نام اصلی: محمدحسین بهجت تبریزی
زادروز: ۱۲۸۵ خورشیدی - تبریز
مرگ: ۲۷ شهریور ۱۳۶۷ - تهران
ملیت: ایرانی
محل زندگی: تبریز - تهران
جایگاه خاکسپاری: مقبرةالشعرا شهر تبریز
لقب: بهجت, شهریار
پیشه: شاعر و ادیب
سبک نوشتاری: متمایل به سبک عراقی
کتابها: منظومه حیدربابایه سلام
دیوان سرودهها: کلیات اشعار شهریار
تخلص: شهریار
همسر(ها): عزیزه عبدخالقی (-۱۳۳۲)
فرزندان: شهرزاد، مریم، هادی
دلیل سرشناسی: شاعری و فضاسازی بسیار بدیع در شعرها
سید محمد حسین بهجت تبریزی در سال ۱۲۸۵ هجری شمسی در روستای زیبای « خوشكناب » آذربایجان متولد شده است.
او در خانواده ای متدین ، كریم الطبع واهل فضل پا بر عرصه وجود نهاد. پدرش حاجی میر آقای خوشكنابی از وكلای مبرز و فاضل وعارف روزگار خود بود كه به سبب حسن كتابتش به عنوان خوشنویسی توانا مشهور حدود خود گشته بود…
شهریار كه دوران كودكی خود را در میان روستائیان صمیمی و خونگرم خوشكناب در كناركوه افسونگر « حیدر بابا » گذرانده بود همچون تصویر برداری توانا خاطرات زندگانی لطیف خود را در میان مردم مهربان و پاك طینت روستا و در حریم آن كوه سحرانگیز به ذهن سپرد.
او نخستین شعر خویش را در چهار سالگی به زبان تركی آذربایجانی سرود . بی شك سرایش این شعر كودكانه ، گواه نبوغ و قریحه شگفت انگیز او بود.
شهریار شرح حال دوران كودكی خود را در اشعار آذربایجانیش بسیار زیبا،تاثیر گذار و روان به تصویر كشیده است.
طبع توانای شهریار توانست در ابتدای دهه سی شمسی و در دوران میانسالی اثر بدیع و عظیم« حید ربابایه سلام» را به زبان مادریش بیافریند.
او در این منظومه بی همتا در خصوص دوران شیرین كودكی و بازیگوشی خود در روستای خشكناب سروده است:
قاری ننه گئجه ناغیل دییه نده ،
( شب هنگام كه مادر بزرگ قصه می گفت، )
كولك قالخیب قاپ باجانی دویه نده،
(بوران بر می خاست و در و پنجره خانه را می كوبید،)
قورد كئچی نین شنگیله سین ییه نده،
( هنگامی كه گرگ شنگول و منگول ننه بز را می خورد،)
من قاییدیب بیر ده اوشاق اولایدیم!
(ای كاش من می توانستم بر گردم و بار دیگر كودكی شوم !)
شهریار دوران كودكی خود را درمیان روستائیان پاكدل آذربایجانی گذراند. اما هنگامی كه به تبریز آمد مفتون این شهر جذاب و تاریخ ساز و ادیب پرور شد. دوران تحصیلات اولیه خود را در مدارس متحده ، فیوضات و متوسطه تبریز گذراند و با قرائت و كتابت السنه تركی ، فارسی و عربی آشنا شد.
شهریار بعدا به تهران آمد و در دارالفـنون تهـران خوانده و تا كـلاس آخر مـدرسه ی طب تحـصیل كردو در چـند مریض خانه هـم مدارج اكسترنی و انترنی را گـذراند ولی د رسال آخر به عـلل عـشقی و ناراحـتی خیال و پـیش آمدهای دیگر از ادامه تحـصیل محروم شد و با وجود مجاهـدتهـایی كه بعـداً توسط دوستانش به منظور تعـقـیب و تكـمیل این یك سال تحصیل شد، شهـریار رغـبتی نشان نداد و ناچار شد كه وارد خـدمت دولتی بـشود؛ چـنـد سالی در اداره ثـبت اسناد نیشابور و مشهـد خـدمت كرد و در سال ۱۳۱۵ به بانك كـشاورزی تهـران داخل شد.
شهـریار در تـبـریز با یكی از بـستگـانش ازدواج كرده، كه ثـمره این وصلت دودخـتر به نامهای شهـرزاد و مریم است.
از دوستان شهـریار مرحوم شهـیار، مرحوم استاد صبا، استاد نـیما، فـیروزكوهـی، تـفـضـلی، سایه وزاهدی رامی تـوان اسم بـرد.
وی ابتدا در اشعارش بهجت تخلص می كرد. ولی بعدا دوبار برای انتخاب تخلص با دیوان حافظ فال گرفت و یك بار مصراع:
«كه چرخ این سكه ی دولت به نام شهریاران زد»
و بار دیگر
«روم به شهر خود و شهریار خود باشم»
آمد از این رو تخلص شعر خود را به شهریار تبدیل كرد.
اشعار نخستین شهریار عمدتا بزبان فارسی سروده شده است.
شهریار خود می گوید وقتی كه اشعارم را برای مادرم می خواندم وی به طعنه می گفت:
"پسرم شعرهای خودت را به زبان مادریت هم بنویس تا مادرت نیز اشعارت را متوجه شود!”
این قبیل سفارشها از جانب مادر گرامیش و نیز اطرافیان همزبانش، باعث شد تا شهریار طبع خود را در زبان مادریش نیزبیازماید و یكی از بدیعترین منظومه های مردمی جهان سروده شود.
سیری در آثار
شهـرت شهـریار تـقـریـباً بی سابقه است، تمام كشورهای فارسی زبان و ترك زبان، بلكه هـر جا كه ترجـمه یك قـطعـه او رفته باشد، هـنر او را می سـتایـند.
منظومه «حیدر بابا سلام» در سال ۱۳۲۲ منتشر شد واز لحظه نشر مورد استقبال قرار گرفت.
"حـیـدر بابا” نـه تـنـهـا تا كوره ده های آذربایجان، بلكه به تركـیه و قـفـقاز هـم رفـته و در تركـیه و جـمهـوری آذربایجان چـنـدین بار چاپ شده است، بدون استـثـنا ممكن نیست ترك زبانی منظومه حـیـدربابا را بشنود و منـقـلب نـشود.
این منظومه از آثار جاویدان شهریار و نخستین شعری است كه وی به زبان مادری خود سروده است.
شهریار در سرودن این منظومه از ادبیات ملی آذربایجان الهام گرفته است.
منظومه حیدربابا تجلی شور و خروش جوشیده از عشق شهریار به مردم آذربایجان است ، این منظومه از جمله بهترین آثار ادبی در زبان تركی آذری است، و در اكثر دانشگاههای جهان از جمله دانشگاه كلمبیا در ایالات متحدهآمریكا مورد بحث رساله دكترا قرار گرفته است و برخی از موسیقیدانان همانند هاژاك آهنگساز معروف ارمنستان آهنگ جالبی بر آن ساخته است.
اشعار ولایی
عمق تعلقات دینی و توجهات مذهبی خانواده و نیز شخص استاد شهریار به حدی است كه عشق به ائمه اطهار علیهالسلام در بسیاری از اشعارش عینا هویداست.
او در نعت حضرت رسول اكرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم می فرماید:
ستون عرش خدا قائم ازقیام محمد ——- ببین كه سر بكجا می كشد مقام محمد
بجز فرشته عرش آسمان وحی الهی ——- پرنده پر نتوان زد به بام محمد
به كارنامه منشور آسمانی قرآ ن ——– كه نقش مهر نبوت بود بنام محمد…
شهریار در شعر یا علی علیهالسلام در مورد حضرت امیر المومنین علیهالسلام می فرماید:
مستمندم بسته زنجیروزندان یاعلی ——- دستگیر ای دستگیر مستمندان یا علی
بندی زندان روباهانم ای شیر خدا ——- می جوم زنجیر زندان را به دندان یا علی
اشعار شهریار در ستایش امام اول شیعیان جهان سرآمد سلسله مداحان اهل بیت عصمت و طهارت علیهالسلام است.
علی ای همای رحمت توچه آیتی خدارا ——- كه به ما سوا فكندی همه سایه هما را
دل اگرخداشناسی همه در رخ علی بین ——- به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
برو ای گدای مسكین در خانه علی زن ——- كه نگین پادشاهی دهد از كرم گدا را …
شهریار جانسوزترین اشعار خود را تقدیم حضرت سید الشهداء علیهالسلام و حماسه ابدی او كرده است:
شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین —— روی دل با كاروان كربلا دارد حسین
ازحریم كعبه جدش به اشكی شست دست —— مروه پشت سرنهاداماصفا دارد حسین… .
ویژگی سخن
شهریار روح بسیار حساسی دارد. او سنگ صبور غمهای نوع انسان است.اشعار شهریار تجلی دردهای بشری است.
او همچنین مقوله عشق را در اشعار خویش نابتر از هر شعری عرضه داشته است.
در ایام جوانی و تحصیل گرفتار عشق نا فرجام ، پر شرری می گردد. عشق شهریار به حدیست كه او در آستانه فارغ التحصیلی از دانشكده پزشكی ،درس و بحث را رها می كند و دل در گرو عشقی نا فرجام می گذارد:
دلم شكستی و جانم هنوز چشم براهت
شبی سیاهم و در آرزوی طلعت ماهت
در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست
اگر قبول تو افتد فدای چشم سیاهت
اما این عشق زمینی بال پرواز او را بسوی عشق نامحدود آسمانی می گشاید.
قفسم ساخته و بال و پرم سوخته اند
مرغ را بین كه هنوزش هوس پرواز است!
سالها شمع دل افروخته و سوخته ام ————- تا زپروانه كمی عاشقی آموخته ام
عجبا كه این عشق مسیر زندگی شهریار را تغییر دادو تاثیری تكان دهنده بر روح و جان شهریار نهاد و جهان روان او را از هم پاشید.
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می كند———– درشگفتم من چرا ازهم نمی پاشد جهان
این عشق نافرجام بحدی در روح و روان او ماندگار شد كه حتی هنگام بازگشت معشوق، عاشق به وصل تن نداد .
آمدی جانم بقربانت ولی حالا چرا ———— بی وفا حالا كه من افتاده ام از پا چرا!؟
شهریارهمانگونه كه به سرزمین مادری و رسوم پدر خود عشق می ورزد اشعار بسیار نغزی در خصوص مقام مادر و پدر به زبانهای تركی و فارسی سروده است:
گویند من آن جنین كه مادر —— از خون جگر بدو غذا داد
تا زنده ام آورد به دنیا —— جان كند و به مرگ خود رضا داد
هم با دم گرم خود دم مرگ —— صبرم به مصیبت و عزا داد
من هرچه بكوشمش به احسان —— هرگز نتوانمش سزا داد
جز فضل خدا كه خواهد اورا —— با جنت جاودان جزا داد
شهریار در شعر بسیار لطیف «خان ننه» آنچنان از غم فراق مادربزرگ عزیزش می نالد كه گویی مادربزرگش نه بلكه مادرش را از دست داده است!
عـلاقـه به آب و خـاك وطن را شهـریار در غـزل عید خون و قصاید مهـمان شهـریور، آذربایـجان، شـیون شهـریور و بالاخره مثـنوی تخـت جـمشـید به زبان شعـر بـیان كرده است.
شهریار شاعر سه زبانه است. او به همه زبانها و ملتها احترامی كامل دارد. در اشعار او بر خلاف برخی از شعرای قومگرا نه تنها هیچ توهینی به ملل غیر نمی شود بلكه او در جای اشعارش می كوشد تا با هر نحو ممكن سبب انس زبانهای مختلف را فراهم كند. اشعار او به سه زبان تركی آذربایجانی،فارسی و عربی است .
سبك شناسی آثار
اصولاْ شرح حال و خاطرات زندگی شهریار در خلال اشعارش خوانده میشود و هر نوع تفسیر و تعبیری كه در آن اشعار بشود، به افسانه زندگی او نزدیك است.
عشقهای عارفانه شهریار را میتوان در خلال غزلهای انتظار؛ جمع وتفریق؛ وحشی شكار؛ یوسف گمگشته؛ مسافر همدان؛ حراج عشق؛ ساز صباء؛ ونای شبان و اشك مریم: دو مرغ بهشتی……. و خیلی آثار دیگر مشاهده كرد.
محرومیت وناكامیهای شهریار در غزلهای گوهرفروش: ناكامیها؛ جرس كاروان: ناله روح؛ مثنوی شعر؛ حكمت؛ زفاف شاعر و سرنوشت عشق بیان شده است. خیلی از خاطرات تلخ و شیرین او در هذیان دل: حیدربابا: مومیای و افسانه شب به نظر میرسد.
در سراسر اشعار وی روحی حساس و شاعرانه موج می زند, كه بر بال تخیلی پوینده و آفریننده در پرواز است.و شعر او در هر زمینه كه باشد از این خصیصه بهره مندست و به تجدد و نوآوری گرایشی محسوس دارد.شعرهایی كه برای نیما و به یاد او سروده و دگرگونیهایی كه در برخی از اشعار خود در قالب و طرز تعبیر و زبان شعر به خرج داده, حتی تفاوت صور خیال و برداشت ها در قال سنتی و بسیاری جلوه های دیگر حاكی از طبع آزماییها در این زمینه و تجربه های متعدد اوست.
قسمت عمده ای از دیوان شهریار غزل است.سادگی و عمومی بودن زبان و تعبیر یكی از موجبات رواج و شهرت شعر شهریار است.
شهریار با روح تاثیرپذیر و قریحه ی سرشار شاعرانه كه دارد عواطف و تخیلات و اندیشه های خود را به زبان مردم به شعر بازگو كرده است. از این رو شعر او برای همگان مفهوم و مأنوس و نیز موثر ست.
شهریار در زمینه های گوناگون به شیوه های متنوع شعر گفته است شعرهایی كه در موضوعات وطنی و اجتماعی و تاریخی و مذهبی و وقایع عصری سروده, نیز كم نیست.
تازگی مضمون, خیال, تعبیر, حتی در قالب شعر دیوان او را از بسیاری شاعران عصر متمایز كرده است.
اغلب اشعار شهریار به مناسبت حال و مقال سروده شده و از این روست كه شاعر همه جا در درآوردن لغات و تعبیرات روز و اصطلاحات معمول عامیانه امساك نمی كند و تنها وصف حال زمان است كه شعر اورا از اشعار گویندگان قدیم مجزا میكند.
ماه من در پرده چون خورشید غماز غروب
گشت پنهان و مرا چون دشت رنگ از رخ پرید
چون شفق دریای چشمم موج خون میزد كه شد
آفتاب جاودان تابم ز چشمم ناپدید
سرانجام خورشید حیات شهریارملك سخن و افتاب زندگی ملك الشعرای بی بدیل ایران پس از هشتاد وسه سال تابش پر فروغ در كوهستانهای آذربایجان غروب كرد.
اما او هرگز نمرده است زیرا اكنون نام او زیبنده روز ملی شعر و ادب ایران و نیز صدها،میدان،خیابان،مركز فرهنگی،بوستان و … در كشورمان ونیز در ممالك حوزه های تركستان(آسیای مركزی) و قفقازیه و تركیه می باشد.
۲۷ شهریور ماه سال ۱۳۶۷ شمسی سالروز وفات آن شاعرعاشق و عارف بزرگ است.
در آنروز پیكرش بر دوش دهها هزار تن از دوستدارانش تا مقبره الشعرای تبریز حمل شد و در جوار افاضل ادب و هنر به خاك سپرده شد.
روز ملی شعر و ادب
بیست و هفتم شهریور ماه سالروز خاموشی شهریار شعر ایران با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی ” روز ملی شعر و ادب ” نامیده شده است.
نمونه آثار
در راه زندگانی
جوانی شمع ره كردم كه جویم زندگانی را —– نجستم زندگانـــی را و گم كـردم جوانی را
كنون با بار پیــری آرزومندم كه برگـردم —– به دنبال جوانـــی كـوره راه زندگانــــی را
به یاد یار دیرین كاروان گم كـرده رامانـم —– كه شب در خــواب بیند همرهان كاروانی را
بهاری بود و ما را هم شبابی و شكر خوابی —– چه غفلت داشتیم ای گل شبیخون جوانی را
چه بیداری تلخی بود از خواب خوش مستی —– كه در كامم به زهر آلود شهد شادمانـــی را
سخن با من نمی گوئی الا ای همزبـان دل —– خدایــا بــا كـه گویم شكوه بی همزبانی را
نسیم زلف جانان كو؟كه چون برگ خزان دیده—–به پای سرو خود دارم هوای جانفشانـــی را
به چشم آسمانـی گردشی داری بلای جان —– خدایـــا بر مگردان این بلای آسمانـــی را
نمیری شهریار از شعر شیرین روان گفتـن—– كه از آب بقا جویند عمــــر جاودانـی را