سمانه ربانی دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۴:۰۰

 ریشه‌هاست كه بذر امید را در دل انسان می‌كارد؛ كه اگر ریشه نباشد میوه‌یی به ثمر نمی‌نشیند. در روزهای استیصال زندگی، خاك مادری می‌تواند نقش دستاویزی را بازی ‌كند كه فرد با چنگ زدن به آن، آرامشی ریشه‌دار را تجربه ‌كند. «آلبر كامو» اما از آن دسته انسان‌هایی بود كه با وجود روح حساس، سرزمینی نداشت كه آن را وطن بنامد. بی‌جهت نیست دخترش اخیرا در صدمین زادروز این رمان‌نویس بزرگ، وی را یك «بیگانه ابدی» خوانده است.

«آلبر كامو»، نویسنده فرانسوی برنده نوبل ادبیات است كه در الجزایر به دنیا آمد اما با گذشت یك قرن از تولدش هنوز هیچ یك از این دو كشور وی را به عنوان چهره‌یی ملی نمی‌شناسند.

«كاترین كامو» دختر این نویسنده سرشناس اخیرا در این باره گفته است: آلبر كامو همیشه یك بیگانه خواهد ماند. این روزها از خالق رمان «بیگانه» در كشورهای مختلف جهان به بزرگی یاد می‌شود، اما هنوز فرانسه - كشوری كه كامو بیشتر عمرش را در آن سپری كرده - صدمین سالروز تولدش را جشن نمی‌گیرد.

كاترین می‌گوید: او به دنبال به رسمیت شناخته شدن نبود. 50 سال از مرگ رازآلود او می‌گذرد. آیا توسط KGB كشته شد؟ نمی‌دانم و نمی‌خواهم بدانم.

كاترین كامو با بغض ادامه می‌دهد: او پدرم بود و من او را از دست دادم. چیز بیشتری برای گفتن نمی‌ماند. از دست دادنش آنقدر وحشتناك بود كه فكر عمدی بودن جریان، از تحمل من خارج است. نتیجه فرقی نمی‌كند؛ او مرد.

كامویی كه در زمان مرگ تنها 46 سال داشت، هنگام دریافت جایزه‌ نوبل ادبیات جوان‌ترین نویسنده‌یی بود كه این افتخار مهم ادبی را كسب می‌كرد. این شخصیت برجسته‌ دنیای ادبیات اما، نه از سوی دولت سرزمین مادری‌اش و نه از سوی فرانسوی‌های همزبانش به رسمیت شناخته نمی‌شود. كامو كه در جوانی فوتبال را به طور جدی دنبال می‌كرد، پس از ابتلا به بیماری سل این ورزش را كنار گذاشت و وارد وادی فلسفه و روزنامه‌نگاری شد. او كار خود را سال 1938 در روزنامه تازه‌تاسیس جمهوریخواه الجزایر آغاز كرد، اما با نزدیك‌ شدن به جنگ جهانی دوم، داوطلب اعزام به میدان جنگ شد. این‌بار هم بیماری‌ مانع او شد و كامو را به سمت سردبیری روزنامه «عصر جمهوری» سوق داد؛ روزنامه‌یی كه در سال 1940 از سوی دستگاه سانسور الجزایر تعطیل شد.

مارس همان سال بود كه فرماندار سرزمین مادری كامو، او را تهدیدی علیه امنیت ملی دانست و به وی پیشنهاد كرد كه آن شهر را ترك كند و این آغاز كوچ كامو به فرانسه بود. به گفته كاترین، كامو در بسیاری از كشورها غیر از فرانسه مورد احترام قرار می‌گیرد. جشن 100 سالگی او در كشورهایی چون امریكا، هند، شیلی و اردن برگزار شد، اما هیچ جشن ملی‌ای به این مناسبت در فرانسه یا الجزایر برپا نشد.

فرزند 68 ساله كامو معتقد است: هنوز حس همدردی كامو با مهاجران فرانسوی و مخالفتش با استقلال الجزایر، آتش كینه را در این دو كشور روشن می‌كند. برگزاری نمایشگاه بزرگی در فرانسه به علت اختلافات بر سر مطرح شدن نام الجزایر در آن رویداد، لغو شد.

 

آلبر كامو، بیگانه‌ای میان فرانسه و الجزایر


كامو كه به پاریس رسید، ارتش نازی در حال نزدیك شدن به پایتخت بود. این شد كه او به همراه دیگر همكارانش در روزنامه «عصر پاریس» به شهر كارمون نقل مكان كرد و سپس به شهر غربی بوردو فرار كرد.

دسامبر 1941 كامو شاهد اعدام «گابریل پری» بود و این واقعه وی را بر آن داشت تا به اقدامات وحشیانه‌ آلمان‌های نازی واكنش نشان دهد. او در سال 1942 به عضویت گروه مقاومت فرانسوی به نام «نبرد» درآمد و یك سال پس از آن، روزنامه‌نگاری زیرزمینی را آغاز كرد. در همین حین، او با «ژان پل سارتر» - نویسنده و فیلسوف بزرگ - و «سیمون دوبوار» - فمینیست و نویسنده‌ مشهور - آشنا شد.

مساله استقلال الجزایر مهم‌ترین مبحثی بود كه كامو را از الجزیره‌یی‌ها دور كرد. او تا پایان عمر، مخالف استقلال الجزایر و اخراج شهروندان فرانسوی‌تبار این كشور بود، اما در عین حال هیچ گاه از گفت‌وگو درباره فقدان حقوق مسلمانان دست برنداشت. او طی 8 ماه، 35 مقاله تحت عنوان «الجزایر پاره پاره» را در روزنامه «اكسپرس» به نگارش درآورد.

كامو در ژانویه 1956 مسوول برگزاری یك گردهمایی عمومی در الجزایر شد كه مورد مخالفت شدید دو طرف مناقشه قرار گرفت .

كامو در آخرین مقاله‌یی كه با موضوع الجزایر نوشت، تلاش كرد از هیاتی متشكل از فرهنگ‌های مختلف بر مبنای مدل سویسی برای الجزایر دفاع كند كه این نیز مورد مخالفت طرفین دعوی قرار گرفت. از آن پس بود كه بیگانه دنیای ادبیات به سرزمین كاغذی پناه آورد و داستان كوتاه‌هایی را با موضوع الجزایر و شاهكارش «سقوط» خلق كرد.

كاترین كامو كه پدرش را فراتر از مرزهای جغرافیایی تعریف می‌كند، در سخنانش افزود: تعداد زیادی از روستاهای كوچك اطراف فرانسه هستند كه برای او مراسم بزرگداشت برگزار می‌كنند. مردم كتاب‌هایش را با اشتیاق می‌خوانند و او را شدیدا دوست دارند. بالاتر و بیشتر از كتاب‌هایش، مردم به خود او علاقه‌مند هستند؛ زیرا او انسانیت آنها را مورد خطاب قرار داده است. او در تمام كتاب‌هایش حضور دارد. سوالاتی را می‌پرسد كه برای همه پیش می‌آید و درد و رنجی را توصیف می‌كند كه همه درك كرده‌اند. دختر كامو در ادامه گفت: اینكه جشنی ملی برای سالروز تولد او در فرانسه برگزار نمی‌شود، امری طبیعی است؛ آنها كه در فرانسه بر سر قدرت هستند،

هیچ گاه كامو را دوست نداشتند و او هم آنها را. وی بارها گفته بود كه در خدمت رنج‌دیدگان تاریخ است و نه آنها كه تاریخ را ساخته‌اند. كامو هنوز در فرانسه یك بیگانه است و من از این بابت شگفت‌زده‌ام. چراكه وزرا نمی‌دانند كامو، نماینده این كشور است. من به او و به تصویری كه از فرانسه در ذهن جهانیان می‌سازد، افتخار می‌كنم.

كاترین سپس درباره عقیده مردم الجزایر گفت: بارها شنیده‌ام كه مردم معمولی الجزایر عاشق كتاب‌های كامو هستند. نظر آنها با سران حكومتی این كشور كاملا تفاوت دارد. او یك نژادپرست نبود و همان قدر كه به سرنوشت فرانسوی‌ها اهمیت می‌داد، برای سرنوشت مسلمانان الجزایر نگران بود.

دختر آلبر كامو در پایان سخنانش گفت: 35 سال است كه با رنج مرگ او درگیرم و هر روز و هر روز به او فكر می‌كنم. نمی‌دانم اگر بود، الان درباره دنیا چه فكر می‌كرد، با این رقابت‌ برای به چنگ آوردن پول، مصرف‌گرایی و نادیده گرفتن درد و رنج دیگری كه دنیا را پر كرده است. نمی‌توانم به جای او صحبت كنم، اما می‌دانم آنچه او نوشته، هنوز معنا دارد و كامو همچنان با مردم حرف می‌زند.



شارژ سریع موبایل