در کتاب"بهترین فروشندهی دنیا" اثر اُ.جی مندینو به واقعیت خیلی مهمی اشاره شدهبود که میگفت: "از میان هزار شخص دانا، ۲ نفر موفقیت را با کلامی مشابه تعریف خواهندکرد، اما شکست همیشه به یک طریق توصیف میشود. شکست ناتوانی بشر در تحقق اهدافش در زندگی، هر هدفی، است.
موفقیت به معنای شکست نخوردن نیست، مفهومش رسیدن به هدف و غایت نهایی است؛ به معنای پیروزی در مجموعه نبرد است.
عملکرد درخشان و اخلاق حرفهای عالی باعث میشود در شغلتان پیشرفت کنید. اما در نهایت روابطتان تعیین کنندهی موفقیت با عدم موفقیت شما در کارتان هستند.
محمد علی کلی در 25 فوریه 1964 در مسابقه ای که چهارمین اتفاق بزرگ ورزشی در قرن بیستم خوانده شد موفق شد با شکست «سانی لیستون» در 6 راند دوران باشکوه ورزشی خود را آغاز کند.
در همه فرهنگها کم و بیش عشق نوجوانان انکار میشود. معلمان، روانشناسان و پدر و مادرها این عشقها را جدی نمیگیرند و کمتر در باره آن صحبت میکنند.
اغلب همه ما در طول زندگی خود دچار ناکامی هایی شده ایم که شاید بعضی از آنها تاثیرات مخربی هم روی ما گذاشته باشند حال ما برای جلوگیری از این تاثیرات منفی باید در صورت مواجه با ناکامی ها با آنها مقابله کنیم.
شکست واژه ای است که حتی برخی افراد از شنیدن آن، احساس ناخوشایندی تجربه می کنند. اما چرا مواجهه با شکست حتی در صورت یک واژه ناخوشایند است؟ چرا وقتی در برابر شکست هایمان قرار می گیریم خود را از پیش باخته و دنیا را تمام شده تلقی می کنیم؟