«سربازِ پاپتی، توی آب چشمه ایستاده بود. همین که خواست به طرفم برگردد، تبر را بالا بردم و با تمام قوت پایین آوردم. مثل وقتهایی که با تبر چیلی میشکستم، سرش دامبی صدا کرد و با صورت افتاد توی چشمه».
كتاب خاطرات فاطمه آباد، عاشقانه ای است آرام و دلنشین، از عشق یك زن به همسرش، كه در نهایت این عشق، تبدیل به عشقی آسمانی و الهی می شود.
موضوعات داغ