مریم عبدالله زاده شنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۳ - ۱۳:۴۵

سدان های کوچک و جمع و جور، بهترین گزینه برای رانندگی راحت و بدون دردسر در شهرهای شلوغ هستند. اما اگر بخواهید برای روزهای آخر هفته از شهر خارج شوید و کمی به ماشینتان گاز بدهید، باید یک خودروی اسپرت هم در پارکینگ خود داشته‌باشید. اگر کمی اقتصادی فکر کنید، با خرید برخی خودروها، با یک تیر می‌توان چند نشان زد، سواری راحت، شتاب و قدرت بالا، مصرف سوخت پایین و ...
 
این بار دو دستگاه از این خودروها را از سرزمین‌های مختلف به نبردی نفس‌گیر دعوت کرده‌ایم، مرسدس بنز با تکنولوژی خودرو سازی آلمان و کادیلاک با گذشته‌ فوق العاده درخشان خودرو سازی آمریکا.


مرسدس بنز C350

کمپانی مرسدس‌بنز‌، مدل C کلاس خود را در سال 1993 به طور رسمی معرفی کرد. این سری از مرسدس بنز، با بدنه‌ای جمع و جور، همان کیفیت و قدرت بنز را دارا بود و با قیمتی مناسب ( نسبت به دیگر مدل‌های این کمپانی ) گستره وسیعی از مشتریان را به سوی خود جذب کرد. 3 نسل از این مدل از سال 93 تا به امروز تولید شده است، اتاق‌های 202 ، 203 و 204. البته اتاق 201 را هم می‌توان جد بنز C کلاس نامید که در سال‌های 1982 تا 1393 به تولید می‌رسید.


طراحی خارجی، عبوس اما زیبا...

اتاق W204 در سال 2007 توسط کمپانی مرسدس بنز طراحی و تولید شد. این خودرو با چراغ و پنچره موتور بزرگ، حالاتی از مرسدس بنز SL را دارا بود. سپرهای خودرو نیز همانند سایر مدل‌های مرسدس، چهره قابل قبولی به خودرو می‌بخشید.

اما در سال 2010، اتاق W204 تغییر و تحولات بسیاری به خود دید. در نمونه فیس لیفت، بیشترین تغیرات در بخش جلویی خودرو به‌چشم می‌خورد، و تغییر حالت چراغ و نزدیک‌تر شدن آن به مدل‌های SL و CLS، تغییر محل قرارگیری پره‌های پنجره موتور؛ خطوط تیزتر روی کاپوت و از همه مهم‌تر تعویض سپر با نمونه جدید و نصب Day Light در آن، تغییرات را محسوس می‌کرد. در عقب هم چراغ‌های LED جایگزین مدل قبلی و سپر کمی برآمده‌تر از قبل شد و در نهایت چهره‌ای خشن و عصبانی‌تر از پیش به‌وجود آمد. تغییرات به‌وجود آمده در چهره نمونه فیس لیفت، تا حد ممکن خودرو را جذاب‌تر کرده و رنگ و بوی اسپرت به آن بخشیده است.

 

گذشته درخشان‌ آمریکایی یا غرور مهندسی‌ آلمانی؟


در نمونه مورد بررسی که سفارش ایالات متحده است، تغییراتی نسبت به سایر مدل‌های موجود در کشور به چشم می‌خورد. نصب چراغ خطرهای نارنجی بر روی سپر و تعویض چراغ‌های راهنمای عقب با نمونه قرمز رنگ و تیره‌تر بودن رنگ قاب چراغ عقب از جمله تغییرات محسوس در این خودروست. در این خودرو، پکیج بدنه  AMG به صورت سفارشی نصب شده است که شامل سپر های جلو و عقب، دیفیوزر عقب و سیستم اگزوز است که چیزی در حدود 6 هزار دلار بر ارزش خودرو می‌افزاید.

طراحی داخلی؛ بنز، بنز است، حتی در ارزان‌ترین محصولاتش

داخل نمونه فیس لیفت، به طور کامل تغییر کرده، فرم جلو داشبورد تا حدی شبیه مرسدس بنز S کلاس شده به طوری که مانیتور، در بالای دریچه‌های کولر، در زیر قابی نصب و تا بالای کیلومتر شمار خودرو کشیده شده است. در بخش زیرین مانیتور نیز، امکاناتی نظیر سیستم پخش CD و سیستم ایرکاندیشن نصب شده و به وسیله تریمی که در خودروی مورد آزمون طرح چوب است، از مانیتور جدا می‌شود. فرمان نیز به دو صورت قابل سفارش است، فرمان عادی که به نمونه  فیس لیفت نشده شباهت دارد و فرمان اسپرت که تا حدی به فرمان SLS شبیه است. اما در خودروی مورد بررسی، با سفارش پکیج AMG، فرمان هم به صورت اسپرت نصب شده است. در عقب خودرو، جای پا بد نیست اما در زمان ورود و خروج، سرنشینان رضایت چندانی نخواهند داشت.

کیفیت ادوات داخلی، از چرم صندلی‌ها گرفته تا پلاستیک‌های به‌کار رفته در جلو داشبورد، بدون نقص هستند و هویت یک بنز را با بهایی کمتر از مدل‌های لوکس این کمپانی، به نمایش می‌گذارند.


 

گذشته درخشان‌ آمریکایی یا غرور مهندسی‌ آلمانی؟


آزمایش رانندگی و کیفیت سواری؛ یک اسپرت کم‌نقص

با استارت پیشرانه و درگیر کردن گیرباکس، خودرو گشتاور بالایش را به رخ می‌کشد. در این خودرو دو راه بیشتر ندارید، یا اینکه خیلی تند بروید و یا اینکه بسیار آهسته برانید. البته این راهم باید اعتراف کنیم، خوی این خودرو کمی بیش از اندازه وحشی و کنترلش تا حدودی سخت است.  دنده‌ها در حالت عادی، در دورهای میانی و به نرمی تعویض می‌شوند و فشردن پدال گاز نیز از نرمی خودرو نمی‌کاهد اما افزایش شتاب محسوس است. در این خودرو دکمه‌ای به نام SPORT وجود دارد که با فشردن آن، بلافاصله کمک‌های خودرو سفت‌تر از حالت عادی شده و تعویض دنده، تنها در دورهای بالا و با ضربه شدید یا به اصطلاح خودمانی‌تر" لگد" صورت می‌گیرد که کاملا حس و حال یک خودروی اسپرت را انتقال می‌دهد.

پشت فرمان خودرو، پدال‌های تعویض دنده نصب شده که امکان تعویض دنده در هر دور و شرایطی را برای راننده مقدور می‌سازد. اگر در حالت درایو (D) از این پدال‌ها استفاده کنید، پس از مدتی، خودرو خودش دنده را به حال مناسب درمی‌آورد ولی اگر دکمه کنار دنده را که نوشته M به معنی کنترل دستی بر روی آن نصب شده  را بفشارید، تعویض دنده فقط بر عهده شما گذاشته خواهد شد و هیچ‌گونه دخالتی توسط کامپیوتر خودرو صورت نمی‌گیرد. رانندگی با این خودرو واقعا لذت‌بخش است ولی نقاط کور آن، رانندگی را تا حدی سخت می‌کند، البته کمپانی برای رفع این مشکل، سنسورهایی در اطراف بدنه نصب و آینه‌ها را به صورت هوشمند طراحی کرده که در صورت قرار گرفتن شی در نقاط کور، به شما هشدار می‌دهد.


نتیجه گیری :

رانندگی با مرسدس بنز C350، بیش از آن چیزی که نیاز باشد اسپرت است و هیجان رانندگی با آن بیشتر به یک خودروی اسپرت می‌ماند تا یک سدان جمع‌وجور و تا حدودی لوکس خانوادگی. عملکرد سیستم فنی C بی‌نظیر است اما از نظر ما خودرو بسیار جدی‌تر از حدی است که باید باشد و این امر، استرس رانندگی با این خودرو را افزایش می‌دهد.

 

کادیلاک CTS Sport Sedan

کمپانی کادیلاک، مدل CTS را در سال 2003 معرفی کرد. چهره این خودرو، مناسب حال و روز آن روزهای بازار بود و از سال 2006 به بعد کمی خسته به نظر می‌رسید.

اما در سال 2007، نسل دوم این خودرو توسط کمپانی کادیلاک معرفی شد. این کمپانی برای مدل 4 در این خودرو دو مدل کلی را در نظر گرفته بود، یکی مدل اسپرت سدان که موتورهای 6 سیلندر بر روی آن نصب می‌شد و دیگری نسخه V که چندی نگذشت زبان‌زد خاص و عام شد. نمونه V به یک  پیشرانه 8 سیلندر 556 اسبی مجهز بود که آن‌را به رقیبی سرسخت برای سدان‌های اسپرت تبدیل می‌کرد.

 

گذشته درخشان‌ آمریکایی یا غرور مهندسی‌ آلمانی؟


طراحی خارجی، کادیلاکی که دیگر خنگ نیست!

اگرچه نسل اول CTS دارای ظاهری خنگ و خسته‌کننده بود، اما تمامی مشکلات ظاهر این خودرو در نسل دوم بر طرف شد. چهره‌ای خشن و عصبی که سبب شد برخی صفت وحشی را برای مدل V  این خورو برگزینند. در ظاهر این خودرو، رنگ و بوی نسل اول به چشم می‌خورد، چراغ‌های کشیده در جلو و عقب، مه‌شکن‌های عقب در میان اگزوزها و ... نکاتی هستند که این خودرو از نسل قبلی خود به ارث برده است و در کنار تمام این‌ها استفاده از ادوات کرومی، رنگ و بوی خودروهای لوکس قدیمی کادیلاک را به این خودرو می بخشد. برخی CTS را با مرسدس بنز E کلاس و ب‌ام‌و سری 5 مقایسه می‌کنند اما با قرار دادن آن در کنار مرسدس C کلاس، متوجه کلاس یکسان این دو خودرو خواهید شد.

 در نمای جلوی این کادیلاک، جلو پنجره بزرگ، چراغ‌های کشیده و ادوات کرومی، المان‌هایی هستند که در اولین نگاه به چشم می‌آیند و در بخش جانبی آن، دریچه خروجی هوا، و در عقب خودرو، چراغ خطر بزرگ و چراغ‌های کشیده، از مشخصه‌های بارز نمای خارجی این خودروست. چراغ‌های عقب این خودرو، در نمونه سفارش اروپا سفید و نقره‌ای هستند و در مدلی که در بازار آمریکا عرضه می‌شود، چراغ‌های قرمز نصب شده است.


طراحی داخلی، الگویی برای هیوندای

با نشستن درون خودرو، نخستین چیزی که به اصطلاح توی ذوق می‌زند، کیفیت نامناسب ادوات داخلی است. با قرار دادن سوییچ در جای خود، مانیتور خودرو از جای خود بیرون می‌آید و جلب توجه می‌کند. نصب ساعت عقربه‌ای، تریم داخلی بزرگ و ... نیز نکاتی هستند که بر حال و هوای لوکس و اشرافی این خودرو می‌افزایند. طراحی داخلی به شدت لوکس و خیره‌کننده است اما کیفیت پایین ادوات داخلی ( در مقایسه با مرسدس بنز C کلاس ) ، تا حدی موجب می‌شود که راننده در رانندگی طولانی، از کابین خسته و دل‌زده شود.

بسیار جالب است که با نگاهی دقیق و موشکافانه به این خودرو در می‌یابیم که نسل‌های جدید هیوندای، طراحی داخلی خود را آرام آرام به این مدل نزدیک می‌کنند. دریچه‌های ورودی هوای کشیده، پنل عریض میانی، دکمه‌های گرد و ... هم نکاتی هستند که عینا در برخی از مدل های 2011 به بالای هیوندای می‌توان مشاهده کرد.


 

گذشته درخشان‌ آمریکایی یا غرور مهندسی‌ آلمانی؟


آزمایش رانندگی و کیفیت سواری لوکسی که می‌خواهد اسپرت باشد، با چرخاندن سوییچ، خودرویی آرام و متین در اختیار شماست. وقتی سردنده خودرو را لمس می‌کنید تا دنده را در حالت حرکت قرار دهید، باز هم کیفیت پایین چرم به‌کار رفته درون خودرو را به‌طور کامل حس خواهید کرد و پس از قرار گرفتن دنده در حالت درایو، خودرو به آرامی راه می‌افتد، این کادیلاک کاملا در کنترل راننده است و بدون هیچ‌گونه کوبش و ضربه به راه می‌افتد.

و اگر پدال گاز را تا حد معمول بفشارید، خودرو به بهترین صورت و باوقارترین حالت ممکن حرکت می‌کند و ماهیت لوکس خود را به رخ مرسدس بنز می‌کشد، اما کافیست که پدال گاز را تا انتها فشار دهید، آن‌گاه بدون وقفه دور موتور بالا رفته و شاهد شتاب‌گیری خوب خودرو هستید، شاید شتاب خودرو در ابتدا به پای شتاب مرسدس بنز نرسد ولی وقتی دور بگیرد، به خوبی از پس مرسدس بر خواهد آمد، البته دلیل این نقص را می توان گیرباکس 6 سرعته کادیلاک دانست که یک گام از گیرباکس مرسدس ضعیف‌تر است و مانند رقیب خود، توانایی سنگین کردن به موقع دنده را ندارد.

این خودرو نسبت به رقیبش به اصطلاح "توی دست‌تر" است و همین امر یکی از نکات قوت آن محسوب می‌شود، چراکه در ترافیک و رانندگی آرام در شهر سرنشینان را کمتر خسته می‌کند و آرامش بیشتری نسبت به C در کابین آن حکم فرماست. سبک رانندگی کادیلاک را می‌توان خیلی لوکس دانست اما باید اعتراف کرد که لذت و هیجان رقیبش، به هیچ وجه در این خودرو دیده نمی‌شود.


نتیجه گیری:

ذات کادیلاک لوکس و تجملی است و به هیچ عنوان هیجان مرسدس بنز را ندارد اما برای استفاده در شهر و ترافیک عملکردی راحت‌تر و بهتر از خود نشان می‌دهد. سیستم تعلیق این خودرو از رقیبش راحت‌تر است و تنها نقص آن‌را باید کم بودن تعداد دنده‌هایش نسبت به مرسدس سی کلاس دانست. در خاتمه با تشکر از آقایان معین نادر ( مالک کادیلاک ) و آرش شیخ الاسلامی ( مالک بنز ) که خودروهای خود را در اختیار ما قرار دادند و تشکر ویژه از کادر پیسـت آزادی و آقایان علی آبادی و سهند غبرایی که هماهنگی‌های لازم جهت تهیه این گزارش را انجام دادند، توجه شما را به جدول مشخصات فنی این دو خودرو جلب می‌کنیم.

 

گذشته درخشان‌ آمریکایی یا غرور مهندسی‌ آلمانی؟



شارژ سریع موبایل