آفتاب که غروب میکرد کابوی تنها، ساز دهنی را از جیبش بیرون میآورد و مینواخت. این ساز همدم تنهایی او بود و سکوت بیابان را میشکست.
موضوعات داغ
آفتاب که غروب میکرد کابوی تنها، ساز دهنی را از جیبش بیرون میآورد و مینواخت. این ساز همدم تنهایی او بود و سکوت بیابان را میشکست.