نیکولای گوگول یک نردبان چوبی خواست، چاپلین حتی در لحظات آخر هم دست از شوخی برنداشت و با کشیشی که بر سربالین او حاضر شده بود مزاح کرد، چرچیل از خستگی مفرط خود سخن گفت و برنارد شاو از اینکه در حال یک تجربه جدید است خرسند بود.
"بلینسکی"، یکی از منتقدین بزرگ و سرسخت روسیه، پس از این که بارها نیکلای گوگول را، "رسول تازیانهزنی، جهل، تاریکی و مردم فریبی" خوانده بود، بالاخره اعتراف می کند که گوگول، پدر نثر روسیه است! شاید برای این که نگاه گوگول به هستی، نگاهی چند لایه و تناقض آمیز به نظر می آید.
موضوعات داغ