دو بچه کافی است یا نیست؟ لااقل نیم قرن است که جامعه ایران با این «شعار- سوال» مواجه است. نسل های متوالی از ایرانیان که خود حاصل سیاست های متناقض جمعیتی هستند، هنوز هم با این شعار درگیرند. هر روز پوستر تازه ای با مضمونی متناقض که بچه بیشتر بهتر است یا نیست!؟ در سطح شهر و رسانه ها منتشر می شود.
اما باید گفت که جمعیت به خودی خود بار ارزشی ندارد. یعنی جمعیت زیاد یا کم یا جمعیت پیر یا جوان را می توان صرفا بر روی گراف ها و نمودارها و هرم های جمعیت نشان داد مهم برنامه ریزی برای این جمعیت است اما در ایران گویا در این زمینه هم باز معضل برنامه ریزی داریم. هر زمان دولت ها می خواستند برای جمعیت و باروری برنامه ریزی کنند، این برنامه ریزی به صورت آمرانه و از بالا و بدون درنظر گرفتن زمینه های لازم اجتماعی و فرهنگی بوده است در نتیجه معمولا نتیجه عکس داده است.
سیاست های جمعیتی دولت های ایران از ابتدا تاکنون
چگونه جمعیت ما به اینجا رسید؟
روزگاری در اوج شکوفایی اقتصادی دوران پهلوی دوم دستور رسید که «دو بچه کافیست» اما جامعه آن روز ایران مذهبی تر از آن بود که این دستور را بپذیرد.
بعد از انقلاب سیاست های تشویقی زادوولد و تعلیق برنامه کنترل جمعیت به فاصله اندکی موجب رشد سریع جمعیتی در ایران شد. با شروع جنگ بحث های سیاسی و ایدئولوژیکی نیز به این روند کمک کرد تا جایی که تلفات جنگ باعث شد که زوج های جوان افزایش تعداد بچه های متولدشده را به نوعی کمک به بازسازی «ارتش 20 میلیونی» بدانند.
نظام کوپنی و تامین اجتماعی مدل خاص آن زمان نیز باعث شد که نیازهای اولیه جمعیت به طور کامل تامین شود و در نتیجه به افزایش زادوولد خصوصا در شهرهای کوچک و روستاها و حاشیه های شهرها کمک کند. مردم خیال شان راحت بود که دولتی هست که شکم بچه هایشان را سیر کند. هر آن که دندان داد، نان هم بدهد.
اما بعد از اتمام جنگ تازه ابعاد تازه ای از این رشد بی رویه جمعیت روشن شد، تا جایی که حتی خود مسئولانی که روزگاری تشویق به زادوولد بیشتر می کردند، این بار شعار «دو بچه کافیست» را سرلوحه کار قراردادند. باز هم بحث کنترل جمعیت شروع شد.
موفقیت های چشمگیر برنامه های تنظیم خانواده در اواخر دهه 60 و 70 شمسی باعث کاهش نرخ موالید و کنترل جمعیت شد. تجزیه و تحلیل های جمعیت شناختی نشان می دهد که کشور ایران پس از تجزیه کاهش باروری، وارد مرحله ی جدیدی از تغییرات جمعیتی شده است. مشخصه اصلی این دوره جدید تحولات جمعیتی، نه تنها افزایش جمعیت نیست بلکه کاهش مداوم و مستمر باروری کمتر از حد جانشینی در درجه اول و سپس منفی شدن رشد سالانه ی جمعیت است که به مسائل مهم جمعیتی تبدیل خواهندشد. این باروری زیر سطح جانشینی اگر در طول زمان مداوم و پایدار باشد موجب بروز برخی از چالش های عمده برای کشور خواهدشد.
با مرور کوتاهی به روندی که وضعیت جمعیت ما را شکل داده است یک نقطه مغفول پیدا می شود. تمام مباحث مربوط به برنامه ریزی برای جمعیت این است که این برنامه ها در نبود بستر مناسب اجتماعی برای اجرا همواره مشکلات بیشتری پیش آورده اند.
رابطه جمعیت و اقتصاد
جمعیت عامل عقب ماندگی یا توسعه یافتگی؟
ترکیب سنی جمعیت کشورها با درجه توسعه یافتگی اقتصادی آن ها در ارتباط است؛ به این معنا که هرچه یک کشور توسعه یافته تر باشد از درصد جمعیت زیر 15 سال آن کاسته می شود و به جمعیت دو گروه دیگر افزوده می شود. پایه گذار این اندیشه ورت هایم جمعیت شناس و جامعه شناس هلندی است. به نظر وی حداقل 40 درصد جمعیت کشورهای توسعه نیافته در سنین کمتر از 15 سال قرار دارند و بدین سان آزمون 40 درصد یا آزمون ورت هایم به وجود آمد روند رشد جمعیت ایران در دوره های مختلف به چه شکلی بوده است؟
طی یک دوره صدساله جمعیت کشور 7 برابر شده اما این افزایش در طول زمان یکسان صورت نگرفته است. سرعت آن در آغاز رشدی 2 برابری داشت ولی در فاصله ای چهل ساله از 1280 تا 1320 بسیار کند بوده است. در حالی که در دوره پنجاه ساله 1385-1335 این رشد شتاب بیشتری گرفت و به بیش از سه و نیم برابر رسید.
جمعیت ایران در دوره 1355-1335 به طرف جوان شدن حرکت کرده است. شدت جوانی جمعیت در دوره 65-1355 بیشتر شده است و در دوره 55-1345 ساخت جوانی معمولی به خود گرفته بود. سرانجام در دوره 75-1365 به تدریج از شدت جوانی جمعیت کاسته و در دوره 85-1375 کاهش شدت جوانی جمعیت بیشتر شده است.
یکی از مشخصات بارز جوامع جهان سوم، جوانی جمعیت آن هاست، یعنی جمعیتی که در گروه های سنی کمتر از 15 ساله قرار دارد. در این قبیل جوامع، این نسبت در مواردی حتی به 50 درصد از کل جمعیت بالغ می گردد و نیمی از جمعیت صفر تا 14 سال است. در مقابل چنین پدیده ای، جوامع صنعتی وجود دارند که در آن ها این شاخص حدود 20 درصد اعلام شده است، یعنی چیزی نزدیک به یک پنجم از جمعیت در گروه های سنی کمتر از 15 ساله قرار دارد.
جوان تر شدن جمعیت ایران در دهساله بعدی یعنی سال های 65 تا 75 به بیشترین میزان خود در تاریخ جمعیت ایران می رسد و بالاخره پس از خاتمه جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و شروع دور دوم کنترل جمعیت از سال 1367 روند جوان تر شدن جمعیت به تدریج کاهش می یابد و آثار آن در آمارگیری جاری جمعیت در سال 1370 ظاهر می گردد.
فشارهای اقتصادی ناشی از جنگ و تورم ساختاری در اقتصاد ایران از یک سو و فعال شدن مراکز کنترل جمعیت و تنظیم خانواده در وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی آثار مثبت خود را بر کاهش روند جوانی جمعیت باقی می گذارد و سرانجام در سرشماری سال 1375 نسبت به سال 1365 این کاهش روند بیشتر می شود.
اما در سال های اخیر با توجه به رشد کمتر جمعیت و با مسئله ی سالخوردگی جمعیت که تبعات اقتصادی خودش را دارد مواجه شده ایم. هرقدر جمعیت کشوری جوان و گروه جوانان و سالخوردگان زیاد باشد گروه سنی میانه یعنی 15 تا 65 ساله ها در آن کمتر باشند جمعیت فعال آن مسئولیت سنگینی را برعهده خواهندداشت.
بنابراین در کشورهای کم رشد که طبقه جوان یعنی افراد زیر 20 سال حدود نصف جمعیت آنان را تشکیل می دهد بخش بزرگی از نیروی کار خلاق جمعیت فعال به مصرف تامین معیشت نورسیدگان که تعدادشان فراوان است می رسد و مسلما کوشش افراد در این گونه کشورها بیشتر متوجه امرار معاش خواهدبود. ساخت سنی جوان مرتبا سرمایه گذاری های عظیمی در جهت ارائه خدمات بهداشتی، آموزشی، رفاهی و مسکن برای جمعیت جوان کشور می طلبد اما در جمعیت های سالخورده مشکلات عمده ای نظیر هزینه های بالای بهداشتی و درمانی، کاهش جمعیت فعال و در آینده کمبود نیروی انسانی مطرح می شود.
مذهب و جمعیت؟
مذهبی تر شدن جامعه موجب رشد بیشتر جمعیت می شود یا نه؟
شاید پاسخ به این سوال در سطح جهان ساده تر از پاسخ به آن در سطح جامعه پیچیده ی ایران باشد. در سطح جهان معمولا جوامع مذهبی تر نرخ باروری و زادوولد بیشتری دارند. در کشوری همچون آمریکا خانواده های مذهبی معمولا بیش از 4 فرزند دارند. اما در ایران مسئله اندکی پیچیده تر است. در زمان محمدرضا شاه پهلوی با وجود تاکید بیش از اندازه حکومت بر اجرای برنامه سکولار و غیرمذهبی و تبلیغات زندگی سکولار، جامعه ایران برعکس عمل می کرد. خصوصا در انتهای دهه 50 شاهد رشد بیشتر زادوولد بودیم. بعد از انقلاب نیز در شور و هیجان اولیه انقلاب این رشد که از زمان شاه آغاز شده بود تا میانه دهه 60 ادامه یافت.
اما ما یک دوره سوم هم در این میان داریم. درست از زمانی که در زمستان سال 1367 وزیر بهداشت وقت از فتوای امام خمینی در باب مشروعیت استفاده از لوازم پیشگیری و کنترل موالید سخن به میان آورد شاهد این بودیم که کنترل جمعیت در جامعه مذهبی همچون ایران به خوبی اجرا شد. حتی در مناطق مذهبی تر یعنی شهرهای کوچک و روستاها این امر چنان گسترش پیدا کرد که موجب تعجب همگان بود. کاهش سریع رشد جمعیت با ناباوری ناظران خارجی و کسانی که کمتر با واقعیت های جامعه ایران آشنا بودند همراه بود.
اما اگر با اندکی دقت به تحولات بعد از انقلاب نگاه کنیم این امر را می توان دریافت که با ایجاد فرصت های آموزشی برای همه اقشار مردم خصوصا طبقات فرودست روستایی و همچنین بهبود خدمات عمومی بهداشتی و رشد کیفیت بهداشت در سرتاسر ایران در یک جامعه مذهبی هم می توان شاهد کاهش نرخ رشد جمعیت بود.
حال در شرایط فعلی اما گویا برخی برداشت های ایدئولوژیک خصوصا در بستر رقابت های منطقه ای و جهانی باز هم تاکید بر افزایش جمعیت را به یک سیاست اصلی در میان بخشی از حاکمیت تبدیل کرده است. این جا هم باز نقش پررنگ مذهب در تغییر ساختار جمعیتی را می توان دید.
زمینه های اجتماعی کاهش باروری
نقش تغییر سبک زندگی زنان در جمعیت
طی 30 سال گذشته، میانگین سنی ازدواج مردان از 20 سال به 28 سالگی تغییر یافته است و در همین رابطه، سن ازدواج زنان ایرانی نیز از میانگین 24 به 30 سال افزایش یافته است. در حال حاضر 40 درصد جمعیتی که در میدان سنی «ازدواج» قرار دارند مجرد زندگی می کنند. درواقع در این بین مجردبودن زنان در کاهش باروری نقش پررنگ تری دارد. تغییر سبک زندگی زنان موجب کاهش نرخ باروری می شود.
افزایش طلاق، نیز براساس آمار رسمی با شدت تمام رو به افزایش است و رشد سه برابری را نشان می دهد. در سطح کشور از هر 7 ازدواج یکیشان به طلاق منجر می گردد. علت اصلی سالخوردگی جمعیت کاهش مداوم باروری است و بنابراین ایران در آینده نزدیک با سالخوردگی جمعیت رو به رو نخواهدبود بلکه جمعیت آن در آینده نیز جوان تر خواهدشد ولی شدت آن نسبت به گذشته کاهش خواهدیافت. درواقع این مسئله موجب می شود که جمعیت ایران به صورت ناهمگونی رشد کند. از طرف دیگر نمی توان به صورت دستوری و از بالا نسبت به تغییر سبک زندگی زنان جامعه واکنش چکشی نشان داد.
جمعیت و امنیت
پراکنش جغرافیایی جمعیت ایران باید به چه شکلی باشد؟
ترکیب و تحولات جغرافیایی جمعیت، با رشدی شتابان و فزاینده درجهتی رو به شهرنشینی بیشتر و تمرکز بیش از حد آن هم به صورت خودجوش و نه برنامه ریزی شده، می رود. وجود اختلافات بالقوه طبیعی در نواحی مختلف ایران به ویژه خشونت های اقلیمی و شرایط نامساعد فیزیوگرافی، توزیع نابرابر نیروی انسانی ماهر و متخصصین کار اداری و مدیریت محلی، توزیع نابرابر امکانات و تجهیزات آموزشی و فرهنگی، بهداشتی و خدماتی را در نواحی مختلف کشور همه و همه دست به دست هم داده اند که توزیع جمعیتی در ایران نامتوازن باشد.
این امر در میان مدت مشکلات امنیتی برای کشور پدید می آورد. پراکنش نامناسب جمعیت از طریق مهاجر های روستائیان به شهرها، تخلیه جمعیت شهرهای کوچک به شهرها بزرگ خودش مشکل بزرگی است. اثرات این عوامل کاملا روی تراکم و توزیع جمعیت، مشکل و نحوه بهره برداری از زمین، استقرار کارخانجات و صنایع، پاگرفتن مراکز آموزشی، تمرکز خدمات در نواحی ویژه،... مشهود خواهدبود. نتیجه اش را می توان در چند مورد کوتاه خلاصه کرد:
1- رشد فزاینده و شتاب آلود جمعیت خصوصا در کلان شهرهای فاقد برنامه ریزی شهری؛ همچون تهران، مشهد، تبریز و اصفهان.
2- جوانی جمعیت و نیاز به اشتغال بیشتر در یک اقتصاد نه چندان پویا.
3- مشکلات امنیتی در مناطق حاشیه ای و مرزی به دلیل خالی شدن از جمعیت.
4- سرعت و حجم فزاینده ی تحرک جمعیت (مهاجرت) بدون برنامه.
5- تمرکز تمام امکانات زندگی در شهرهای بزرگ و خالی شدن هرچه بیشتر روستاها و شهرهای کوچک تر.
چه باید کرد؟
سیاست های جمعتی در ایران باید چه باشد؟
با نگاهی به پژوهش های انجام شده در زمینه مسائل جمعیت شناسی و همچنین برنامه های کنترل جمعیت که در ادوار مختلف اجرا شده است، متوجه می شویم که بیشتر این پژوهش ها بر مسائلی همچون رشد جمعیت، باروری و مهاجرت متمرکز شده اند و کمتر به حوزه اقتصادی پرداخته شده است.
با این وجود مسئله جمعیت و رشد آن در مسئله رشد اقتصادی واقعا موثر است. درنتیجه باید بیش از گذشته به تبعات اقتصادی و البته امنیتی رشد یا کاهش نرخ باروری و جمعیت بپردازیم. در کنار آن باید به پس زمینه های مذهبی، سیاسی و اجتماعی جامعه پرداخت که آیا یک جامعه زمینه های لازم برای اجرای یک سیاست تشویقی یا پیشگیرانه در زمینه افزایش و کاهش جمعیت را دارد یا نه؟
به نظر می رسد باید برخی واقعیت های موجود را پذیرفت. رشد جمعیت ایران با توجه به بالارفتن سطح تحصیلات و تغییر سبک زندگی خصوصا در میان زنان کاهش پیداکرده است. این کاهش را هم با چند دستور از بالا یا مشوق هایی همچون جایزه یک میلیون تومانی برای هر بچه نمی توان تغییر داد. از طرف دیگر پنجره ی جمعیتی ایران الان در دوران طلایی خود به سر می برد.
یعنی اکثریت قاطع جمعیت ایران در سنین فعالیت قراردارد. یعنی بین 15 تا 60 سال. این پنجره ی طلایی فرصت بزرگی برای یک جهش اقتصادی است. بعد از آن دوران ثبات اقتصادی است که قطعا در آن زمان رشد جمعیت به یک حد معقول و قابل قبولی خواهدرسید. پس به نظر می رسد باید بیشتر به فکر جمعیت کنونی کشور بود تا جمعیتی که قرار است فردا دنیا بیاید.