معصومه حسینی کیا پنجشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۷:۰۰

در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند: فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند. عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند.


امین شجاعی سه شنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۶:۰۰

دکتر نیستم... اما برایت 10دقیقه راه رفتن، روى جدول کنار خیابان را تجویز میکنم.


معصومه حسینی کیا دوشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۳:۰۰

پسر فقیری که از راه فروش خرت و پرت هزینه تحصیل خود را به دست می آورد، روزی دچار تنگدستی و گرسنگی شد.


امین شجاعی يكشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۲:۰۰

مرد، دوباره آمد همانجای قدیمی روی پله های بانک، توی فرو رفتگی دیوار یک جایی شبیه دل خودش، کارتن را انداخت روی زمین، دراز کشید


معصومه حسینی کیا جمعه ۲۲ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۹:۰۰

مرد میانسالی وارد فروشگاه اتومبیل شد. BMW آخرین مدلی را دیده و پسندیده بود.پس وجه را پرداخت و سوار بر اتومبیل تندروی خود شد و از فروشگاه بیرون آمد.


امین شجاعی پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۲۲:۰۰

ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻣﯿﺎﺩ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﭘﯿﺶ نوه اﺵ ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ ﺑﺸﻪ!


معصومه حسینی کیا پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۶:۰۰

ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: «ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﺳﺖ!»



شارژ سریع موبایل