همه ما زمان برابر داریم. همه آن هایی که شما روی جلد کتاب های موفقیت می بینید هم همان مقدار زمان دارند که شما دارید. پس چرا به نظر می رسد آن ها زمان بیشتری نسبت به شما دارند؟
وقتی حسادت می کنیم کودک درون ما است که خود را به در و دیوار می کوبد؟ وقتی حس رقابت طلبی یک لحظه هم آزادمان نمی گذارد تا نفس راحت بکشیم، در بالغ مان هستیم یا والدمان است که خودی نشان می دهد؟
در کتاب"بهترین فروشندهی دنیا" اثر اُ.جی مندینو به واقعیت خیلی مهمی اشاره شدهبود که میگفت: "از میان هزار شخص دانا، ۲ نفر موفقیت را با کلامی مشابه تعریف خواهندکرد، اما شکست همیشه به یک طریق توصیف میشود. شکست ناتوانی بشر در تحقق اهدافش در زندگی، هر هدفی، است.
هر نوع پیشرفتی در زندگی تان با یک ایده آغاز می شود و چون توانایی شما در خلق ایده های جدید نا محدود است آینده ی شما نیز محدودیتی نخواهد داشت.
موفقیت به معنای شکست نخوردن نیست، مفهومش رسیدن به هدف و غایت نهایی است؛ به معنای پیروزی در مجموعه نبرد است.
بعضی افراد خیلی خوب می دانند که چطور دیگران را متقاعد به انجام کاری کنند. اما سوال اینجاست که آنها چطور به چنین قدرتی دست پیدا کرده اند؟
بشر همیشه سعی می کند در قبال صرف وقت ، پول ، تلاش یا احساس خود بیشترین نتیجه را حاصل کند. در انتخاب بین کمتر یا بیشتر ، ما همیشه بیشتر را انتخاب می کنیم.