در دورۀ صفویه و قاجاریه بازار سبیل در میان مردم رونق بسیار داشت و پادشاهان آن دوران از جمله خود شاهعباس سبیلهای چخماقی و کلفت میگذاشتند و همۀ حاکمان و قزلباشها و افراد وابسته به دستگاه سلطنت نیز برای جلب نظر و حمایت سلطان و حاکمان و رسیدن به مقاصد خود از آنان پی روی میکردند و صاحب سبیلهای از بناگوش در رفته بودند.
آنان ناگزیر بودند همهروزه چند بار به نظافت و آرایش سبیل خود بپردازند و آن را با روغن مخصوصی چرب کرده و مالش دهند تا هم شفاف شود و هم به علت چسبندگی روغن رو به بالا حالت بگیرد و اگر در این کار کوتاهی میکردند، سبیلهایشان آویزان میشد و آن هیبت و زیبایی را که نظر دیگران را به خود جلب میکرد، از دست میداد.
آن کسانی که توانایی مالی کافی نداشتند، خود به چرب کردن سبیلهای خود میپرداختند، لیکن سران و ثروتمندان، به هنگامی که مهمانی رسمی داشتند و یا میخواستند به مهمانی بروند، کسانی را برای چرب کردن سبیل خود در استخدام داشتند که در این هنگام دست به کار میشدند و با روغنی مخصوص سبیلهای آنان را جلا و زیبایی میدادند.
این مستخدمان اگر به خوبی از عهدۀ چرب کردن و جلا دادن سبیل اربابان خود بر میآمدند موجب خوشنودی و خرسندی بسیار آنان میشدند و در این هنگام هر چه میخواستند از آنان طلب میکردند که بیدرنگ برآورده میشد.
شادروان عبدالله مستوفی در کتاب شرح زندگانی من مینویسد که مظفرالدین شاه نیز در سفر اروپا مردی به نام ابوالقاسم خان را همراه خود برده بود که در مواقع معین سبیل او را چرب میکرد و جلا میداد. هنگامی که سبیل شاه چرب میشد و از زیبایی و ابهت آن شاد میشد و سر حال میآمد، چرب کنندۀ سبیل و اطرافیان شاه موقع را مغتنم شمرده و هر تقاضایی داشتند مینمودند، زیرا میدانستند که او سر کیف است و حتماً تقاضاهایشان را بر خواهد آورد و بدین ترتیب عبارت «سبیل کسی را چرب کردن» در آن دوره به معنی اخاذی کردن و گرفتن چیزی از صاحب سبیل فهمیده میشد و به عنوان اصطلاح در میان مردم رایج و مرسوم شد.
امروز اما این اصطلاح در مفهومی وارونه و به معنی دادن چیزی به کسی به قصد برآورده شدن خواسته فهمیده میشود که در این معنا با رشوه دادن برابر و به همین معنی نیز دریافت میشود؛ به عبارت دیگر اصطلاح «سبیل کسی را چرب کردن» در گذشته به معنی گرفتن چیزی از کسی و امروزه در مقام رشوه به معنی دادن چیزی به کسی فهمیده میشود.