حس بویایی از طریق عصب اول جمجمهای منتقل میشود. گیرندههای عصبی در انتهای بینی و نزدیک کف مغز قرار دارند.
زمانی که هوای بوداری وارد بینی میشود به گیرندههای انتهایی بینی برخورد کرده و موجب تحریک آنها میشود که این تحریک به قسمتهای مختلف مغز رفته، تفسیر میشود و بو تشخیص داده میشود.
هر عاملی مانند سرماخوردگی یا وجود تومور در بینی که موجب شود بو به گیرنده عصبی نرسد، از بین رفتن حس بویایی را سبب میشود و به همین علت است که هنگام سرماخوردگی، بو و طعم غذا را احساس نمیکنیم.
متاسفانه در برخی سرماخوردگیها ویروس، گیرنده بو را از بین میبرد که در این مورد حس بویایی دیگر قابل بازگشت نیست و این حالت بیشتر در زنان شایع است.
در برخی موارد نیز در اثر ضربه یا تصادفات، احتمال قطع عصب بویایی وجود دارد که در این حالت هم بازگشت حس بویایی امکانپذیر نیست.
اطلاعات بویایی در قسمت پشت سر درک میشود. در مواردی که ضربهای به پشت سر وارد میشود، با از بین رفتن مرکز درک حس بویایی امکان دارد فرد دیگر قادر به تشخیص بو نباشد و در این حالت در حالیکه کل مسیر بویایی سالم است، اما به دلیل از بین رفتن مرکز پردازش اطلاعات بو در مغز، فرد بوها را تشخیص نمیدهد.
در مواردی که عصب دچار مشکل شده باشد، امکان بازگشت حس بویایی وجود ندارد، اما در سایر موارد از جمله سرماخوردگیهای معمولی با استفاده از درمان دارویی و با گذشت دو تا سه روز، حس بویایی مجددا بازمیگردد، زیرا در این موارد عصب سالم است و تنها مسیر بویایی دچار مشکل می شود.
در موارد پولیپ و گرفتگی بینی نیز با استفاده از درمان دارویی یا جراحی، میتوان حس بویایی را به افراد بازگرداند.
حس بویایی و چشایی به هم مربوطند
انسانها، موجوداتی ارتباطی هستند و همواره با جامعه و محیط اطراف خود ارتباط دارند. بر اساس ارتباطی که انسان ها با دیگران و محیط پیرامون خود برقرار میکنند، فرایندهای مربوط به زندگی مانند دردها، لذتها، احساسها و خلقوخوها هم در آنها شکل میگیرند.
آن چیزی که ارتباط ما را با محیط بیرون و اطرافیانمان برقرار میکند و شکل میدهد، حواس پنجگانه اصلی بویایی، بینایی، شنوایی، لامسه و چشایی است.
از آنجا که ما انسانها میتوانیم با حرف زدن، ارتباط مناسبی با دیگران برقرار کنیم، برخی از حواس پنجگانهمان هم ضعیفتر است. مثلا حس بویایی و چشایی در انسانها نسبت به حیوانات، کارایی و قدرت کمتری دارند.
نکته مهم اینجاست که حس بویایی و حس چشایی، بهشدت به هم وابسته هستند. بدلیل ارتباطاتی که بین اعصاب چشایی و بویایی وجود دارد، تقریبا این دو حس لازم و ملزوم یکدیگرند.
بهعبارت سادهتر، بوی خوب غذا میتواند باعث تحریک اشتها و لذت بردن از غذا شود.
از طرف دیگر، ما انسانها بهدلیل ضعف حس بویاییمان، بیشتر به تفکیک کلی بو بهصورت بوی خوب و بو بد میپردازیم، اما همین تفکیک کلی هم میتواند باعث ایجاد حس خوشایند در ما شود.
ارتباط افسردگی با حس بویایی
افرادی که حس بویایی خود را به دلایل مختلفی مانند از بین رفتن مخاط بینی یا ابتلا به تومورهایی که بر عصب بویایی در مغز تاثیر منفی میگذارند، از دست میدهند، بهتدریج دچار علایم اختلال افسردگی میشوند.
این افراد، علاوه بر اینکه از یکی از لذتهای زندگی که همان استشمام بوی خوشایند است، محروم میشوند، بهدلیل تاثیر حس بویایی بر چشایی، از لذت غذا خوردن هم محروم خواهند شد.
حالا اگر این دو محرومیت در کنار مشکلات دیگر زندگی مانند مشکلات مالی، اجتماعی، عاطفی و شغلی قرار بگیرند، میتوانند باعث تشدید یا بروز افسردگی شوند.
از طرف دیگر، افراد مبتلا به افسردگی هم از غذا خوردن لذت نمیبرند و یکی از دلایل این لذت نبردن را کاهش قدرت بویایی و چشایی در دوران بیماری میدانند.
یعنی بهدلیل ابتلا به افسردگی، هم حس بویایی فرد ضعیف میشود و هم اختلالی در پرزهای چشایی او رخ میدهد. بنابراین دیگر نمیتواند مانند گذشته از غذایی که میخورد لذت ببرد.
با این حال تاکید میشود از دست دادن حس بویایی، بهتنهایی نمیتواند باعث بروز افسردگی شود و اگر در کنار مشکلات دیگری که نام بردیم قرار بگیرید، زمینه برای ابتلا به این اختلال یا تشدید آن فراهم میشود.