سارا قاسمی پنجشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۴ - ۰۶:۰۰

چهار تن با هم همراه بودند یکی ترک و یکی تازی، یک فارس و یکی رومی. به شهری رسیدند. یکی از راه دلسوزی به آنان یک درهم پول داد که غریب بودند.


امین شجاعی سه شنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۴ - ۲۲:۰۰

خانمی در زمین گلف مشغول بازی بود. ضربه ای به توپ زد که باعث پرتاب توپ به درون بیشه زار کنار زمین شد.


امین شجاعی يكشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۴ - ۱۱:۰۰

این روزها کمتر خونه پدرم میرم نه اینکه وقت نداشته باشم یا کار داشته باشم, تنها دلیلش اینه که دیدن پدرم زمانی که کمی بیمار است (حتی سرماخوردگی ساده) تا ساعت ها فکر و ذهنم را درگیر میکند.


امین شجاعی شنبه ۹ آبان ۱۳۹۴ - ۱۴:۰۰

هی بگذﺍﺭ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺁﺧﺮﺵ ﭼﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ. ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﻫﻢ ﻗﯿﺪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺯﻧﯿﻢ.


امین شجاعی چهارشنبه ۶ آبان ۱۳۹۴ - ۱۶:۰۰

صاحب دلی برای اقامۀ نماز به مسجدی رفت. نمازگزاران او را شناختند و خواستند که پس از نماز، بر منبر رود و آن ها را پند گوید. او نیز پذیرفت. نماز جماعت تمام شد. چشم ها همه به سوی او بود.


سارا قاسمی يكشنبه ۳ آبان ۱۳۹۴ - ۲۱:۰۰

شب هنگام محمد باقر - طلبه جوان- در اتاق خود مشغول مطالعه بود که به ناگاه دختری وارد اتاق او شد.


سارا قاسمی يكشنبه ۳ آبان ۱۳۹۴ - ۱۸:۰۰

در یکی از شهرهای اروپایی پیرمردی زندگی می کرد که تنها بود. هیچکس نمی دانست که چرا او تنهاست و زن و فرزندی ندارد.



شارژ سریع موبایل