عصبانی بودم، گفتم: «از وقتی رفتی، دارم فکر میکنم یعنی این جنگ فقط برای من و تو و این بچههای طفل معصوم است. این همه مرد توی این روستاست. چرا جنگ فقط زندگی مرا گرفته؟!»
درنیویورک، درضیافت شامی که مربوط به جمع آوری کمک مالی برای مدرسه مربوط به بچه های دارای ناتوانی ذهنی بود، پدر یکی از این بچه ها نطقی کرد که هرگز برای شنوندگان آن فراموش نمیشود.
روزی دو زن نزد علی ـ علیه السلام ـ آمدند یکی از آنان عرب بود و دیگری کنیز آزاد شده. امام چند درهم و مقداری غذا به طور مساوی به هر کدام داد، زن عرب اعتراض کرد و گفت: من عرب هستم و این زن عجم است چرا به من بیشتر ندادی؟ امام ـ علیه السلام ـ فرمود: «سوگند به خدا من در تقسیم بیت المال فرزندان اسماعیل را بر فرزندان اسحاق، نیز برتر نمی بینم».
عامه پسند ها از الگوهای یکسانی استفاده می کنند، الگوهایی که سالهاست تکرار می شوند و تکراری نمی شوند، در این پرونده ملودرام های آبکی تلویزیون را در این چند سال مرور کرده ایم، آثاری که البته از سوی عامه ی مردم تحت توجه قرار گرفته اند و خوراک فکری هرشب آنها شده اند، خوراکی پرحجم اما توخالی، سریال هایی پر سرو صدا اما بدون کیفیت.
مجموعه 10 جلدی داستان مذهبی «یک کار خوب» از محمود پوروهاب برای کودکان منتشر شد.محمود پوروهاب درباره این مجموعه 10جلدی گفت: ده داستان این مجموعه برگرفته از شخصیتهای معصومین علیهم السلام است که داستانها برای بچهها جنبه اخلاقی و آموزشی دارد.
یکی از شاگردان شیخ انصاری می گوید: در دورانی که در نجف اشرف نزد شیخ انصاری به تحصیل مشغول بودم، شبی شیطان را در خواب دیدم که بندها و طناب های متعددی در دست داشت.