یکی از پادشاهان عمرش به سر آمد و دار فانی را بدرود گفت و به سوی عالم باقی شتافت چون وارث و جانشینی نداشت وصیت کرد بامداد نخستین روز پس از مرگش اولین کسی که از دروازه ی شهر در آید تاج شاهی را بر سر وی نهند و کلیه ی اختیارات مملکت را به او واگذار کنند.
به كسی كه به فكر آیندهاش نیست و دچار مشكل میشود میگویند: "جیكجیك مستونت بود، فكر زمستونت بود؟"
مثل آلمانی : بسیاری از افراد در موقعی که برنده می شوند می بازند و بسیاری دیگر وقتی که می بازند، برنده می شوند.
چیزهایی را که یک مهمان در عرض یک ساعت می بیند ، صاحب خانه به دشواری در عرض یک سال می بیند.
روزی بود، روزگاری بود. در آن روزگار، جز اسب و الاغ و شتر، وسیله ای برای سفر و رفتن از شهری به شهر دیگر وجود نداشت. راه ها پر از خطر بود. مردم گروه گروه و به صورت کاروان به سفر می رفتند تا بتوانند با دزدهایی که در پیچ و خم راه ها و گردنه های سخت و دشوار کمین کرده بودند، مقابله کنند.
وقتی در دعوایی بخواهیم کسی را وادار کنیم که در مقابل حرفهای درشت و تند و تیز طرف مقابلش، خویشتنداری کند، میگوییم: «آسیاب باش، درشت بگیر و نرم پس بده.«
این ضرب المثل در موردی به كار می رود كه در مجمعی متكلم و گوینده مطلبی را چند بار تكرار كند و یا به صورت دیگر، افرادی كه متدرجاً به آن جمع می پیوندند هر یك جداگانه از متكلم بخواهند كه مطلب را از سر بگیرد تا همه از آن موضوع آگاهی حاصل كنند در چنین مواردی متكلم و ناطق را به روضه خوان پشم چال تشبیه می كنند.