ایرجا سر بدرآور که امیر آمده است/ چه امیری که به عشق تو اسیر آمده است / چون فرستاده سیمرغ به سهراب دلیر / نوشداروست ولی حیف که دیر آمده است.
محمدحسن «بیوک» معیری (زادهٔ ۱۰ اردیبهشت ۱۲۸۸ در تهران – درگذشتهٔ ۲۴ آبان ۱۳۴۷ در تهران) با تخلص رهی از غزلسرایان معاصر ایران و از ترانهسرایان تصنیفسرایان بهنام است.
ایا صیّاد رحمی کن، مرنجان نیمجانم را ... بکَن بال و پرم، امّا مسوزان استخوانم را
چون درختی در صمیم سرد و بی ابر زمستانی... هر چه برگم بود و بارم بود... هر چه از فر بلوغ گرم تابستان و میراث بهارم بود...
میتوان برداشت دل از خویش و شد از جان جدا ... لیک مشکل میتوان شد از بر یاران جدا
پس از ما تبره روزان روزگاری میشود پیدا ... قفای هر خزان آخر بهاری میشود پیدا
گفتا که می بوسم تو را ، گفتم تمنا می کنم...
موضوعات داغ