هنری فورد، این صنعتگر مشهور آمریكایی بیش از هر فرد دیگری برای ارائه روشهای تولید انبوه صنعت نوین نقش داشته است. با به كارگیری چنین روشهایی استاندارد زندگی را ابتدا در میان مردم كشور خود و درنهایت در تمام كشورهای جهان به طور وسیع افزایش داد.
فورد كه در «دیربورن» میشیگان متولد شده بود هیچگاه به دبیرستان نرفت. او پس از خاتمه تحصیلات دبستانی به عنوان شاگرد ماشین كار در دیترویت به كار پرداخت. سپس تعمیر كار و سرانجام استادكار شد. هنگامی كه در سال 1885 كارل بنز و گوتلیب دایملر، هر كدام مستقل از دیگری، اتومبیل خود را اختراع كرده و روانه بازار كردند فورد جوانی بیست و دو ساله بود.
«كالسکه بدون اسب» خیلی زود توجه فورد جوان را به خود جلب كرد. در سال 1896 اولین اتومبیلی را كه خود طراحی كرده بود، ساخت اما علی رغم استعدادی كه داشت اولین و دومین اقدام او در كسب و كار با شكست مواجه گردید. اگر فورد در چهل سالگی مرده بود اكنون از او تنها به عنوان مردی شكست خورده یاد میشد.
اما فورد به آسانی دلسرد نشد. در سال 1903 بار دیگر تلاش كرد و در نتیجه این سومین اقدام، تشكیل كمپانی فورد، بود كه به ثروت، شهرت و اهمیتی پایدار دست یافت.
موفقیت سریع كمپانی فورد عمدتاً مرهون این برداشت اصلی و اساسی فورد بود كه او آن را در یكی از آگهیهای اولیه كمپانی خود چنین بیان میكند:
«ساخت و فروش اتومبیلی كه به ویژه برای استفاده روزمره شغلی، حرفهای و خانوادگی طراحی شده است... ماشینی كه به خاطر فشردگی و جمع و جور بودن به طور یكسان از سوی مردان، زنان و كودكان مورد پسند و تحسین قرار گیرد. سادگی، ایمنی، آسایش همه جانبه و بالاتر از همه بهای فوقالعاده مناسب آن، آن را در دسترس هزاران نفری قرار میدهد كه هیچگاه نمیتوانستند در مورد پرداخت قیمتهای افسانهای كه برای اغلب ماشینها خواسته میشود، حتی فكر كنند.»
فورد با مدلهای اولیه خود، گرچه كاملاً مناسب بودند، نتوانست به آن اهداف بلند دست یابد. اما مدل مشهور T كه در سال 1908 روانه بازار شد به خوبی آن نظریات را تأمین كرد. بدون تردید آن مدل نامآورترین اتومبیلی بود كه تا آن هنگام تولید شده بود و در نهایت بیش از پانزده میلیون دستگاه از آن فروخته شد.
مدتها قبل از آن فورد دریافته بود در صورتی كه هزینههای تولید را كاهش دهد میتواند محصولاتش را با قیمت پایینتری بفروشد. برای وصول به این هدف مجموعهای از روشهای بسیار مؤثر تولید را در كارخانههای خود پیاده كرد.
این روشها عبارت بودند از:
قطعات كاملاً قابل تعویض
حد اعلای تقسیم كار
خط سوار كردن قطعات
تمام اینها به منظور افزایش كارایی كارگران صنعتی طراحی شده بود. فورد معتقد بود نباید وقت كارگر با مجبور كردن او برای رفتن به دنبال مواد و ابزار مورد نیاز، و یا حتی برداشتن آنها از روی زمین، تلف شود. به جای آن فورد ترتیبی اتخاذ كرد تا با استفاده از نوار نقاله، سر سره و نقالههای متحرك بالای سركار را نزد كارگر بیاورد.
مواد و ابزار در سطح وسیعی توزیع میشد و كارگر میتوانست وظیفه خود را بسیار سریعتر انجام دهد. او بر این باور بود كه در تلاش دائم برای یافتن تكنیكهای برتر و كاراتر باید روشهای تولید به دقت تحلیل گردد. كارهای پیچیده و مركب را باید به كارهای ساده تجزیه نمود. به این ترتیب انجام آن حتی از كارگر غیرماهر، كه ممكن است كمهوش، بیسواد و یا حتی معلول باشد، بدون نیاز به گذراندن دورههای طولانی كارآموزی برمیآید.
هیچ یك از این نظریات در اصل متعلق به فورد نبود. «الی ویتنی» بیش از یك قرن قبل از قطعات قابل تعویض استفاده كرده بود. «فردریك وینسلو تیلور» كارشناس معروف بهرهوری تمام این نظریات را در نوشتههای خود آورده بود و چند كارخانه كوچكتر مدتها بود كه از خط سوار كردن قطعات استفاده میكردند. اما فورد اولین تولیدكننده بزرگ بود كه این نظریات را یكجا و با تمام وجود به كار گرفت.
نتایج كار واقعاً خیرهكننده بود:
در سال 1908 ارزانترین مدل T به بهای 825 دلار فروخته شد تا سال 1913 قیمت آن تا 500 دلار پایین آمد و در 1916 به 360 دلار تنزل كرد و بالاخره در سال 1926 قیمت خردهفروشی آن به 290 دلار رسید. همچنان كه قیمت پایین میآمد میزان فروش بالا رفت. ایالات متحده به كشور مردم «سوار بر چرخ» بدل شد و فورد ثروتمندترین فرد بخش خصوصی جهان گردید.
همچنان كه كارگران فورد بیشتر تولید میكردند او نیز قادر شد دستمزد بالاتری به آنها بپردازد. در سال 1914 او حداقل دستمزد روزانه را در كارخانههایش تا پنج دلار بالا برد و با این كار دنیای صنعت را شگفت زده كرد.
این مبلغ برای آن زمان بسیار زیاد و تقریباً دو برابر متوسط دستمزدی بود كه پیش از این در همین كارخانهها پرداخت میشد. از سطح بالای دستمزدی كه فورد معمول كرد به ناچار در سراسر كشور تبعیت شد و در نتیجه كارگران كارخانهها از فقر و تنگدستی بیرون آمده و به طبقه متوسط راه یافتند.
اما ابداعات فورد اثر مبسوطتری نیز داشت. او در مورد روشهای تولید انبوه خود پنهانكاری نمیكرد. برعكس بسیار مشتاق بود كه آنها را به اطلاع همگان برساند. سایر تولیدكنندگان با مشاهده موفقیت فورد روشهای تولید او را تقلید كردند. نتیجه این كار افزایش چشمگیر تولید در سراسر كشور و در نهایت در تمام جهان بود.