طلاق در معناى «زوال قید» یكى از موجبات انحلال ازدواج است. گاهى از طلاق در مقام آخرین راه حل ممكن گریزى نیست.
در این یادداشت دو موضوع مورد بررسی حقوقی قرار می گیرد. اول اینکه آیا نفس وجود رابطه یکی از همسران با مرد یا زن دیگری می تواند دلیلی بر وجود جهات طلاق باشد؟
آمار و ارقام رسمی در دست نیست که چه تعداد از طلاق ها به دلیل فریبکاری زوج ها در ازدواج رخ می دهد اما حتما هر کدام از شما در میان اطرافیانتان با چنین موردی مواجه شده یا شنیده اید که کسانی به امیدی ازدواج کرده اند اما بعد از شروع زندگی متوجه شده اند واقعیت طرف مقابل آن چیزی نبوده که ادعا کرده است. در اسلام به این می گویند تدلیس.
زنی که طلاق رجعی گرفته و در عده است مثل این است که زن آن مرد باشد و نباید از خانه بدون اذن شوهر بیرون برود و جایز و مستحب است که زینتش را برای شوهرش ظاهر کند و اطاعت کردن از شوهر بر او واجب است.
مجموعهای از مطالعات جدید نشان میدهد میان طلاق و به خطر افتادن سلامتی زن و مرد رابطه وجود دارد و حتی در برخی موارد به مرگهای زودرس منجر میشود.
عِدِّه مدت زمانی است که زن پس از جدایی یا مرگ شوهرش باید از ازدواج خودداری کند. این مدت با توجه به نوع پایان ازدواج (مرگ همسر یا طلاق یا فسخ نکاح)، نوع ازدواج (دائم یا موقت) و شرایط باروری زن یا بارداری او متغیر است.
کسانی که به ازدواج فقط از دید کامجویی و لذت بیش تر نگاه می کنند و به پیوند مقدّس ازدواج و کانون خانواده و پرورش نسل سالم توجهی ندارند، مدافع آزادی مطلق و طلاق هستند. کسانی که مثل سامی کاهن می گویند: « عشق دوم دلپذیرتر است » قائل به قید و شرطی برای طلاق نیستند. این نظریه نامعقول ترین حرف در این مورد است و مردود می باشد.