چندان عجیب نیست مردمی که در عصبانیت، گوی رقابت را از دیگر کشورها میربایند و رتبه دوم جهان را در فهرست عصبانیترین مردم دنیا به نام خود رقم میزنند همه جا عصبانی باشند؛ در خانه، در خیابان، در محل کار، در استادیومهای ورزشی و این روزها حتی در فضای مجازی! کسانی که تا دیروز با کوچکترین خشم و ناراحتی، در ملأعام با یکدیگر دست به یقه میشدند و در کنار مشت و لگد، چند دشنام هم نثار یکدیگر میکردند، حالا ابزارهای مدرنتری برای تخلیه روانی خود پیدا کردهاند: شبکههای اجتماعی.
یکی از نکات جالب در مورد شبکه های اجتماعی روشی است که پیام ها، عکس ها یا دیگر اطلاعات توسط یک کاربر منتشر می شوند و حتی افرادی که مجوز تماشای آنها را ندارند هم می توانند به این اطلاعات دسترسی داشته باشند.
تلگرام امروز با تعریف دیروز ما از یک برنامهی چت یا اپلیکیشن پیامرسانی در تناقض است. آیا وقتش نرسیده که تلگرام و سرویسهایی از این دست را شبکهی اجتماعی خطاب کنیم؟
شاید تا یک دهه پیش از این و قبل از ورود شبکه های اجتماعی، کمتر کسی فکر می کرد ایران نیز تا این حد در دل «جامعه شبکه ای» مستحیل شود، استحاله ای که پیامد آن چند میلیون عضو ایرانی در چند شبکه اجتماعی است.
حتما این جمله ی معروف را شنیده اید که : "خواهی نشوی رسوا هم رنگ جماعت شو." یا نوع جدید آن که می گوید : "خواهی نشوی هم رنگ رسوای جماعت شو"!
اگر نیاز به مدرک برای پیدا کردن کار باعث شده سر از پشت نیمکت های کلاس درس دربیاورید، الان وقتش است که در تصمیم تان تجدید نظر کنید.