آخر سال که میشود خیلیها میروند دنبال مهمترینها و بهترینهای سال، تاپتنها و از این جور چیزها. سال 2014 هم که تمام شد همینطور بود، مجلهها و سایتهای خودرو بهترین و مهمترین محصولات و دستاوردهای صنعت ماشین را در سالی که گذشت مرور کردند. "تاپ اسپید" اما در این بین مطلب جالبی داشت درباره "10 افتضاح مهم" سال 2014 یا همان "10 خودرو بدتر" سال 2014. همه این ماشینها قرار بود به محصولات موفق و پرفروشی برای سازندگانشان تبدیل شوند ولی عاقبت به یک آبروریزی و شکست منجر شدند یا به خاطر اشکالاتشان و یا به خاطر ناکام ماندن در فروش و بازاریابی.
همه این ماشینها از کارخانههای برتر از جمله بنز و بامو و ... بیرون آمدهاند و به خاطر همین شکست این محصولات، هریک به رسوایی برای تولیدکنندگانشان تبدیل شد. درباره موفقیت یا شکست محصولی در دنیای اتومبیل شاید بشود خیلی سلیقهای قضاوت کرد که در این صورت ممکن است بعضی از این ماشینها از نظر خیلیها اتومبیلهای خوبی به نظر برسند اما ملاک فروش است. چون به هر حال صنعت اتومبیل یک بیزینس و به دنبال سود است و به ویژه این ماشینها همگی با امید فروش و سودآوری تولید و به ضرر و شکست منجر شدهاند. بنابراین با این شاخص که البته منطقی هم هست میشود گفت همه آنها باعث پشیمانی سازندگان بودهاند.
میشود از این هم پیشتر رفت و گفت شکست در فروش برای مثلا بنز بسیار فاجعهبارتر از شکست در فروش یک محصول برای کارخانهای کمتر اسم و رسمدار است چون به هر حال بنز و بامو و برندهایی از این دست به اعتبار نام و شهرت خوبی که دارند میتوانند حتی در صورت تولید افتضاحترین محصولات هم در بازاریابی، حداقلی از فروش را متصور شوند. البته شاید همین نکته است که خیلی وقتها برعکس کارکرد مثبتی که دارد با اعتماد به نفس کاذبی که به همراه میآورد باعث خلق این افتضاحها میشود. بهتر است نگاهی به این 10 افتضاح بزرگ بیاندازیم.
1. Lamborghini Huracán
شاید به خاطر اینکه ظاهر بقیه لامبورگینیها را دارد و به راحتی نمیشود از کنار آن گذشت، خیلیها تعجب کنند که این ماشین چرا در لیست 10 افتضاح بزرگ 2014 قرار گرفت است. اما اهل فن که سال گذشته میلادی محصولات لامبورگینی و فعالیتهای این کارخانه را جدیتر دنبال کردند قبول داشته باشند که نه فقط هوراکان، بلکه همه محصولات این کارخانه ایتالیایی در سال 2014 برای خودشان فاجعهای بودند.
شاید بشود یک مطلب هم با تیتر "همه افتضاحهای لامبورگینی در سال 2014" نوشت و محصولات این کارخانه در سال گذشته را در آن برشمرد ولی از آن میان این یکی دیگر واقعا یک شکست واقعی بود. انگار مهندسان و کارکنان لامبورگینی تنبل شدهاند! آنها این ماشین را در اوج بیسلیقگی و روزمرگی ساختهاند. تقریبا هیچ تکنولوژی جدید یا نوآوری که بشود درباره آن صحبت کرد نه در طراحی بدنه این ماشین و نه در سیستم فنی و پیشرانش وجود ندارد. با این که در لیست 10 افتضاح ما، این یکی از همه سریعتر است و با صفر تا صد 2/3 ثانیهایاش چشم را خیره میکند ولی اگر آن را در کنار محصولات پیشین لامبورگینی بگذاریم و با استانداردهایی که این کارخانه دارد مقایسه کنیم میفهمیم که واقعا چیز فوقالعادهای نیست.
این ماشین قرار بود حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشد ولی وقتی به بازار آمد قافیه را به رقبایی مثل فراری 458 اسپشیال، مکلارن 650اس و پورشه 911 باخت و نتوانست سهم زیادی از بازار را از این محصولات بگیرد. آوازه لامبورگینی به خاطر ماشینهای دیوانهای که چشم خیابانها را خیره میکردند همهجا پیچید، محصولات جدید ولی دیگر چندان نوآورانه و تعجب برانگیز نیستند. واقعیت همین است. لامبورگینی به روزمرگی افتاده و اگر میخواهد دوباره به اوج برگردد باید تکانی به خودش بدهد.
2. BMW 2 Series Active Tourer
وقتی بنز اولین نسل کلاس B را در سال 2005 بیرون داد کمتر کسی فکر میکرد این سری ماشینها موفقیت قابل توجهی به دست بیاورند. ولی حالا شاید دومین نسل این ماشینها در آلمان موفقترین محصولات در کلاس ماشینهای MPV باشند اگرچه که در مقایسه با رقیبانشان کمیگرانتر هستند ولی لابد ارزشش را دارد که این همه بامو سری 2 را روی دست میبرند! این یکی اما وقتی در سال 2014 بیرون آمد کمیناامید کننده بود.
کلیات ماشین بد نبود ولی مشکلات جزئی اما متعدد کمیموفقیت تازه بامو را کمرنگ کرد. اول از همه اینکه اصلا این چه اسمیاست که بامو روی این ماشین گذاشته است؟! "اکتیو تورر"! اصلا حس رانندگی و گاز دادن به آدم نمیدهد و فکر میکنید درباره یک گجت الکترونیکی یا یک جور آبمیوهگیری دارید حرف میزنید! نکته دیگر این بود که بامو از چند سال پیش در این کلاس ماشینها برخلاف رقبای سنتیاش مثل آئودی همه ماشینها را دیفرانسل عقب طراحی میکرد. البته این تفاوت مشکلی هم نداشت و اتفاقا به یک نکته بارز این کارخانه تبدیل شده بود که همه، محصولات آن را با این ویژگی میشناختند. حالا چه کاری بود که یکدفعه پس از آنقدر اصرار روی متفاوت و خاص بودن –که البته جواب هم داده بود- این یکی را مثل رقبایشان دیفرانسیل جلو بسازند؟ این مدل شاید بهتر بود یک مینی شود تا یک بامو سری 2. شاید بگویید اینها کافی نیست که این ماشین را در بین 10 افتضاح 2014 قرار دهیم ولی اشاره به آنها ضرورت داشت.
3. Cadillac ELR
ما به شما میگوییم دقیقا چطوری شد که کادیلاک این ماشین را درست کرد. یک روز مهندسان و کارکنان کادیلاک نشسته بودند که یکدفعه یک "شورولت ولت" رد شد. دیدند خیلی گرانتر و پرزرق و برقتر از چیزیهایی است که آنها تولید میکنند. و با خودشان گفتند چرا که نه؟! یکی مثل این میزنیم! البته یک جا را اشتباه خوانده بودند؛ اینکه اگر کسی بخواهد کلی پول بدهی کپی یک چیزی را بخرد، خوب میرود همان پول را میدهد اصلش را میخرد. تازه ایده ولت که یک ماشین با تکنولوژیهای سبز بود اصلا به این ربطی نداشت! ایالآر قیافه خوبی دارد.
این را کتمان نمیکنیم. ما که بخیل نیستیم! اما آن را هم نمیشود نکته مثبت این ماشین دانست چون در سری ماشینهایی قرار دارد که با خط تولید "کانورج" که یک زبان طراحی کادیلاک است ساخته شده و زیباییاش را مدیون خلاقیتی است که این کارخانه یکبار در گذشته درباره یک کانسپت به خرج داده و هنوز نانش را میخورد –که البته سر این یکی نخورد!- قیمت مدلهای مختلف ایالآر از هفتاد هشتاد هزار دلار شروع میشود رو به بالا. آخر چهکسی اینقدر پول پای این میدهد؟! همین شد که کادیلاک بعد از یکسال به زور چندتا بیشتر از هزار عدد از این ماشین فروخته. چرا؟ دلیلش خیلی واضح است؛ به خاطر اینکه شما با عین همین پول میتوانید یک تسلا مدل اس بخرید که در زرق و برق چیزی از این کم ندارد، سواریاش خیلی بهتر است و تازه کلی هم خرج بنزین رو دستتان نمیگذارد.
4. Mercedes-Benz GLE
حالا معلوم شد چرا بنز چندین سال در این وزن حاضر نبود با بامو کشتی بگیرد. واقعا چرا بنز برای سالها حاضر نبود در کلاس ماشینهایی مثل بامو X6 محصولی معرفی کند و بخشی از بازار این ماشینها را به خودش اختصاص بدهد؟ دلیلش وقتی معلوم شد که بنز بالاخره سعی کرد این کار را بکند. برای اینکه بنز بخواهد در این کلاس ماشینها با کهنهکارهایی مثل بامو رقابت کند، هم خیلی دیر بود و هم این چیزی نبود که بتواند آن کار را بکند. در حالی که بامو سرگرم طراحی نسل دوم X6 بود بنز داشت ماشینی طراحی میکرد که بتواند با نسل اول رقابت کند.
خب این یعنی عقبماندگی. این شد که GLE از خیلی جهات پیش پا افتاده است. اولا درباره طراحیاش باید گفت عین یک خوک چاق و خسته است. انگار باید رژیم بگیرد. از بیرون هم که آن را میبینید دلتان میخواهد سرش فریاد بزنید "از سر راهم برو کنار گندهبک!" تازه این در حالی است که بامو در طراحی نسل دوم X6 حتی به سمت باریکتر کردن و ظرافت بیشتر در طراحی آن رفته است. نکته دیگری که درباره طراحی این ماشین وجود دارد این است که به جای اینکه در مقابل بامو X6 خلاقیت و نوآوریهایی داشته باشد که بشود از بعضی جهات این را نسبت به آن برتری داد کاملا تحت تاثیر بامو X6 ساخته شده است، حتی ظاهرش هم همینطور.
اگر از پشت یک نگاه به ماشین بیاندازید متوجه میشوید ما چه میگوییم. با توجه به اینکه معماری زبان طراحی MHA در کارخانه بنز هنوز کامل نشده طراحان GLE مجبور شدهاند آن را روی پایه ماشینهای کلاسام بنا کنند که بسیار قدیمی و زمخت است و تازه آنها را مجبور کرده تعداد اجزا سازنده اتاق را به طرز غیرعادی زیاد کنند. به نظر ما که قیافهاش اصلا چیز جالبی نشده، بهخصوص رنگ سفیدش. طراحی داخلیاش را هم اگر نگاه کنید میبینید که انگار این ماشین 5 سال پیش طراحی شده.
5. Opel Corsa E
یک موقع خدایی نکرده نمیخواهیم بگوییم اپل کورسای جدید به درد نمیخورد و نخرید و از این حرفها ولی حرف ما این است که این ماشین آن "نسل جدید" و "انقلاب" و "عصر تازه"ای که اپل تبلیغ میکرد نیست. اپل کورسایی است که البته بهتر شده و پیشرفت کرده؛ همین! دیگر چه معنی میدهد به آن بگوییم نسل جدید اپل کورسا؟! یعنی اینقدر با قبل فرق کرده؟ البته شاید خود اپل هم قبول داشته باشد که ماشین آنقدر چیز متفاوتی که آنها رویش مانور داده بودند از آب در نیامد.
شاید در مورد قیافه ماشین بشود با اغماض تغییرات را در حد "نسل جدید" بودن قبول کرد. طراحی این ماشین بر اساس زبان طراحی SCCSانجام شده است که جنرال موتور از سال 2002 با همکاری فیات روی آن کار کرده بود. اولین ماشینی هم که بر اساس این زبان طراحی ساخته شد Grande Punto خود کارخانه فیات بود که سال 2005 بیرون آمد. بعد مدلهایی مثل Corsa D اپل و MiTo آلفا رومئو آن را به بلوغ رساندند. البته جیپ هم به سراغش رفت –که شاید نمیرفت بهتر بود!ـ و سرانجام کورسا E بر اساس آن طراحی شده است. به هر حال از نظر طراحی میشود گفت که نسبت به کورسای قبلی تغییر داشته و در آن بازنگری شده ولی درباره سیستم پیشران و تکنولوژیهایی که در ماشین است باید گفت بیشترش همان چیزی است که از 12 سال پیش اپل از آن استفاده کرده است. حالا اینکه چطور به این گفتند "نسل جدید" دیگر خدا میداند.
6. Smart Forfour
اگر کارخانه اسمارت را در چند کلمه خلاصه کنیم و بگوییم"کارخانهای در حال پیشرفت" شاید بشود همه مدلهای اخیرش را کارهای موفقی دانست و ماشینهایش را تحمل کرد! اینکه کارخانه تولید ماشینهای کوچک است، اینکه ابتدا کارش را با بودجه کم و با همکاری سواچ و دایملر بنز شروع کرد و بعد به تابع دایملر تبدیل شد و قرار اصلا این است که ماشینهای اصطلاحا "میکرو" تولید کند، همه اینها درست ولی بالاخره چی؟! نباید آن ماشینی که آخرش از کارخانه بیرون میآید چیز بهدردبخوری باشد؟
اگر نه که خب درش را تخته کنند بروند خانه تخت بخوابند! کارخانه کلی بالا پایین را از سر گذرانده و حالا در تولید سومین نسل از محصولاتش همچنان ناموفق بوده است. " اسمارت در سالهای گذشته 2 برادر شبیه هم یعنی رودستر کوپه را طراحی کرده است و یک ماشین به اسم فورفور که بر اساس میتسوبیشی کالت طراحی شده است.
اسمارتیها فکر کردند با تولید نسل دوم این ماشین موفقیت نسبی نسل اول را تکرار میکنند. ولی اشتباه کردند چون یادشان رفت اصول طراحی یک مینی از جمله جلو بودن موتور و دیفرانسیل جلو بودن را رعایت کنند. البته با رنو هم همکاری کردند که کارخانه درست و حسابی است ولی به اسمارت پیشنهاد داد که ماشینش را بکشد و بزرگتر کند. نتیجه یک ماشینی شد با کیفیت پایینتر از توئینگو رنو ولی با قیمت بالاتر از آن. ما که اصلا پیشنهاد نمیکنیم!
7. Volkwagen XL1
برای چندین سال متمادی به خصوص از وقتی که فردیناند پیئچ در سال 1993 مدیر کارخانه شد، فولکس واگن به دنبال طراحی مدلهای عجیب و غریب رفت. البته این نوآوریها بیشتر مربوط به ظاهر ماشینها است و فولکس انصافا در ساخت موتور و سیستمهای پیشران و تعلیق حرفی برای گفتن ندارد. در تبلیغها هم مدام از کلمات "سریعترین" و "کم مصرفترین" استفاده میکنند.
آخر سریعترین در بین چه ماشینهایی؟! وگرنه همه میدانند بوگاتی سریعترین ماشین است. درباره کممصرف بودن هم نمیشود به این راحتی چنین ادعایی کرد چون اگر بروی یقهشان را بگیری و بگویی چطور ماشینهای شما کممصرفترین است میگویند در بین ماشینهای فلان وزن با فلان حجم موتور و ... یعنی هزارتا تبصره باید بزنند تا ادعایشان درست از آب در بیاید.
XL1 اولش یک کانسپت بود. تا اینجایش اشکالی ندارد چون بالاخره آدم میگوید یکی از این طراحها یک روز حالش خوب نبوده این ماشین را طراحی کرده، ولی دیگر کی به اینها گفت این ماشین را تولید کنند؟!
ظاهرا فقط عجیب است و آدم را یاد فیلم جنگ ستارگان میاندازد ولی اصلا زیبا و خوشایند نیست. نه اینکه این را ما بگوییم. این نظر مردم بوده وگرنه که این ماشین روی دست فولکس واگن باد نمیکرد. درست است که مصرف بنزینش خیلی پایین است ولی شما 130 هزار دلار پول بدهید پای این که کمی مصرف بنزینتان پایینتر بیاید؟! انصافا هم به جز ظاهرش چیز دیگری ندارد که بشود دربارهاش صحبت کرد.
8. MINI Hardtop 4-Door
پس از اینکه مینی تحت سرپرستی بامو قرار گرفت این سومین نسل از ماشینهایی است که بیرون میآید. بالاخره دست پخت بامو را که نمیشود گفت بد میشود ولی موضوع این است که ماشین از ایدهها و شکل و شمایل مینی افسانهای خیلی دور شده است. البته عدهای هم در پاسخ به این انتقاد میگویند دیگر دورهزمانه عوض شده و آن ماشین را باید به خاطرات سپرد. میگویند پیادهسازی تکنولوژی و مدرن شدن ماشین اجازه نمیدهد ابعاد و قیافه سابقش را حفظ کند. البته درباره 4 در شدنش شاید این حرف درست نباشد.
درباره بزرگ شدنش که اصلا با فلسفه مینی نمیخواند هم احتمالا همینطور است. در ضمن همه این تغییرات میشود گفت در چند نمونه قبلی که ماشین به تولید رسیده جز هم اضافه شدن درها چیزی نمیشود دربارهاش گفت. شاید این تغییرات را بعضیها هم اصلا بپسندند ولی فراموش نکنیم همین ماشین با 2 در اضافهتر 1000 دلار گرانتر درمیآید. مینی ماشینی است که یکی از مهمترین ویژگیهایش ارزان بودن آن است. پس مطمئنا 1000 دلار تفاوت چیزی نیست که خریدارانش آن را نادیده بگیرند.
شاید بامو به تولید ماشینهای دیگری عادت دارد و این موضوع و حساسیت خاص را نمیتواند درک کند. به هر حال هر چه که هست اینکه فروش ماشین پایین آمده را دیگر کسی نمیتواند انکار کند.
9. Lincoln MKC
لینکلن که میتوانست به یکی از برندهایی تبدیل شود که خوراک آمریکاییها است و با ماشینهای لوکس و راحت در این اوضاع بازار رقبایی مثل کادیلاک را بفرستد توی باقالیها فقط به سایهای از آن کارخانه رویایی تبدیل شد. آخرین مدل آنها یعنی MKC که یک شاسی بلند با قیافه نهچندان بد است هم چندان کمکی به ارتقاء برند این کارخانه و اعتبار آن نمیکند.
نه اینکه بد باشدها نه؛ ولی مشکل این است که مالی هم نیست! قضیه این است که در این میدان و در سطح شاسیبلندهایی مثل این، رقبا بسیار زیادند و محصولات بسیاری دنبال کسب سهم از بازار هستند. حالا اگر شما با یک کارت معمولی وارد این بازی شوید معلوم است که نمیتوانید پیروزی بزرگی کسب کنید.
ظاهر ماشین را هم که نگاه کنید میبینید که طراحی بدی ندارد و دوست داشتنی است ولی چیزی شاخصی هم به چشمتان نمیخورد و نظرتان را به خودش جلب نمیکند. حتی اسمش را هم که در نظر بگیرید همینطور است. MKC هیچ جذابیتی ندارد. مثلا اگر MKD بود یا MKB چه فرقی میکرد؟
همین را داشته باشید حالا بروید در اتاقش بنشینید، یا در کاپوتش را بزنید بالا، یا قدرت موتور، سرعت و شتاب و این جورچیزهایش را در نظر بگیرید؛ در مورد همه چیز همینطور یک ماشینی است که بد نیست! یک کارخانه که دنبال اسم و رسم است اینطوری به هیچ جا نمیرسد و باید کاری بکند. وگرنه خیلی بهتر از این ماشین را با مشابه همین پول یا نهایتا کمی بیشتر میتوانید از فورد بخرید.
10. Saab 9- 3
شاید بپرسید:"ساب 3-9 که خیلی سال است دیگر تولید نمیشود؛ پس چرا این یکی را در بین 10 ماشین افتضاح سال 2014 آوردهاید؟" البته تقریبا حرفتان درست است چون این مدل در سال 2014 تولید نشده است.
اما موتور این ماشین دقیقا همان چیزی است که در "اپسیلون 1" جنرال موتورز استفاده شده است. البته قبل از آن این موتور در سال 2002 سر از اپل وکترا در آورد. پس از چندین تغییر غیرعادی در ساب 3-9، از دسامبر 2013 دوباره تولیدش شروع شد تا برای سال 2014 و حتی بعد از آن فروخته شود.
حالا ساب 3-9 جدید تحت مالکیت چینیها و سوئدیها تولید میشود برند و آرم "جیریفین" را هم به آن زدهاند. (این یکی از ماشینهایی است که وارداتش آغاز میشود و بازار ایران را هم در ماههای آینده تحت تاثیر قرار میدهد.) خیلی شبیه ساب قدیمی است. البته صندلیهایش عوض شده و آپشنهای جدید هم به آن اضافه کردهاند.
کسی احتمالا نشمرده و یادش نمیآید که این چند میلیونیومین بار است که حق تولید و فروش این ماشین را ساب به دیگران واگذار میکند. این ماشین یکی از افتضاحهای سال 2014 نیست بلکه قبلترها طراحی شده ولی چون در سال 2014 دوباره برای بار nام تولیدش را شروع کردهاند گفتیم آن را در لیستمان بگذاریم.