سارا قاسمی شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۲:۰۰

یکی بود یکی نبود ، ملا نصرالدین چند تا همسایه داشت. یکی از همسایه های ملا اغلب مزاحم او می شد و گاه و بی گاه در خانه ی او را می زد و چیزی از ملا می خواست.


سمیه قاسمی سه شنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۰۱:۰۰

یکی بود ، یکی نبود . در شبی از شبها ملا نصرالدین وزنش کنار هم نشسته بودند و از هر دری حرف می زدند همسر ملا پرسید : تو می دانی که در آن دنیا چه خبر است و بعد از مرگ چه بلایی سر ‌آدم می آورند؟


مهناز حسنی سه شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۳ - ۰۳:۲۰

روزی ملا الاغش را که خطایی کرده بود می زد, شخصی که از آنجا عبور می کرد اعتراض نمود و گفت: ای مرد چرا حیوان زبان بسته را می زنی؟



شارژ سریع موبایل