در روزگاران قدیم مردی از دست روزگار سخت می نالید پیش استادی رفت و برای رفع غم و رنج خود راهی خواست. استاد لیوان آب نمکی را به خورد او داد و از مزه اش پرسید؟
داستان این سریال درباره چندین دانشجوی رشته پزشکی است که برای کسب تخصص و مهارت های لازم پزشکی به بیمارستانی به نام گریس در شهر سیاتل آمریکا می روند و ماجراهای مختلفی را رقم می زنند.
"بلینسکی"، یکی از منتقدین بزرگ و سرسخت روسیه، پس از این که بارها نیکلای گوگول را، "رسول تازیانهزنی، جهل، تاریکی و مردم فریبی" خوانده بود، بالاخره اعتراف می کند که گوگول، پدر نثر روسیه است! شاید برای این که نگاه گوگول به هستی، نگاهی چند لایه و تناقض آمیز به نظر می آید.
خدا هم با بنده های مومنش مثل عینک رفتار می کند. بنده های پاک و زلالی که جایشان روی چشم است، تا خطا کردند، بلافاصله حالشان را می گیرد.
روزی که کوروش وارد شهر صور شد یکی از برجسته ترین کمانداران سرزمین فینیقیه (که صور از شهرهای آن بود) تصمیم گرفت که کوروش را به قتل برساند. آن مرد به اسم "ارتب" خوانده می شد و برادرش در یکی از جنگ ها به دست سربازان کوروش به قتل رسیده بود. کوروش در آن روز به طور رسمی وارد صور شده بود و پیشاپیش او، به رسم آن زمان ارابه آفتاب را به حرکت در می آوردند و ارابه آفتاب حامل شکل خورشید بود و شانزده اسب سفید رنگ که چهار به چهار به ارابه بسته بودند آن را می کشید و مردم از تماشای زینت اسب ها سیر نمی شدند ...
آدم های بزرگ درباره ایده ها سخن می گویند.
آدم های متوسط درباره چیزها سخن می گویند.
آدم های کوچک پشت سر دیگران سخن می گویند.
خوک روزی به گاو گفت: مردم از طبیعت آرام و چشمان حزن انگیز تو به نیکی سخن می گویند و تصور می کنند تو خیلی بخشنده هستی. زیرا هر روز برایشان شیر و سرشیر می دهی.