مادر شوهری بود که عروسی خودپسند داشت. روزی میخواست نحوه پختن پلو را به او بیاموزد. دیگی حاضر کرد و گفت: ابتدا آب را در دیگ میجوشانی. عروس گفت: این را میدانستم.
یک روز عربی از بازار عبور می کرد که چشمش به دکان خوراک پزی افتاد از بخاری که از سر دیگ بلند میشد خوشش آمد تکه نانی که داشت بر سر آن میگرفت و میخورد.
موضوعات داغ