هستی دفتری (منتقد ):تقصیر ما نیست! از هر خیابانی که رد شوی، بساطی هست پراز فیلمهای رنگارنگ، با جلوههای ویژه بینظیر، موضوعات جدید، هیجانآور و متنوع. با قیمت بسیار کم. تمام زحمتش باز نگه داشتن چشمها و خیره شدن به صفحه رنگی تلویزیون است. تازه میتوانی چند نفر دیگر را هم شریک این داستانهای مهیج کنی، تخمه بشکنید، حرف بزنید، فیلم ببینید و چه و چه.
اما اگر در هر خیابان هم یک کتابفروشی باشد، کی میداند کجاست اصلا؟! وقت کجا بود؟! کتاب را بخرم، با این قیمتهای گران، ببرم خانه، خط به خط بخوانم و علاوه بر چشمهای نازنینم، قوه تخیلم را به کار بیندازم تا تصویر آنچه را که کتاب میگوید در ذهنم بسازم! و مهمتر از همه اینها داستان که تمام نمیشود! مگر من بین اینهمه مشغله زندگی چقدر وقت دارم؟! 10 شب باید بخوانم تا کتاب تمام شود، معلوم هم نیست از آخر کتاب خوشم بیاید یا نه! دیدید؟ اینطور میشود که ما کتاب نمیخوانیم! به سلولهای عزیز ذهنمان حرکت اضافهای تحمیل نمیکنیم.
اصولا به چیزهایی به این عجیبی فکر نمیکنیم! من که میگویم همهاش تقصیر این تکنولوژیهای جدید است! ولی باز میبینم طبق آخرین آمار بیگانههای نامرد! همین انگلیس استعمارگر همه مردمش را استعمار کرده و سرانه مطالعه را به 55 دقیقه رسانده است! ما؟
بله عرض میکردم خدمتتان، «علیاکبر اشعری» که تا سال 89 رئیس کتابخانه ملی بود، گفته بود سرانه مطالعه در ایران 2 دقیقه است. چه اشکالی دارد خیلی هم خوب. یعنی فکر میکنم اگر زحمت خواندن تابلوهای سردر مغازهها را به خود ندهیم سرانه صفر شود و همه راحت میشوند. اگرچه میدانید که برخلاف سایر کشورها که یک آمار رسمی دارند، ما باید بین آمارهای بیشمار خودمان به نتیجه دلخواه برسیم. چرا که همان موقع که آقای اشعری این نظر را داد منصور واعظی، دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی کشور، گفته بود سرانه مطالعه هیچ هم کم نیست و 18 دقیقه است و به ما چه اصلا که حتی ترکیه و مالزی هم سرانه 50 دقیقه دارند.
بعد محمد سالاری- مدیر کل دفتر برنامهریزی و مطالعات فرهنگی و کتابخوانی وقت- با خوشحالی گفت آن 2 که گفته بودند دقیقه نبوده، بلکه ساعت بوده و خیال همه راحت شد. یعنی ما بهطور میانگین 120 دقیقه در روز مطالعه داریم، 30 دقیقه بیشتر از رکورد جهانی سرانه مطالعه! شما خود صاحب اختیار هستید که کدام را باور کنید. اما در ادامه دلایلی که گفتم باید بگویم دلایل در هم تنیده و عمیقتری برای عدم علاقه به مطالعه وجود دارد. حالا که جدی شدیم باید بگویم نداشتن وقت، قیمت کتاب، یا عدم دسترسی بهانه است. بسیاری از دلایل واقعی را باید در لایههای زیرین فرهنگ بجوییم. مثلا تسلط فرهنگ شفاهی در ایران، خودبزرگپنداری تاریخی، تنبلی و رخوت، عدم احساس نیاز به افزایش آگاهی و معرفت، که خود حاصل نداشتن سوالهای تازه در ذهن است و بسیاری دلایلی که هرچند وقت یکبار نسلهای جوان و مایل به جریان روشنفکری اندکی تغییر در آن ایجاد میکنند .
مردم کتاب میخرند، اما نمیخوانند
ابراهیم زاهدی مطلق نویسنده و کارشناس حوزه ادبیات داستانی: سرانه مطالعه در کشور ما باز میگردد به اینکه مردم کشور از دوران مدرسه در خصوص لزوم کتابخوانی آموزش ندیدهاند. در این میان اطلاع رسانی یک چیز است و سرانه مطالعه یک مسئله دیگر و وسایل ارتباطی میتواند عامل افزایش یا کاهش مطالعه باشد.
مردم کشور ما علاقه چندانی به مطالعه در حوزههای عمومی ندارند، مردم ما در نمایشگاه با میل و علاقه کتاب میخرند اما در نهایت این کتابها را مطالعه نمیکنند و این مسئله به این دلیل است که به باور مردم، کتاب خواندن تاثیر مستقیمی در روند زندگیشان ندارد. ما از ابتدا مزایای کتابخوانی را یاد نگرفتهایم و کتابهایی که میخریم هم تنها برای کتابخانه خانهها و خودنمایی مقابل مهمانها کاربرد دارند.
وقتی خوانش بصری جای کتابخوانی را میگیرد
جعفر گلشن نویسنده: غالب جمعیت کشور ما را جوانان تشکیل میدهند و نسل جوان در تمام دنیا گرفتار تصویر و خوانش بصری شدهاند و از خوانش مکتوب فاصله گرفته است و هر آنچه میخواهد درک کند در قالب تصویر دنبال میکند و به همین دلیل هم هست مردم و به خصوص جوانان ما ترجیح میدهند به جای خرید یک کتاب، همان مفهوم را در یک فیلم یا مستند دنبال کنند.
بخش قابلتوجهی از دانستهها و گردآوریهای ما در طول اعصار مختلف بر اساس روایت شفاهی بوده است، آنگونه که واعظان و خطیبان و متکلمان و استادان علوم دینی در طول تاریخ بر منبر مینشستند و علم و دانش به صورت شفاهی بیان میشد و مردم هم شنونده بودند و پند میگرفتند و مردم آنچه را میخواستند فرا بگیرند، نمیخواندند بلکه میشنیدند و این سنت تا همین امروز هم در جامعه ما پابرجا است و به شدت هم مشتری دارد.
من خیلی خوشبین نیستم که در جنگ میان خوانش آثار مکتوب و دیدن آثار تصویری پیروز شویم. به باور من تصویر، حتماً در این مبارزه پیروز خواهد شد اما با این توضیح که فضای مجازی و رسانههای آن، بخش قابلتوجهی از مطالعات این روزها را تشکیل میدهند در سرانه مطالعه جایی ندارند.
ما باید در آمارهای بعدی تجدیدنظر کنیم و محیطهای جدید مانند اینترنت و فضای مجازی را هم در بحث سرانه مطالعه در نظر بگیریم و به باور من متن خوب به خصوص داستانهای قوی مبتنی بر فرهنگ و آداب و رسوم و فضای جامعه باز هم میتواند مردم را با کتاب آشتی و رسانه مطالعه را افزایش دهد.
سرانه باید بر اساس ارجاعات اختیاری به کتاب باشد نه مطالعه اجباری!
نصرتالله صمدزاده، مدیر کتابخانه تخصصی جنگ حوزه هنری: آمار بالا در مراجعه به کتاب، تعالیخواهی یک جامعه را نشان و تصویری از یک جامعه فرهیخته و آزاداندیش را ارائه میدهد. کتاب در تعریف سرانه مطالعه، متفاوت از سایر رسانهها مثل فضای مجازی، روزنامه و اینترنت و کتب ادعیه و مشابه اینهاست و حتی کتابهای درسی و دانشگاهی را هم شامل نمیشود. ما این نوع کتاب را یک رسانه فرهنگی به حساب میآوریم و زمانی مراجعه به این رسانه ارزشمند است که بر اساس اختیار آدمی و به دلخواه باشد. به باور من حتی خواندن کتاب توسط یک پژوهشگر که برای کارش باید کتاب بخواند یا یک محصل یا دانشجو که به ناچار باید برای نمره یا مدرک کتابی را بخواند نباید در تعریف سرانه مطالعه مورد محاسبه قرار گیرد. در واقع ما در ارزیابی سرانه مطالعه، برآوردی از زیست فرهنگی کتاب را در جامعه استخراج میکنیم و برای این ارزیابی، مراجعان کتابخانههای عمومی و خرید کتابهای دوست داشتنی از کتابفروشیها که عموماً کتابهای ادبی و تاریخی و علمی به زبان عامه فهم هستند از جمله اهداف این آمارگیریها هستند.
به نظر میرسد اگر این مولفهها در تعریف سرانه مطالعه لحاظ شود، در کشور ما آمار بسیار پایینی به دست خواهد آمد که مراجع رسمی از دو تا 20 دقیقه اعلام کردهاند و آنچه از شواهد معلوم است دو دقیقه و حتی زیر دو دقیقه به صحت نزدیکتر باشد. اگر ما به جامعه خود علاقه مند هستیم نباید گرفتار کمیتگرایی افراطی در اعلام آمارها شویم و باید بتوانیم ابتدا تعریف دقیقی از سرانه مطالعه ارائه دهیم و سپس با روشهای آمارگیری مناسب، وضعیت خودمان را بسنجیم. شخصا اعتقاد دارم اگر در انواع علوم و فنون و تکنولوژی پیشرفت کنیم اما سرانه کتابخوانی در کشور ما کم باشد با جامعهای فرهنگی و تعالی خواه مواجه نخواهیم بود و زمانی تکنولوژی بر همه چیز ما، حتی اخلاقیات، مسلط خواهد شد و بسیاری از مظاهر انسانی جامعه ما را هم متاثر خواهد کرد، اتفاقی که الان هم شاهد بسیاری از نشانههای آن هستیم. این طور که اظهارات نویسندگان و اهالی قلم بر میآید، تسلی دنیای تصویر بر نسل جوان این روزهای ما باعث شده که اگر در این میان مطالعهای هم باقی بماند، مطالعات فیس بوکی و وایبری باشد و کماکان کاربرد کتاب برای هماهنگی با رنگ دکوراسیون خانه است و جلوهگری در مهمانهای خانوادگی!