم؛ درواقع به مغز هیجانی خود که قبل از تکمیل مغزشناختی در درون ما وجود داشته اشاره می کنیم که می خواهد از طریق هیجانات خود از راه حلی جادویی و هیجان آمیز مسئله را حل کند؛ بنابراین پروفسور کوچولوی فردی که نابالغ است و بالغ او درست کار نمی کند، وقتی دچار مسئله ای می شود می خواهد به محل مسئله بپردازد و پیدا کردن یک فال گیر یا کسی که بخواهد مسئله را با چوب جادویی اش برای ما حل کند راه حلی از پیش تعیین شده و کودکانه است.

گاهی اوقات افراد چون دچار مشکل ارتباطی هستند پیش فال گیر می روند؛ مثلا رتباطی که خراب است یا اینکه فکر می کنند به آن ها خیانت شده است و یا حس می کنند کنار گذاشته شده اند. فردی که بینش درستی نسبت به خودش ندارد و نمی تواند متوجه شود چگونه چنین مشکلی در ارتباط او به وجود آمده است، به سمت فال گیر می رود تا مسائل را بیرون از خودش جست و جو کند و احساس اطمینانی کاذب از جانب فال گیر به دست آورد. در این موارد او می تواند گرفتار مهار «نزدیک نباش»، «متعلق نباش»، «از نظر جنسیتی خودت نباش» و «مهم نباش» شده باشد. این چهار مهار مانع ایجاد رابطه سالم می شوند.

 

 وقتی فال گیرها به جای ما فکر می کنند!
 

فردی که نمی خواهد بپذیرد خودش باعث ایجاد این دردسر شده، سراغ فال گیر می رود تا برای وجودی حقیر که مانع ایجاد رابطه سالم در او شده است نوعی توجیه پیدا کند. بنابراین در یک کلام می توان گفت افرادی نزد فال گیر می روند که از نظر روانی کودک مآب، نابالغ و مضطرب هستند و بسیار برانگیخته اند. این افراد برای حل مسئله خود ناتوان و عاجزند.

معمولا از فال گیر انتظار می رود که از وقایع خبر دهد؛ اما چرا برخی افراد از فال گیر انتظار دارند از گذشته برایشان بگوید؟

فردی که می خواهد از آینده باخبر شود، فردی مضطرب است که دچار اضطراب انتظاری است. او مدام نگران است که شاید اتفاق بدی برایش رخ دهد. از دیدگاه تحلیل رفتار متقابل شاید دچار پیش نویس «بعد از»، شده است که گویی مدام نگران است از موقعیتی که اکنون دارد به وضعیتی اسفناک بیفتد. او دوست دارد آینده برای پیشگویی شود تا میزان اضطرابش کم شود، کمتر کسی دوست دارد مرگ و اتفاقات ناخوشایند برای خود و عزیزانش در آینده برایش پیشگویی شود.

همه دوست دارند نویدی از آینده به آن ها داده شود تا این نوید آنها را امیدوار کند و آن ها بتوانند با این امید اضطراب هایشان را کنترل کنند. اضطراب پایه بالا و نگرشی که به اضطراب انتظاری ختم می شود، یعنی من انتظار دارم بلایی بر من نازل شود یا اینکه فرد خودش را مستحق خوشبختی نمی داند و یا والدش به او می گوید خوشی کنونی تو ویران خواهدشد. فال گیر در سطح ناخودآگاه یا تحت خودآگاه با پیشگویی آینده به فرد کمک کاذبی می کند تا بتواند اضطرابش را کم کند؛ ولی افراید که دوست دارند از گذشته برایشان گفته شود تا احساس آرامش کنند، معتقدند کسی هست که چیزی می داند و قدرتمند است؛ پس من تنها نیستم.

این ها بیشتر در پی معنایابی زندگی هستند و برای کنترل اضطراب وجودی شان از آن بهره می برند. آن ها نمی توانند معنایی برای وجودی که در حال تمام شدن است پیدا کنند، فکر می کنند چیزی وجود دارد که به من معنایی عمیق تر بدهد، قدرتی که فال گیر دارد به فرد این نوید را می دهد که من فردی قوی هستم و می توانم برای تو کارهایی انجام دهم، من بر تو آگاه هستم. میل «بر من آگاه بودن» به قبل از یک سالگی باز می گردد که مادر بر تمام نیازهای ما گاه است و می داند چطور باید نیازهای ما را برآورده کند. پس نیاز به اینکه کسی بتواند نیازهای ما را دربر گیرد نیازی کودک گون است.

افرادی که سراغ فال گیر می روند چه ویژگی هایی دارند؟

فرد با شنیدن سخنان فال گیر به نوعی احساس امنیت می کند و نوعی حس همدردی بین او و فال گیر ایجاد می شود؛ حقارت، شناخته نشدن، بی معناگری و ترس از آینده ما را به سویی می بردکه گمان می کنیم کسی هست که در مورد زندگی من می داند و این به فرد حس امنیت می دهد؛ چون او وقتی مضطرب باشد و حس امنیت نکند، نمی تواند روی پای خود بایستد و در حقیقت نیاز دارد به این فکر کند که کسی همه چیز را در مورد او می داند و این فرد آگاه و قادر برای او همان فال گیر است؛ درواقع به تصور او فال گیر می تواند اضطراب او را به خاطر عدم کنترلی که بر مسائل دارد، به حداقل برسد.

 

 وقتی فال گیرها به جای ما فکر می کنند!
 

چرا مردم به پدیده های دروغینی مثل فال اعتماد می کنند؟

1- این کار ساده تر است. اینکه بخواهید تصمیم بگیرید ازدواج کنید یا نه و یا در ارتباطی باقی بمانید یا نه، دشوار است و مسئولیت سنگینی دربر دارد اما اگر فال گیر به شما بگوید این کار را انجام بده یا نده کار را برای شما ساده می کند و دیگر مسئولیت چندانی نخواهید داشت. افراد کودک مآب، ترسیده و رنجور مایلند برایشان پیشگویی شود، چون این کار آسان تر و غیرمسئولانه است.

2- افراد دوست دارند فرد دیگری جای آن ها تصمیم بگیرد و این به دلیل اول باز می گردد؛ یعنی عدم تصمیم گیری و در عین حال عدم نیاز به تفکر. وقتی شما قرار است تصمیم بگیرید باید فکر کنید، وقتی بخواهید فکر کنید باید هوش داشته باشید و اطلاعات جمع کنید و جوانب کار را بسنجید. ولی وقتی کسی جای ما تصمیم بگیرد دیگر نیازی نیست ما فکر کنیم. افرادی که دارای مهار «فکر نکن» هستند نیز بیشتر به این دلیل به سمت فال گیر می روند.

3- فرد گمان می کند با فال در حال معامله کردن با قدرتی است که می تواند حتی روی آینده او تاثیر بگذارد. پس فردی که قدرتی ندارد به واسطه حضور کنار فال گیر می خواهد قدرت کسب کند و این کسب قدرت که کاذب و دروغین است می تواند دلیلی برای فال گرفتن باشد.

4- فرد اصلا نمی داند مسئله اصلی او چیست؛ مثلا کسی که عارضه شخصیت مرزی دارد، تمام رابطه هایش با مشکل مواجه است یا روابط شکننده دارد و باید روان درمانی شود و یا شاید گرفتار بیماری دوقطبی باشد یا سطح استرس و افسردگی اش بالا باشد و به همین دلیل دنیا برایش رنگ و بویی نداشته باشد. او نمی داند مسئله اصلی، بیماری روانی اش است. درواقع او می ترسد با اصل ماجرا در درون خودش مواجه شود و ترجیح می دهد به راه حل های ساده انگارانه متوسل شود؛ پس سراغ فال گیر می رود؛ در حالی که مشکل در درون خود اوست.

5- نیاز به جواب های صریح و قاطع مانند بله و خیر دلیل بعدی است؛ در حالی که زندگی قطعیتی ندارد و همه چیز در دنیا نسبی است. شما اگر بهترین ازدواج را داشته باشید، شاید در آینده فکر کنید می توانستید ازدواج بهتری هم داشته باشید. اگر وارد شغلی شوید و شغل قبلی خود را کنار بگذارید، شاید در آینده به جوانب مثبت شغلی که ترک کرده اید، فکر کنید. فردی که پیش فال گیر می رود، می خواهد نسبیت در درونش کنار برود و مسئولیت فکر کردن و انتخاب کردن را از دوش خود بردارد.

6- هوش کم، دلیل بعدی است. تحقیقات نشان داده است، افراد کم هوش بیشتر تمایل به پدیده های دروغین دارند؛ در حالی که فرد باهوش راه حل مشکلش را می یابد و به این پدیده ها دل نمی دهد.

7- و دلیل آخر نیاز به لذت آنی است. گاهی ما تحمل گذر زمان را نداریم و نمی توانیم صبر کنیم تا به لذت های بلندمدت برسیم؛ بنابراین لذت آنی می خواهیم. فال گیر با خوشحال کردن ما می تواند این لذت آنی را به ما بدهد.

و در نهایت فردی که پیش فال گیر می رود اگر می خواهد این رفتار را ترک کند، باید:

- اول بادی مشکلش را مشخص کند.

- در تشخیص مشکل ساده انگاری نکند؛ چون ما خیلی اوقات علائم و نشانه ها را با سبب شناسی مشکل اشتباه می گیریم؛ برای مثال اگر فردی فکر می کند مشکل از همسرش است، باید بداند مشکل واقعی او در رابطه نه چندان لذت بخش او، خودش است و باید بیاموزد در چنین ارتباطی چه واکنشی نشان دهد.

- باید ببیند برای حل مسئله به چیزی نیاز دارد.

 

 وقتی فال گیرها به جای ما فکر می کنند!


- اگر نیاز به کمک مشاور، وکیل یا مشورت با خانواده دارد، به سمت افرادی که می توانند به او کمک کنند برود، نه افرادی که به جای او و برای او تصمیم گیرند.

- وقتی به سمت حل مسئله می رود، انتظار این را داشته باشد که حل مسئله آنی نیست؛ چون فردی که پیش فال گیر و جادوگر می رود، به حل مسئله آنی نیاز دارد؛ در حالی که فرد باید بپذیرد که به زمان نیاز دارد تا ضمن آزمون و خطا، تجربه کسب کند و به سمت بهبودی پیش برود.

- وقتی می خواهد حل مسئله کند، به قدرت، توانایی و تحلیلی دوباره در حل آن رجوع کند؛ چون گاهی اوقات که برای مسئله ای گام بر می داریم، در طی عملکردمان متوجه می شویم مسئله ما لایه های زیرینی دارد، پس ذهنی منعطف می خواهیم، نه ذهنی خشک و از پیش تعیین شده.

- اگر مدام پیش فال گیر می رویم و این رفتار با اضطراب های دیگری همراه است، باید به روان شناس مراجعه کنیم تا برای سطح اضطراب و تنیدگی مان اقدامات صحیحی انجام دهیم.



شارژ سریع موبایل