یونان كشوری است كه به دلیل موقعیت جغرافیایی خاصی كه دارد به بخشها و محدودههای مختلف تقسیم شده و مكانهای دیدنی متنوع موجود در آن تفاوتهای خیلی زیادی با هم دارند.
در بخشهای مختلف یونان گویشها، آداب و رسوم، رقصها و افسانه های متفاوتی رایج است.در هر بخش یونان بزرگ كه در طول قرنها سنتهای خود را به وجود آوردهاند، هیچ روش یكسان و مشابهی برای انجام دادن كارها وجود ندارد. ولی بعضی از این سنتها بیشتر از بقیه مورد قبول عموم واقع شدهاند. البته آنها باورها و اعتقادات بیشماری دارند كه پرداختن به همه آنها به زمان زیادی احتیاج دارد و ما به ناچار فقط به برخی از آنها اشاره می كنیم.
رسم و رسوم مربوط به ازدواج در یونان باستان
در یونان عروسها روبنده قرمز و یا زرد داشتند كه نماد آتش بوده است. این روبندهها با رنگهای درخشانشان برای حفظ كردن عروس از دست اجنه ها و ارواح شیاطین استفاده میشده است. همچنین انگشتر الماس نماد قطرههای اشكهای خدایان بوده است و اعتقاد داشتند كه الماس نشان دهنده شعله های عشق نیز هست.یك عروس یونانی روز عروسیاش همراه خود یك حبه قند می آورده تا مطمئن شود زندگی شیرینی در انتظارش است، البته به جای قند می توانسته با خود گیاه عشقه نیز بیاورد.
جشن عروسی هم معمولاً شب برگزار می شده و در مهمانیهای مجللشان به عیش و نوش، خوردن، نوشیدن و رقصیدن مشغول می شدند، كه این رقصها شامل رقصهای مشهور دایرهای شكل یونانی می شده است. موقع چیدن ظرفها آنها را به خاطر خوش شانسی محكم روی زمین می كوبیدند و جالب اینكه روی سر نوازندهها پول می ریختند! برای خوشآمدگویی به مهمانان مغز بادام با روكش شكلات با اسم محلی Koufeta می دادند.
چشم زخم (چشم شور)
چشم زخم یا چشم شور یكی از مشهورترین خرافات یونانی است كه ریشه آن به فرهنگ هلنی و دوران بتپرستی آنان باز میگردد. در نقاشیهای قدیمی یونانی مربوط به دویست سال پیش تصویر چشم دیده شده است، چراكه فكر می كردند تصویر چشم، چشم زخم را از آنها دور میكند. چشم زخم در تمام سرزمینهای یونان شناخته شده است، همیشه میتواند به انسانها ضربه بزند و هیچ كس در برابر آن ایمن نیست.آیا برایتان اتفاق افتاده كه كسی از شما تعریف كند و بهتان بگوید امروز چقدر زیبا شدهاید و بعد بلافاصله سردردی وحشتناك بگیرید؟! آنها این قبیل اتفاقات را به چشم زخم نسبت می دهند.
(البته خود ما نیز چنین اعتقاداتی داریم!)البته چندین راه برای مقابله با چشم زخم وجود دارد. یكی از مطمئن ترین راهها استفاده از پر است. بیشتر مردم در لباس و یا در جیبشان یك پر نگه میداشتند. یك روش دیگر برای مقابله با چشم زخم این بوده كه روی یك طلسم آبی تصویر یك چشم را می كشیدند و از آن به عنوان دستبند و یا گردن بند استفاده می كردند.
به جای طلسم آبی از مهرههای آبی هم می توانستند استفاده كنند. ولی بیچاره آنهایی كه خودشان چشم آبی داشتند!!چون مردم فكر می كردند این افراد چشم شوری دارند و بنابراین اصلاً دوست نداشتند آنها ازشان تعریف كنند. اگر احیاناً یك انسان چشم شور ازشان تعریف می كرد، در بین آنها رسم بود كه بر زمین آب دهان می انداختند و گاهی برای اطمینان بیشتر كه حتماً بلا ازشان دور شود این كار را سه بار انجام می دادند.
روز سه شنبه
نحسترین روز در طول هفته برای مردم یونان روز سهشنبه است. چراكه در بیست و نهم سال 1453 در چنین روزی طی یك اتفاق غیر قابل تصور شهر قسطنطنیه از دست یونانیان خارج شد و به دست تركان عثمانی افتاد. گفته شده است كه اگر داد و ستد و یا كسب و كاری در این روز شروع شود، نشانه بدی برای صاحبانش خواهد بود و بیشتر یونانیها به این گفته اعتقاد دارند و میگویند شروع كردن هر كاری در روز سه شنبه عاقبت خوشی ندارد.
عدد 13
عدد 13 برای یونانیان نشانه خوشبختی و خوش شانسی است. البته اگر روز سیزدهم و سهشنبه مصادف شوند اصلاً نشانه خوبی نیست و برایشان بدبختی به همراه می آورد. بنابراین اگر روز سیزدهم ماه به سه شنبه بیفتد خیلی حواسشان را جمع می كنند و مراقب اوضاع هستند. البته این عدد به تنهایی خوش شانسی می آورد و در برخی از مناطق یونان می گویند كه 13 نماد حضرت عیسی و حواریونش است.البته ما هم نباید فراموش كنیم كه یونان در المپیك سیدنی 13 مدال را از آن خود كرد، پس عدد 13 نمیتواند نحس باشد!!
استخوان خفاش
برخی از مردم معتقد بودند كه استخوان خفاش نماد خوش شانسی است. این افراد یك استخوان كوچك خفاش را همیشه حتی وقتی كه بیرون می رفتند با خودشان می بردند. منتها تنها مشكل آنها تهیه كردن استخوان خفاش بود، چون كشتن خفاش را خیلی بد می دانستند. البته در برخی از جزایر كاملاً خلاف این پندار را داشتند و معتقد بودند خفاش نشانه بدبختی و بدشانسی است.
خروس
خروس برای یونانیان نماد مرگ و بدبختی بوده است. اگر آنها می دیدند و یا می شنیدند كه خروسی در حال قوقولی كردن است، برای رفع بلا شعری را بدین مضمون « از اینجا برو... از اینجا برو و برای من خبرهای خوب بیاور..» را می خواندند.