مرد دانا صبح زود از مقابل مغازه نانوایی عبور می کرد. دید نانوا عمدا مقداری آرد ارزان جو را با آرد مرغوب گندم مخلوط می کند تا در طول روز به مردم به اسم نان مرغوب گندم بفروشد و سود بیشتری به دست آورد.
یک پیرمرد بازنشسته خانه ی جدیدی در نزدیکی یک دبیرستان خرید. یکی دو هفته ی اول همه چیز به خوبی و خوشی گذشت.
برای ملاقات شخصی به یکی از بیمارستانهای روانی رفتیم. بیرون بیمارستان غلغله بود. چند نفر سر جای پارک ماشین دست به یقه بودند.
دوستان و همکاران ویلیام سیدنی پورتر 90 سال پیش جایزه او. هنری را به افتخار او و سبک داستاننویسیاش بنا نهادند.
تجربه ثابت کرده فیلمهای سینمایی هیچگاه نمیتوانند به منابع خوبی برای ساخت آثاری متفاوت تبدیل شوند. اگر از ماجراجویی ریدیک و یکی دو عنوان دیگر فاکتور بگیریم، بازیهای اقتباسی بر اساس فیلم همیشه محکوم به شکست بودهاند.
درویشی تهیدست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشارهای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشارههای تو برای چه بود؟»
لوسی (با بازی اسکارلت جوهانسِن) توافق میکند به نیابت از نامزدش، بستهای را به خلافکارها تحویل دهد. او که توسط انسانهای بدکار اسیر شده است به زور تن به یک عمل جراحی میدهد که در جریان آن یک بسته مواد مخدر داخل شکمش قرار داده میشود با این امید که با این کار او را به یک حامل مواد تبدیل کنند.