«قاطرها» حالا هدف شلیک نیروهای مسلح در مرز ترکیه و عراق قرار گرفتهاند. زمانی که نام قاطر در مسائل مربوط به قاچاق به گوش میخورد، اغلب به یاد شخص سوار بر آن میافتیم. اما در گوشهای در مرز ترکیه ماجرا کمی متفاوت است.
قاچاقچیان با استفاده از این حیوان کالای قاچاق را از عراق به داخل مرز ترکیه میآورند. با این حال، به نظر میرسد که این قاطرها باید هزینه آن را متحمل شوند.
توجه: در این داستان مواردی وجود دارد که ممکن است برای خواننده آزاردهنده باشد.
به شرق آنکارا میرویم؛ 1300 کیلومتر آنطرفتر. جایی در میان مرز ترکیه و عراق که بادی خشک هم در آن در حال وزیدن است. روستاهای کردنشین در دل کوه وجود دارند که از طریق مسیرهای پر از سنگ و چاله به هم متصل شدهاند.
دههها است که زمینهای لمیزرع «شِرناق» شاهد درگیری بین کردهای جداییطلب و ارتش ترکیه هستند. اخیرا اما توجه ارتش ترکیه به قاچاقچیان معطوف شده است. چند هفته پیش گزارشی منتشر شد که حاکی از کشته شدن 25 قاطرِ «بدون همراه» بود.
پس از اینکه تصاویر حیوانات کشته یا زخمی شده در دامنههای پوشیده از برف را در رسانههای اجتماعی دیدم، تصمیم گرفتم که شخصا به روستای دورافتاده «اولودِره» بروم تا صحت این شایعهها را بررسی کنم.
فکر میکنم که متاسفانه این شایعهها حقیقت دارند.
وقتی به آنجا رسیدم، افراد روستا دور خودروی من حلقه زدند و از دیدن من هم خوشحال بودند و هم عصبانی! آنها میخواستند بدانند که چرا این اندازه طول کشیده تا یک روزنامهنگار به این کوه سفر کند.
تا رسیدم فهمیدم که قاچاق سیگار و سوخت تنها فعالیت این روستا است. از نظر افراد روستا، این کار هیچ اشکالی نداشت و تنها بحث بقا برایشان اهمیت داشت. یکی از مردان روستا گفت: «ما به آن نمیگوییم قاچاق؛ این یک تجارت است.»
دولت ترکیه در سوی دیگر ماجرا همه چیز را به شکلی دیگر میبیند. مقامات ترکیه میگویند که سالانه یک میلیارد بوکس سیگار قاچاق وارد کشور میشود. تجارتی که سه میلیارد دلار هزینه گردن اقتصاد ترکیه میندازد. اولودِره البته برای اتفاقی دیگر در ماه دسامبر 2011 نامی شناخته شده است. در آن ماه، دو جت اف 16 محموله قاچاق را نشانه گرفتند و در پی آن نیز 34 نفر کشته شدند. دولت ترکیه در آن زمان گفت که آنها شبهنظامیان کرد را هدف گرفته بودند.
تجمع کردها در سومین سالگرد حمله هوایی در اولودِره
پس از آن حمله، قاچاقچیان محلی متوجه خطر این سفر شدند. اما قاطرهایی که آنها در اختیار داشتند به اندازه کافی باهوش بودند که این سفر24 کیلومتری را به تنهایی طی کنند و همین مسئله موجب شگفتی و البته رهایی آنها بود. تنها کاری که مراقبان قاطرها باید انجام میدادند این بود که آن قاطرها را با خورجین خالی به مسیر درست هدایت میکردند. سپس قاطرها با محموله کالای قاچاق برمیگشتند. این تجارت غیرقانونی ادامه پیدا کرد.
اما صبح روز 23 مارس، گروهی از مردان برای جمع کردن چوب به بیرون رفته بودند. آنها مشغول نوشیدن چای بودند که ناگهان صدای تیراندازی شنیدند. یکی از مردان میگوید: «ما دویدیم تا قاطرها را نجات دهیم. افسار آنها را در دست داشتیم. تا آن اندازه نزدیک شده بودیم. اما آنها دست از تیراندازی برنداشتند. ما به سختی توانستیم فرار کنیم.»
ارتش به من اجازه نداد تا دوباره نزدیک این محل شوم. اما افراد روستا وقتی به آن محل رفتند با گوشی خود از قاطرها عکس و فیلم تهیه کرده بودند.
قاطرهای کشته شده در دامنه کوه
این حیوانات بیگناه به صورت ردیفی کشته شدهاند. از شواهد اینگونه برمیآید که آنها هدف تکتیراندازها قرار نگرفتهاند، بلکه مورد اصابت رگبار گلولههای سلاح خودکار قرار گرفتند. برخی از این قاطرها زخمی شده بودند و در نهایت نیز نجات یافتند. یکی از روستاییان داستان قاطری را برای من تعریف کرد که چندین گلوله خورده بود و به پایش به شدت آسیب وارد شده بود.
افراد روستا میگویند که پس از 23 مارس، تعداد حملات بیشتر شده و تا امروز نیز ادامه داشته است.
برخی از قاطرها زنده ماندند
قاطرها جز جداییناپذیر شرناق (Sirnak) هستند. در واقع این قاطرها حکم تویوتا لند کروز را برای افراد این منطقه دارند و قیمت آن بین 4 هزار تا 10 هزار دلار است.
البته این قاطرها برای افراد روستایی فقط یک وسیله حمل و نقل نیست. آنها نام گذاری میشوند و تمام افراد روستا شجرهنامه و شخصیت هر قاطر را به خوبی میدانند. میتوان هر قاطری را به هر کودکی در روستا نشان داد تا به شما بگوید که کدام اسب مادر و کدام الاغ پدر آن قاطر است. یکی از مردان روستا با کمی اغراق میگوید: «این قاطر بیشتر از پسرانم برایم مهم است. او یکی از اعضای خانواده من است.»
برخی از مردم روستا میگویند که قاچاق هیچ ارتباطی با مرگ این حیوانات ندارد. ارتش ترکیه مایل است که آنها را به وحشت بیندازد. یکی از آنها میگوید: «اگر اینجوری است، پس چرا آنها قاطرهای مرز ایران را نمیکشند؟»
«سِوگی اِکمِکسیلِر» فعال حقوق حیوانات در ترکیه میگوید دو ماه پیش به حدود 100 قاطر در نزدیکیِ مرز ایران شلیک شده بود. اما این شلیکها از فواصل دور صورت گرفته بود تا از کشمکشهای مرزی اجتناب شود. در واقع آن قاطرها کشته نشدند بلکه ترسیدند و دور شدند.
صبح یک روز در ماه آوریل، فرماندار شرناق «چُرناق علی احسان سو» شلیک دولت به قاطرها را انکار کرد. او میگوید که قاطرها از صدای شلیک ترسیده و از دامنه به پایین افتادهاند. همچنین، بهترین کاری که افراد روستا میتوانند انجام دهند این است که از قاطرها برای قاچاق استفاده نکنند. اکمکسیلر میگوید که هم ارتش و هم قاچاقچیان باید مسئولیت این اتفاق را بر عهده گیرند.
اما برای کردهای این روستا، قوم و روابط خانوادگی از مسائل سیاسی مهمتر است و بعید است که آنها به هشدار فرماندار گوش کنند. یکی از افراد روستا میگوید: «نیمی از اعضای خانواده من آنسوی مرز در عراق هستند. ارتش قاطرها و پسرعموی من را کشتند. من اجازه نمیدهم که فرزندانم از گشنگی بمیرند. حتی اگر تمام قاطرهایم را بکشند، باز هم قاطر میخرم و به قاچاق ادامه خواهم داد.»