سامان جنگل دوست دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۹:۳۰

مادر بزرگ در حالی که با دهان بی دندان، آب نبات قیچی را می مکید ادامه داد:آره مادر، ُنه ساله بودم که شوهرم دادند، از مکتب که اومدم ، دیدم خونه مون شلوغه مامانِ خدابیامرزم همون تو هشتی دو تا وشگون ریز از لپ هام گرفت تا گل بندازه.



شارژ سریع موبایل

خرید کارت شارژ

20000 تومان1000 تومان
50000 تومان500 تومان