مسلمانان نخستین بار در سال (۹۲ هجرى قمرى / ۷۱۲ میلادى) به سركردگى محمدبن قاسم ثقفى بخشى از دره سند را تا مولتان اشغال كردند ولى این پیشروى جزیى و محلى بود. در واقع تسخیر هند در دوره غزنویان از سال ۳۷۰ هجرى قمرى (۹۹۱ میلادى) به بعد آغاز مى شود و مخصوصاً در زمان سلطنت سلطان محمود غزنوى (۴۲۱- ۳۶۱ هجرى قمرى) طى ۱۶ بار لشكركشى قسمت هایى از خاك هند به تصرف او و سپس جانشینانش درآمد.
دو قرن بعد از سلطان محمود سلطان شهاب الدین محمد غورى به شمال هندوستان حمله مى كند و آخرین پادشاهان و راجه هاى هندو را مغلوب مى سازد. امیران ترك كه در معیت او به هند تاختند درصدد برآمدند كه در سرزمین هند حكومت باثباتى برقرار كنند. قطب الدین محمد آیبك كه از سرداران ترك بود و همراه شاه غور بود موفق شد بعد از مرگ شهاب الدین محمد غورى بر تخت سلطنت بنشیند و سلسله سلاطین ممالك هند را تشكیل دهد كه از سال ۱۲۰۶ تا ۱۲۹۰ میلادى در شمال هندوستان فرمانروایى كردند و بدین ترتیب حاكمیت اسلامى سیطره خود را در نواحى مختلف هندوستان گسترش داد. (نائینى ،۱۳۷۵ ص ۵۲)
• رضیه خاتون اولین سلطان زن مسلمان
در میان پادشاهان مسلمان رضیه خاتون اولین پادشاه زن دولت مسلمان ترك در دهلى بود كه سال ۶۳۴ هجرى قمرى با اقتدار به حكومت رسید.
دهلى از مهم ترین شهرهاى هندوستان شمالى است، كه در سال ۵۸۴ هجرى قمرى به دست امیر قطب الدین آیبك كه لقب «سپه سالار» داشت و یكى از غلامان شهاب الدین محمدبن سام غورى پادشاه غزنه و خراسان بود فتح شد. (ابن بطوطه، ج ،۲ص ۴۳۴)
در سال ۶۰۷ هجرى قمرى (۱۲۱۰ میلادى) آیبك در هنگام بازى چوگان از اسب به زیر افتاد و فوت شد و فرزندش آرام شاه به سلطنت نشست اما همان سال از سلطنت خلع و اعدام گردید. پس از او ایلتمش «شمس الدنیا والدین» غلام و داماد قطب الدین آیبك با تصاحب عنوان فرمانروا به تخت سلطنت جلوس كرد.
ایلتمش در ابتداى حكومت رقباى خود را از بین برد و حكومت خویش را ثبات بخشید و پس از آن با عنوان «شمسیه» بر مردم حكومت مى كرد.
شمس الدین ایلتمش حاكمى عادل بود و به واسطه عدالتش مشهور بود. وى هر چند وزیرى هم نام خواجه نظام الملك وزیر مشهور دربار سلجوقیان را مامور رسیدگى به امور كرده بود، خود نیز بدون تشریفات شبانه روز براى احقاق حق مردم شخصاً به كارها رسیدگى مى كرد. (ابن بطوطه، ج،۲ ص ۴۳۶)
ایلتمش دستور داد كه مجسمه دو شیر از سنگ مرمر را در مقابل كاخش نصب كردند و رنگ هایى نیز كه به گردن مجسمه ها آویختند تا مردم در هر لحظه اى از شبانه روز بتوانند با به صدا درآوردن آنها با حاكم تماس بگیرند و دادخواهى نمایند.
• ولیعهدى رضیه خاتون
از میان فرزندان شمس الدین ایلتمش ناصرالدین محمود تنها فرزند مقتدر و بالیاقت او بود كه به هنگام حكومتش در بنگال وفات كرد. فرزندان دیگرش (ركن الدین و معزالدین) عقل و درایت دخترش رضیه را نداشتند. (ابن بطوطه، ج،۲ ص ۴۳۵)
رضیه خاتون زنى عادل و دوستدار مردم بود و تربیت پدر بسیار روى او تاثیر داشت و ایلتمش با درك این موضوع كه او بر تمام رموز اداره امور مملكت واقف است به سال ۱۲۳۲ م پس از فتح گوالیور و به هنگام بازگشت به دهلى وزیر و عده اى از امرا را احضار كرد و ولیعهدى رضیه خاتون را به اطلاع آنها رسانید و به وزیرش تاج الدین محمود نیز دستور داد كه منشور ولایتعهدى را تهیه كند. (طبقات ناصرى، ج،۱ ص ۴۵۷)به هنگام آماده شدن این منشور امراى بانفوذى كه با پادشاه در تماس بودند علت تعیین رضیه خاتون را به پادشاهى مسلمانان هند به رغم وجود پسران پادشاه كه در سن بلوغ نیز بودند، جویا شدند و نامناسب بودن تصمیم پادشاه را در این خصوص به او تذكر دادند.
سلطان ایلتمش معایب پسرانش از جمله مى خوارگى و غرق شدن در رویاهاى جوانى و اینكه هیچ كدام از آنها توانایى اداره مملكت را ندارند، برشمرد و نیز توانایى رضیه خاتون و مناسب بودن انتخاب او به ولیعهدى و روشن شدن محاسن این انتخاب را در آینده به حاضرین گوشزد كرد.
رضیه خاتون براى حكومت تمام اوصاف پادشاهى را بهتر از فرزندان ذكور ایلتمش دارا بود، در عین جنگجویى و جسارت زنى بسیار خوش خوى و دوستدار و پشتیبان علما و دانشمندان بود، مادرش تركان خاتون نیز از مقتدرترین زنان حرم محسوب مى شد.ایلتمش در سال ۱۲۳۶- ۱۲۳۵ فوت كرد. پس از مرگ او یك گروه از امرا خواستار به سلطنت رسیدن رضیه خاتون بودند. ولى گروه دیگر میل داشتند یكى از پسران ایلتمش به نام ركن الدین فیروزشاه را به سلطنت برسانند. بالاخره این گروه با كمك و وساطت شاه تركان مادر ركن الدین موفق شدند.
مى خوارگى و لاابالى گرى بیش از حد ركن الدین باعث گردید كه اداره امور تمام كارها به دست شاه تركان بیفتد. بعد از مدت كمى اكثر حكام ولایات و همچنین غیاث الدین محمد یكى دیگر از پسران ایلتمش سركشى آغاز كردند و از پرداخت بعضى مالیات ها سر باز زدند. آشفتگى اوضاع بر تیرگى روابط رضیه خاتون با شاه تركان مادر ركن الدین افزود تا آنجا كه شاه تركان او را تهدید به مرگ كرد.
این شایعه در شهر پیچیده و طرفداران رضیه خاتون خود را آماده حمایت از او كردند در این زمان شاه تركان مادر ركن الدین به طرفداران رضیه حمله كرد، اما طرفداران رضیه در شهر دهلى شاه تركان را مجبور به پناه گرفتن در كاخ خود كردند. به محض رسیدن ركن الدین به شهر گیلوگهرى مادرش شاه تركان اسیر گردید و امراى لشكر به پایتخت آمدند پس از بیعت كردن با رضیه خاتون او را به تخت سلطنت نشاندند.
رضیه خاتون به محض جلوس به تخت سلطنت بعضى از امرا و طرفداران ترك خود را براى دستگیرى ركن الدین به شهر گیلوگهرى فرستاد. امرا پس از اسیر كردن ركن الدین او را به دهلى آوردند و به دستور حاكم جدید او را به زندان انداختند تا آنكه در سال ۶۳۴ ه ق / ۱۲۳۶ م فوت شد.ابن بطوطه در مورد به سلطنت رسیدن سلطان رضیه خاتون مى نویسد: «ركن الدین تحت تاثیر مادرش شاه تركان در حق برادرش بناى ظلم گذاشت و به این علت خواهرش رضیه خاتون تصمیم به نابودى او گرفت و در یكى از روزهایى كه ركن الدین در مسجد بود، رضیه خاتون لباس تظلم خواهى پوشید و به پشت بام قصر قدیمى (دولت خانه) رفت و با نشان دادن خود به مردم شهر شروع به صحبت كرد كه برادرم ركن الدین برادرمان معزالدین (یا قطب الدین محمد) را نابود كرد و حال قصد نابودى مرا دارد و نیز جوانمردى، عدالت و بخشش پدرش را به مردم یادآورى كرد.
مردم ركن الدین را در مسجد دستگیر كردند به حضور سلطان رضیه خاتون آوردند، رضیه خاتون گفت: «قاتل باید به قتل برسد.» لذا ركن الدین به جرم قتل برادرش اعدام گردید. به علت كوچك بودن سایر فرزندان ایلتمش امرا به اتفاق رضیه خاتون را به سلطنت نشانیدند.» (۶۳۴ ه . ق / ۱۲۳۶ م)رضیه خاتون كه تنها زنى بود كه سلطنت اش را از راه عهد به دست آورده بود با خیانت تركان شاه مجبور به قهر و غلبه گردید تا به حق خود رسید.
• اقدامات سلطان رضیه خاتون
رضیه خاتون در سال ۱۲۳۶م به تخت سلطنت جلوس كرد. او ابتدا به اوضاع نابسامان خاندان شمسیه (سلاله ایلتمش) سروسامان داد. عدالت را بر جامعه حاكم كرد و رفتار عادلانه با مردم پیش گرفت. (طبقات ناصرى، ج،۲ ص ۶۳۹)
براى سكه هایى كه در اوایل سلطنتش ضرب گردید، عبارات «عمده النسوان ملكه زمان سلطان رضیه بنت شمس الدین ایلتمش» و در جاى دیگر «رضیه الدنیا والدین» و عناوین دیگرى نظیر «بلقیس جهان» به چشم مى خورد.این زن برجسته در ابتداى سلطنت مواجه با شورش هاى فرصت طلبانى شد كه از جمله به نورالدین كه علیه مذاهب حنفى و شافعى مردم را تحریك مى كرد، مى توان اشاره كرد كه پس از كشته شدن عده زیادى از قرامطه، حمله شورشیان دفع شد.
در دربار نیز وزیر او نظام الملك جنیدى با همدستى امرایى كه از سلطان رضیه دل خوشى نداشتند در دروازه شهر دهلى اجتماع كردند و بدین ترتیب توانستند شهر دهلى را محاصره كرده ولى سلطان رضیه از شهر خارج شد و در كنار رودخانه جمنه اردو زده و از آن محل جنگى را كه میان طرفداران و دشمنانش در جریان بود، اداره مى كرد، تا آنكه ملك عزالدین محمد سالارى و ملك عزالدین كبیر خان ایاز به طرف اردوى سلطان رضیه آمد و با او ملاقات و مصالحه كردند پس از آن سایر امراى شورشى قرارگاه هاى خود را ترك كردند و متوارى شدند.
بدین ترتیب دولتى كه سلطان رضیه تشكیل داد با تعیین خواجه مهذب قائم نظام الملك به سمت وزارت و تعیین ملك سیف الدین آیبك به سمت فرماندهى سپاه رو به گسترش و انتظام رفت و تمام امرا و ملك ها حاكمیت او را قبول كردند. (طبقات ناصرى، ج ،۱ ص ۴۶۱)
اما پس از مدتى كه ملك سیف الدین آیبك فوت كرده جلال الدین یاقوت حبشى را به شغل امیرالامرایى منصوب كرد و همین مسئله حسادت سایر امراى ترك را برانگیخت و این امرا درصدد ایجاد دسیسه علیه سلطان رضیه برآمدند، زیرا تمام مقام هاى مهم دولتى و اداره ایالات در دست غلامان ترك خریدارى شده توسط ایلتمش بود.سلطان رضیه از این زمان به بعد بود كه براى مقابله با امراى ترك، لباس مردانه به تن كرد و بدین ترتیب در انظار مردم ظاهر شد. (میرخواند، ج ،۴ ص ۶۵۲)او در حالى كه همیشه مسلح به تیر و كمان بود سوار بر فیل در میان مردم ظاهر مى شد، همچنین ذكر شده است كه نقاب پیچه به صورت خود مى زده است. (طبقات ناصرى، ج ،۱ ص ۴۶۰)
• سرانجام یكتا سلطان زن مسلمان شرق
پس از انتصاب جلال الدین یاقوت حبشى به سمت امیرالامرایى، حسادت امراى ترك و دسیسه هاى آنان علیه سلطان رضیه گسترش یافت. به دنبال شورش هاى والیان، سلطان رضیه لشكریان زیادى جمع آورى نمود و پایتخت خود دهلى را به سوى شورشیان ترك گفت. (۶۳۷ ه.ق)به محض نزدیك شدن سلطان رضیه به برهند (منطقه شورشى) امراى ترك به سپاه او هجوم بردند و امیرالامرا یاقوت حبشى را به قتل رسانیدند. (میرخواند، ج،۴ ص ۶۵۲)
سلطان رضیه پس از مرگ یاقوت حبشى و امتناع سایر امرا از حمایت او توسط امراى شورشى دستگیر و به قلعه «برهند» فرستاده شد و زندانى گردید و پس از مدتى حاكم برهند، ملك اختیارالدین آلتونیه، با او ازدواج كرد و پس از آن دعوى سلطان رضیه را به منزله حق خود دنبال كرد و سپاهى جمع آورى كرد و این سپاه را به سوى دهلى فرستاد. در دهلى بهرامشاه برادر ناتنى سلطان رضیه به مقابله با خواهرش برخاست و در نتیجه آلتونیه دستگیر گردید و سلطان رضیه اسیر شد. (۶۳۸ ه.ق/۱۲۴۰ م)
درباره سرنوشت سلطان رضیه روایت هاى گوناگونى نوشته شده كه از جمله ابن بطوطه به شهید شدن او به دست هندوها اشاره مى كند و مى نویسد: «سلطان رضیه پس از شكست خوردن در جنگ براى اینكه اسیر نشود، از مقابل سپاهیانى كه برادرش بهرامشاه از شهر دهلى به مقابله با او فرستاده بود، فرار كرد، او در حین فرار گرسنگى و مشقت زیاد كشید و در راه به كشاورزى كه مشغول شخم زدن مزرعه خود بود، برخورد. از او خوراكى خواست. كشاورز تكه نان خشكى در اختیار او گذاشت. رضیه پس از خوردن نان به علت خستگى زیاد به خواب رفت. پس از خوابیدن رضیه كشاورز كه بر زن بودن او آگاهى یافته بود به طمع تصاحب لباس هاى گرانبهاى سلطان رضیه او را كشت و جسدش را در مزرعه دفن كرد و اسب او را نیز به طرف دیگرى روانه كرد.
چندى بعد مرد كشاورز براى فروش قسمتى از البسه سلطان رضیه عازم بازار گردید و اهالى بازار با مشاهده لباس سنگ دوزى شده وگرانبها در دست یك كشاورز فقیر به شك افتاده و او را به حضور قاضى شهر بردند و كشاورز به قتل سلطان رضیه اعتراف كرد. جنازه سلطان رضیه طى مراسمى مذهبى به خاك سپرده شد و قبه اى بر مزارش ساختند. اینك قبر رضیه زیارتگاه است و از مزارات متبركه به شمار مى رود. (ابن بطوطه، ج ،۲ ص ۴۳۷)
• دستاوردهاى سلطان رضیه
تا شروع قرن سیزدهم با توجه به نمونه نادر حاكمیت زنان در دنیاى مسیحیت اروپاى غربى سلطان رضیه اولین و باقدرت ترین پادشاه زن مسلمان در دنیاى اسلام بود.سلطان رضیه نزدیك به چهار سال رسماً اداره امور مملكت وسیعى نظیر یك امپراتورى را اداره كرد. او براى مملكت خود نمونه اى از عدالت و قدرت بود. سلطان رضیه گذشته از قابلیت ادارى و نظامى در صنعت و هنر نیز استعداد غیرقابل انكارى داشت. اشعار دلنشین او با تخلص شیرین دهلوى یا شیرغورى وجود دارد. بعد از سلطان رضیه امراى جاه طلب ترك در زمان جانشینان او راحت ننشستند و زمینه تضعیف حكومت شمسیه را فراهم كردند. خاندان شمسیه جاى خود را به خاندان بالابان داد.