سارا قاسمی جمعه ۲۱ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۷:۰۰

عید نوروزه و حاجی فیروزه .... حاجی فیروزه سالی یه روزه

ابراب خودم ، سامبولی غلیکم

ابراب خودم ، سرتو بالا کن

ابراب خودم ، بزبز قندی

ابراب خودم ، چرا نمی خندی

ابراب خودم ، فصل بهاره

ابراب خودم ، موقع کاره

ابراب خودم ، بلند شو خوش باش

ابراب خودم ، دیگه نمی آد جاش

ابراب خودم عمری که هی شد

بگو کی اومد و گذشت و طی شد

حاجی فیروز اومده سرتو بالا کن

عید نوروز اومده سرتو بالا کن

پر شده باغ و گلستان ز شکوفه

بلبل از راه اومده لونه شو نیگا کن

کوچه باغای قشنگ ده شمرون

یاکه آبادی های آباد ایروون

همه از شور و امید پر می شه وقتی

میخونه حاجی فیروز با لب خندون

ابراب خودم ، سامبولی غلیکم

ابراب خودم ، سرتو بالا کن

ابراب خودم ، بزبز قندی

ابراب خودم ، چرا نمی خندی

ابراب خودم ، فصل بهاره

ابراب خودم ، موقع کاره

ابراب خودم ، تو کنج هشتی

ابراب خودم ، پس چرا نشستی

رنگ صورتت سیاه اما

قلب پاک تو ، یه رنگ با ما

وقتی میخونی ، با رنگ شادت

همه جمع میشن از اینجا و آنجا

حاجی فیروز بخون صدات قشنگه

رختای تنت ، رنگ و وارنگ

صدای دایره ات ، نوای شادیست

می خونه باهات هرکی زرنگه

حاجی فیروز اومده سرتو بالا کن

عید نوروز اومده سرتو بالا کن

پر شده باغ و گلستان ز شکوفه

بلبل از راه اومده لونه شو نیگا کن

 

باز دوباره اومد عید نوروز   

باز دوباره اومد عید نوروز     

باید بخونه این حاجی فیروز

بر تن بکنم پیرهن رنگی

در دست بگیرم دایره زنگی

فریاد بزنم مژده که عید شد

زمستون باز نصیب جن و غیب شد

مژده بدم ای مردم بازار

بیدار بشین از خواب دلازار

بر پا بکنین هل هله و شور

با شمام بهار داره میاد زود

این مشکله این حقیر هر سال

خیلی سخته تا بیدار بشن مردم بازار

چاره ندارم تا روز نوروز

باید بخونه این حاجی فیروز

ابراب خودم سامبولی بلیکم

ابراب خودم سرتو بالا کن

ابرابه خودم از خواب بیدار شو

اربابه خودم همراه ما شو

با بنده که چند صد ساله هستم

دستتو بیار بزار تو دستم

با همدیگه یک صدا بخونیم

بعد از این دیگه با هم بمونیم

بشکن بشکنه بشکن

من نمیشکنم  بشکن

این ور بشکنم این گله داره 

اون ور بشکنم اون گله داره

بیچاره دله من که عجب حوصله داره



شارژ سریع موبایل