استیاگ که در منابع بابلی او را ایختوویگو نامیده اند " فرزند کیاکزار بود که پس از مرگ او زمام امور شاهنشاهی ماد را بدست گرفت . او 35 سال حکومت کرد . استیاگ فرمانروایی سفاک " مغرور و عشرت طلب بود و همین صفات و عیش و نوش های درباری سبب شد که حکومت را در اوج قدرت و عظمت به سراشیبی سقوط سوق دهد . مهمترین اقدام سیاسی این دوره ادامه جنگ های زمان کیاکزار با کشور لیدی بود که ان نیز به نتیجه ای نرسید و سرانجام به دنبال این نبرد های بی حاصل معاهده صلحی بین دو طرف منعقد شد که طی ان دختر فرمانروای لیدی به همسری استیاگ درامد . استیاگ روابط نیکو و نزدیکی با مقامات روحانی داشت حتی به گفته کتزیاس مغی به نام اسپیتام که داماد استیاگ بوده برای جانشینی وی در نظر گرفته شده بود .
هرودوت می نویسد : (( استیاگ دختری به نام ماندانا داشت. شبیاستیاگ درباره این دختر خوابی دید که معبران ان را به توسعه نیروی ماندانا و خانواده اش در اینده تعبیر کردند . بدین جهت استیاگ از بیم اینده دختر خود را به همسری یک والا مقام پارسی دراورد" نه به همسری یک شخصیت مادی . همسر او کمبوجیه نام داشت و فرمانروای پارس بود . از نظر استیاگ کمبوجیه مردی صلحجو و ارامش طلب بود و نیز از لحاظ مقام و نژاد در ردیف یک فرد متوسط مادی به شمار می رفت زیرا مادها خود را از همه اقوام و ملل برتر می دانستند.
پس از انکه ماندانا باردار شد" بار دیگر استیاگ خوابی دید که ان نیز نمودار شوکت و قدرت اینده فرزند در راه بود . او برای جلوگیری از خطر این قدرت یکی از نزدیکان و خویشان خود به نام هارپاگ را مامور کرد تا پس از وضع حمل دخترش طفل را به قتل برسا ند اما هارپاگ چنین نکرد و طفل را پس از تولد به چوپان املاک استیاگ سپرد تا او را بزرگ کند . کودک که او را کورش نام نهادند همان کسی است که بعد ها به کورش کبیر شهرت یافت کورش زمانی که به نوجوانی رسید کارهایی کرد که حاکی از اصالت هوش و ذکاوت او بود . سرانجام این راز اشکار شد و استیاگ از شباهت این جوان با خود و از کارهای شگفتی که از وی سر می زد دریافت که این همان فرزند مانداناست.
او در این باره از هارپاگ سوال کرد . هارپاگ به ناچار حقیقت ماجرا را باز گفت و استیاگ دستور داد فرزند هارپاگ را کشتند و در ضیافتی که ترتیب داد و هارپاگ نیز حضور داشت از گوشت او خوراکی ساختند و همراه با سایر خوراک ها هارپاگ گوشت فرزند خود را خورد و پس از ان که دریافت ماجرا چه بوده عکس العملی نشان نداد و انتقام را به زمانی مناسب موکول کرد . چنین تصمیم گرفته شد که کورش را به پارس فرستند تا جانشین پدرش کمبوجیه شود بزرگان ماد نیز بار دیگر انقیاد خویش را نسبت به استیاگ اعلام داشتند و او را به پادشاهی مطمعن ساختند.
انان گفتند : ما مادی هستیم و از یک فرمانروای مادی اطاعت می کنیم نه از یک پارسی زیرا انگاه قوم پارس بر ما چیره خواهد شد . بدین ترتیب استیاگ اسوده خاطر شد اما هارپاگ که در انتظار انتقام گرفتن از استیاگ بود در نهان با کورش ارتباط برقرار کرده منتظر فرصت مناسب بود . از انجایی که استیاگ مغرور و سفاک بود و بسیاری از سران حکومت را چنان از خود رنجانیده بود که انان از زندگی خویش بیم داشتند هارپاگ از این ماجرا سود جست و این گروه را با خود همراه کرد تا استیاگ را از میان بردارند و کوروش را بر جایش به پادشاهی برگزینند.
او در نهان با کوروش مذاکره و او را به این کار دعوت کرد . با توجه به شخصیت کارامد و نبوغ امیز کورش و با نیروی فراوانی که پارس ها یافته بودند او این دعوت را پذیرفت و قبایل متعدد پارسی را برای جنگ اماده کرد . در اولین نبرد کورش به سختی شکست خورد و تا سرزمین اصلی خود یعنی پارسه تا حوا لی پاسارگاد عقب نشینی کرد اما پشت حصار پاسارگاد طی جنگ های طولانی و به دنبال خیانت هارپاگ به استیاگ که تعدادی از بزرگان مادی را با خود همراه کرده بود در جنگ نهایی استیاگ شکست خورد و اسیر کورش شد.
انگاه هارپاگ به دیدن وی رفت و کارهای زشت او را به یادش اورد . کورش نیای خود را تا اخر عمر نزد خویش نگاه داشت و نه تنها به وی اسیبی نرسانید بلکه در نهایت احترام با او رفتار کرد . به این ترتیب استیاگ پس از 35 سال حکومت جای خود را به کورش داد در حالی که حکومت ماد سقوط کرد و این بار پارس ها جای مادها را گرفتند و برتری قومی به انان منتقل شد . به قول هرودوت مادها به مدت 128 سال بر قسمتی از اسیا که (( ان سوی رود هالیس بود )) حکومت راندند .