فریدون مشیری در سی ام شهریور ماه 1305 خورشیدی یعنی تقریبا همان زمانی که رضا شاه پهلوی تاج سلطنت ایران را بر سر گذاشته بود در خیابان عین الدوله تهران و در خانه ای که بوی میهن پرستی و دوستداری شعر و ادب از آن به مشام می رسید به دنیا آمد.
صوفی بیا که آینه صافیست جام را
صوفی بیا که آینه صافیست جام را تا بنگری صفای می لعل فام را
راز درون پرده ز رندان مست پرس کاین حال نیست زاهد عالی مقام را
عنقا شکار کس نشود دام بازچین کان جا همیشه باد به دست است دام را
در بزم دور یک دو قدح درکش و برو یعنی طمع مدار وصال دوام را
ای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش پیرانه سر مکن هنری ننگ و نام را
در عیش نقد کوش که چون آبخور نماند آدم بهشت روضه دارالسلام را
ما را بر آستان تو بس حق خدمت است ای خواجه بازبین به ترحم غلام را
حافظ مرید جام می است ای صبا برو وز بنده بندگی برسان شیخ جام را