یک مرد کور در جزیره ای غیر مسکونی به تنهایی به مدت یک روز زندانی شده است.در جیب وی چهار قرص است که دو تا سفید و دو تا قرمز هستند.قرص ها بجز در رنگ، از نظر ظاهری کاملا مشابه هستند.
بابی در مسیر برگشت به سمت خانه ربوده شد. خلافکارها تنها یک فرصت برای زنده ماندن به او دادندو آن چیزی نیست جز اجرای رولت روسی.
روزی مردی در دادگاه در مقابل قاضی ایستاده بود و منتظر بود تا قاضی رای نهایی او را صادر کند. قاضی به مرد گفت " حق داری یک جمله صحبت کنی. اگر جمله ات راست باشد، تو را به 4 سال حبس و اگر جمله تو دروغ باشد تو را به 6 سال حبس محکوم خواهم کرد ".
سه جعبه در اختیار داریم که یکی حاوی سیب ،یکی حاوی پرتقال و یکی هم حاوی سیب و پرتقال است. تمامی جعبه ها در بسته اند و محتویاتشان نامعلوم است. روی کلیه جعبه ها برگه ای با عنوان محتوای جعبه زده شده. ولی تمام برگه ها روی جعبه غلط نصب شده اند.
مردی که در طبقه دهم ساختمانی زندگی می کند صبح ها پس از خروج از آپارتمان خود با آسانسور به پایین رفته و به سر کار خود می رود و در بازگشت از کار اگر آن روز بارانی بوده و یا اینکه اشخاص دیگری نیز در آسانسور باشند، مستقیما به طبقه دهم باز می گردد.
شانزده چوب کبریت داریم که تشکیل پنج مربع هم اندازه دادهاند شما باید با جا به جا کردن فقط دو چوب کبریت از بین شانزده چوب کبریت موجود این پنج مربعی که در حال حاضر وجود دارند به چهار مربع تبدیل شوند.
مردی وارد رستوران شد و از پیشخدمت خواست یک لیوان، یک بشقاب غذاخوری، آب، کبریت و یک برش لیمو به او بدهد. مرد پس از گرفتن آن ها، مقداری آب داخل بشقاب ریخت تا پر شود. سپس به پیشخدمت رو کرد و گفت: اگر بتوانی بدون دست زدن و تکان دادن بشقاب، آب داخل آن را به لیوان منتقل کنی به تو 100 هزار تومان جایزه می دهم، البته می توانی از کبریت و برش لیمو برای این کار استفاده کنی!