آیرا لوین، نویسنده چندان شناخته شده ای در ایران نیست.از او که دانش آموخته رشته فلسفه بود،چند فیلمنامه،رمان و نمایشنامه منتشر شد که جوایز معتبری برایش به ارمغان آوردند.
لوین دو بار جایزه معتبر ادگار آلن پو را به خاطر نگارش داستان های اسرارآمیز و یک بار هم جایزه برام استوکر را برای یک عمر فعالیت در زمینه رمان وحشت به دست آورد.شاید معروف ترین اثر او در ایران رمان «بچه رزماری» است که رومن پولانسکی بر مبنای آن فیلمنامه فیلمی به همین نام را نوشت و کاندیدای دریافت جایزه اسکار شد.
نمایشنامه «دام مرگ» لوین که نامزد جایزه تئاتری معتبر تونی بود،رکورد طولانی ترین اجرا را در بین تریلرهای برادوی دار است.
نمایشی میان پردههای توهم تا واقعیت
«اتاق ورونیکا»تریلری است پیچیده با طراحی دقیق جزئیات داستانی و نمایشی که ساختار پازل مانند آن تداعی گر سنت رمان های معمایی نویسندگانی همچون ادگار آلن پو،دشیل همت،آگاتا کریستی،ریموند چندلر،ژرژ سیمنون و...است.لوین در این نمایشنامه به سرنوشت دردبار منحرفین جنسی پرداخته است.
سه نفر از شخصیت های نمایشنامه(کنراد،ورونیکا و مرد جوان) مبتلا به بیماری روانی هستند.«اتاق ورونیکا» در دو پرده نوشته شده است:در پرده اول از یک دانشجوی رشته جامعه شناسی به نام سوزان خواسته می شود تا نقش دختری منحرف به نام ورونیکا را بازی کند.
در پرده دوم معلوم می شود که ورونیکای واقعی با فریب دادن و کشتن دختران جوان از جمله سوزان تلاش می کند تا خود را از زیر بار فشار روانی گذشته تباه و تیره اش برهاند.قتل های سریالی در همان اتاقی اتفاق می افتد که ورونیکا در آن زندانی بوده است.ساختار دراماتیک نمایشنامه تطابق زیادی با مراحل مکتب روانکاوی و نظرات زیگموند فروید دارد.
مفهوم «ناخودآگاه» به عنوان مدفن موقت آرزوها و امیال واپس رانده شده به خوبی در اتاقی که متعلق به ورونیکا بوده،تجلی یافته است،به دیگر بیان،اتاق مذکور ماهیت مکانی و هویت فیزیکی خود را از دست داده و به تدریج به فضایی روانشناختی برای ریشه یابی بیماری شخصیتهای سایکوپات نمایشنامه تبدیل می شود.
ورونیکا برای تسکین روحی خود دختران جوان را به قربانگاه می برد؛با قتل هر دختر،بخشی از خاطرات آزارنده از ناخودآگاه ورونیکا به سطح خودآگاهش میآید تا از بار سنگین گناهان و عذاب وجدانی که متحمل میگردد،کاسته شود.
بازی با توهمات سیسی(خواهرورونیکا) توسط سوزان یکی از جالبترین ایده های لوین است که البته جامه عمل نمیپوشد. سوزان خطاب به ورونیکا و کنراد میگوید:«بازی کردن با توهمات دیگران درست نیست.این کار باعث می شه به اون توهمات وابسته تر بشن...».
در پرده دوم تماشاگر متوجه میشود که مبتلایان به برخی از بیماری های روانی چقدر عالی و دقیق می توانند مثل یک هنرپیشه حرفه ای نقش آدم هایی که از جنس خودشان نیستند را ایفا نمایند و دیگران را بفریبند.تبدیل این ایدههای روانشناختی درخشان لوین به نمایش صحنهای، فشار روانی شدیدی بر کارگردان و بازیگر وارد میآورد.
کارگردانی این متن بسیار دشوار است چون کوچکترین لغزش در اجرا و رها کردن بازیگران سبب لو رفتن موضوع و در نتیجه از دست رفتن جذابیتهای نمایش خواهد شد. باوراندن نقش های پیچیده نمایش نیز آسان نیست.هیچ کدام از نقش ها را نمیتوان به هنرپیشگان آماتور سپرد. تنوع فزون از حد اکتها و دیالوگ های هر نقش انرژی زیادی از بازیگر میگیرد.
ناهمگونی نقشها و بازیگران
برای در آوردن این نقش ها تمرکز مدام و نفس کم نیاوردن الزامی است.تماشای اجراهای صحنهای این نمایشنامه به خاطر تکان دهنده بودن ایده مرکزی(انحراف اخلاقی خواهر و برادر) فقط برای بزرگسالان مجاز است،کودکان و نوجوانان از فشار روانی نمایش مصون نخواهند ماند (در بروشور نمایش رضا ثروتی نوشته شده:«تماشای این نمایش برای افراد زیر 13 سال توصیه نمی شود»).ثروتی پیچیده ترین و دشوارترین نقش نمایشنامه را به بهناز جعفری که سابقه زیادی در ایفای نقش بیماران روانی دارد،سپرده است.
این انتخاب کاملا درست بوده است اما بقیه هنرپیشهها به نقشها نمیخورند و نمی توانند پا به پای بازی قدرتمند و کم نقص جعفری پیش بروند.بازیگران با هم هماهنگ نبوده و در تشخیص پارتنر خود در بیشتر صحنه ها سردر گم اند.
ستاره پسیانی به واسطه بازی متوسط و کم حس و حالی که ارائه داده، نتوانسته حسهمدلی تماشاگر را نسبت به خود برانگیزاند، واکنشهای چهرهاش کمی دیرهنگام است و انگار در صحنههای کلیدی از بقیه جا میماند.
با آغاز پرده دوم،تماشاگر به واسطه فاش شدن هویت واقعی آدم ها به شدت غافلگیر میشود و در پی این غافلگیری، نمایشنامه با قدرت پیش میرود.چهرهپردازی و طراحی لباس در اجراهای صحنهای نمایشنامه «اتاقورونیکا» نقش کلیدی دارند زیرا ماجراها در دو مقطع تاریخی مختلف از طریق بازسازی گذشته در زمان حال روی داده و پرسوناژ های نمایشنامه مدام هویت واقعی خود را پنهان میکنند.
سارا اسکندری،گریمور نمایش،با تغییر دادن بی اغراق چهره بازیگران در پرده دوم موفق شده تا غافلگیری مورد نظر لوین را تحقق بخشد.گریم چهره و بافت مو و کلاه گیس از جمله امتیازات برجسته نمایش است.
نمایشی روانشناختی
اوج غافلگیری نمایش در لحظه ای رقم می خورد که بهناز جعفری کلاه گیسش را برداشته و سر تراشیده و بی مویش نمایان میشود.طراحی لباس نمایش میتوانست بهتر از این باشد؛به نظر می رسد ندا نصر بیشتر در پی طراحی لباس برای شخصیت های خارجی بوده تا بیماران روانی به عبارت دیگر او به هویت غربی کاراکترها توجه داشته و صفات و خصایل رفتاری پاتولوژیک آن ها را در شکل لباس ها نادیده گرفته است.
«اتاق ورونیکا» به اشتباه نمایشنامه ای ترسناک جلوه داده شده است در حالی که این متن بیشتر یک نمایشنامه روانشناختی است که از پتانسیل وحشتزایی نیز برخوردار است.اگر چه تئاتر ترسناک در ایران چندان مسبوق به سابقه نیست اما می تواند برای تماشاگر ایرانی جذاب باشد.
در اجرای ثروتی تلاش برای ترساندن تماشاگر محسوس نیست؛به نظر می رسد ورونیکا بیش از سوزان در کانون توجه او بوده و بیشتر دلمشغول نمایشی کردن مایه های روانکاوانه اثر بوده است تا ماجراپردازیهای ترسناک.طراحی صحنه نمایش از حد متوسط فراتر نمی رود.صحنه هلالی(سه سویه) و کمی شیبدار نمایش تناسب چندانی با متن لوین ندارد.
اجرای نمایشنامه «اتاق ورونیکا» قاعدتا در صحنه قاب عکسی بهتر جواب میداد زیرا این نوع صحنه خفقان و بستگی فضا و احساس محبوس شدن را بهتر به تماشاگر انتقال داده و به تمرکز او بر دنیای درهم ریخته بیماران روانی کمک می کند.اجرا در صحنه هلالی ضمن آن که به فضاسازی لطمه زده و حس اسارت سوزان را کمرنگ كرده،کار بازیگران را نیز سخت تر کرده است.
آن ها مجبورند در صحنه ای باز و کاملا رؤیت پذیر برای تماشاگر،نقش آدم هایی را ایفا کنند که قرار است در خلق موقعیتی رازآمیز مشارکت داشته باشند.ثروتی به تبعیت از متن،عامدانه از خلق فضاهای سوررئال اجتناب كرده است شاید به همین خاطر هم موارد استفاده خلاقه از رنگ،نور و صوت در نمایش اندک است و نورهای رنگی موضعی و افه های صوتی وحشت زا به عنوان محمل مناسبی برای ورود و نفوذ به جهان مالیخولیایی ورونیکا مورد توجه واقع نشدهاند.
نمایشنامه پایان باز بسیار خوبی دارد؛ ورونیکا دچار از هم گسیختگی هویت میشود و خود را فرد دیگری میپندارد. او می خواهد از اتاقی که در آن زندانی شده،رهایی یابد اما همچنان محکوم به اسارت است.
ثروتی نیز در پایان نمایش،بر این دور باطل تأکید كرده است،دور باطلی که می تواند آغاز ماجرای مشابه دیگری را در دل خود بپروراند.«اتاق ورونیکا» اگر چه نمایش کم نقصی نیست و بهخصوص در فضاسازی ضعف های آشکاری دارد اما تجربه قابل اعتنایی از منظر روانشناختی در عرصه تئاتر ایران محسوب می شود.