هر کاری که بدون نظم و ترتیب انجام شود و آغاز و پایان آن معلوم نباشد، تشبیه میشود به: آش شله قلمکار. این مثل، نشان از هرج و مرج و ریخت و پاش آن کار دارد.
یه شتر به شتر دیگه از دست صاحبش شكایت می كرد كه گفت :صاحبم از بس بار من میكنه كه طاقتم طاق میشه.
روزی روزگاری، تاجری كه دكان بزرگی در بازار داشت دو شاگرد هم سن و سال را در همان سالی كه این دكّان را خرید به كار گرفت. تاجر به یكی از شاگردان ماهی پنجاه سكه و به دیگری ماهی دویست و پنجاه سكه دستمزد میداد.
روزی روزگاری، كاروانی به قصد تجارت از ایران عازم یونان شد. در آن دوره هر كاروانی كه به قصد تجارت عازم سرزمینی میشد مسافرانش چند شتر و اسب كرایه میكردند و كالایی كه قصد فروش آن را داشتند بر حیوانات میبستند و عازم سفر میشدند.
این ضرب المثل برای هوشیار كردن افراد، در مورد حفظ روابط و دوستیهای قدیمی به كار میرود.
هر گاه کسی از کیسه دیگری بخشندگی کند و یا از بیت المال عمومی گشاده بازی نماید، عبارت مثلی بالا را مورد استفاده و استناد قرار داده، اصطلاحاً می گویند: «فلانی از کیسه خلیفه می بخشد».
روزهای آخر زمستان بود و هنوز كوهها برف داشت و یخبندان بود، چوپانی بز لاغر و لنگی را كه نمیتوانست از كوره راههای یخ بسته كوه بگذرد در سر "چفت"(آغل) گذاشت تا حیوان در همان اطراف چفت و خانه بچرد.