سارا قاسمی سه شنبه ۳۱ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۴:۰۰

نادانى را دیدم كه بدنى چاق و تنومند داشت، لباس فاخر و گرانبها پوشیده بود و بر اسبى عربى سوار شده و...

دستارى از پارچه نازك مصرى بر سر داشت، شخصى گفت: اى سعدى!

این ابریشم رنگارنگ را بر تن این جانور نادان چگونه یافتى؟

گفتم: خرى كه همشكل آدم شده، گوساله پیكرى كه او را صداى گاو است.

یك چهره زیبا بهتر از هزار لباس دیبا است.

به آدمى نتوان گفت ماند این حیوان

مگر دراعه و دستار و نقش بیرونش

بگرد در همه اسباب و ملك و هستى او

كه هیچ چیز نبینى حلال جز خونش



شارژ سریع موبایل