سارا قاسمی پنجشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۰۲:۰۰

یکی بود یکی نبود . پیرزن فقیری بود که توی کلبه ی کوچکش یک گربه داشت. گربه همدم پیرزن بود امّا پیرزن غذای به درد بخوری نداشت که به گربه بدهد پیرزن گربه را خیلی دوست داشت.


سارا قاسمی جمعه ۷ فروردين ۱۳۹۴ - ۰۹:۰۰

روزی بود، روزگاری بود. در آن روزگار، جز اسب و الاغ و شتر، وسیله ای برای سفر و رفتن از شهری به شهر دیگر وجود نداشت. راه ها پر از خطر بود. مردم گروه گروه و به صورت کاروان به سفر می رفتند تا بتوانند با دزدهایی که در پیچ و خم راه ها و گردنه های سخت و دشوار کمین کرده بودند، مقابله کنند.



شارژ سریع موبایل