این داستانی است به قلم پائولو کوئیلو نویسنده اخلاق گرای برزیلی.
این کتاب از چند داستان جداگانه تشکیل شده است که هر کدام به گونهای با داستان بعدی ارتباط معنایی پیدا میکنند. «پیشانی سفید»، «ساز شکسته»، «ناخدا جادو»، «تفنگ میر نوروز» و «نشان بابایار» پنج داستان این کتاب است که با محوریت شخصیت بابایار پیش میرود.
روزی حضرت موسی (ع) رو به بارگاه ملکوتی خداوند کرد و از درگاهش درخواست نمود: بارالها، میخواهم بدترین بندهات را ببینم.
مادر شوهری بود که عروسی خودپسند داشت. روزی میخواست نحوه پختن پلو را به او بیاموزد. دیگی حاضر کرد و گفت: ابتدا آب را در دیگ میجوشانی. عروس گفت: این را میدانستم.
لیلی و مجنون، معروف ترین نمونه عشق ناکام در سنت ادبی ما هستند. داستان قیس نامی که عاشق لیلی، دختر بزرگ قبیله بنی عامر شد.
مسئله اصلی کتاب در جامعه امروز ما فقط گرانی آن نیست، در فرانسه هم کتاب ارزان نیست. موضوع این است که باید برای کتاب خواندن فرهنگسازی و جاذبه ایجاد کرد. باید برای کتاب کار کرد و به شیوهای درست معرفیاش کرد.
دو نفر از اهالى خراسان ، با هم به سفر رفتند، یكى از آنها ضعیف بود و هر دو شب ، یكبار غذا مى خورد، دیگرى قوى بود و روزى سه بار غذا مى خورد.