چیزهایی را که یک مهمان در عرض یک ساعت می بیند ، صاحب خانه به دشواری در عرض یک سال می بیند.
روزی بود، روزگاری بود. در آن روزگار، جز اسب و الاغ و شتر، وسیله ای برای سفر و رفتن از شهری به شهر دیگر وجود نداشت. راه ها پر از خطر بود. مردم گروه گروه و به صورت کاروان به سفر می رفتند تا بتوانند با دزدهایی که در پیچ و خم راه ها و گردنه های سخت و دشوار کمین کرده بودند، مقابله کنند.
این ضرب المثل در موردی به كار می رود كه در مجمعی متكلم و گوینده مطلبی را چند بار تكرار كند و یا به صورت دیگر، افرادی كه متدرجاً به آن جمع می پیوندند هر یك جداگانه از متكلم بخواهند كه مطلب را از سر بگیرد تا همه از آن موضوع آگاهی حاصل كنند در چنین مواردی متكلم و ناطق را به روضه خوان پشم چال تشبیه می كنند.
مردی در جنگل هیزم میشكست تا بار كند و به آبادی ببرد بفروشد. مرد دیگری هم در كنار او روی سنگ نشسته بود. آن هیزمشكن هر بار كه تبر را به ضرب پایین میآورد و به كندهها میخورد مرد دومی كه روی سنگ به راحتی نشسته بود با صدای بلند میگفت: «هیه» و هر دفعه كلمه «هیه» را با صدای عجیب تكرار میكرد، مثل اینكه خود او با تمام زورش تبر را به كنده درخت میكوبد.
آب ریخته جمع شدنى نیست ... Dont cry over the spilled milk
عبارت مثلی بالا به عقیدۀ استاد محمد علی جمال زاده در کتاب فرهنگ لغات عامیانه یعنی: امری که ممکن است موجب مرافعه و نزاع شود لاپوشانی کردن و آنرا مورد توجیه و تأویل قرار دادن، رفع و رجوع کردن، سروته کاری را بهم آوردن و ظاهر قضای را به نحوی درست کردن است.
افراد خونسرد و بی اعتنا خاصه آنهایی که همه چیز را از دریچۀ مصالح و منافع شخصی ببینند در جهان زیاد هستند.این گونه آحاد و افراد بشری به زیان و ضرر دیگران کاری ندارند. همان قدر که بارشان به منزل برسد و مقصودشان حاصل آید اگر دنیا را آب ببرد آنها را خواب می برد.