رسم خواستگاری و بلهبران در گذشته ایجاب میکرد که پس از آن که میان خانوادههای عروس و داماد دربارهی مهریه و دیگر خرجهای ازدواج توافق به دست میآمد و قبالهی عقد نیز نوشته میشد، آن گاه عروس را بزککرده بر یک کرسی که در آن زمان جای نشستن مهتران و بزرگان بود، مینشاندند.
در آن زمان از مبل و صندلی خبری نبود و کهتران نیز بر چهارپایه مینشستند و او را در برابر تماشای دوشیزگان و بانوان محله و آبادی قرار میدادند.
نشستن عروس بر کرسی و نمایش او برای اهالی محل این معنی را داشت که پس خانوادهی عروس درخواستهای خود را به خانوادهی داماد قبولانده و یا تحمیل نموده است که اکنون عروس خود را بر کرسی نشانده است.
از این رو این اصطلاح اندکاندک دامنهی معنایی گستردهتری یافت و مجازاً در مورد قبولاندن حرف و عقیده به کار رفت و تبدیل به یک ضربالمثل شد. (هرگاه کسی در اثبات نظر خود پای فشاری کند و سرانجام آن را به دیگری بقبولاند و یا تحمیل نماید، میگویند : سرانجام حرفش را به کرسی نشاند )